فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۰۱ تا ۱۲۰ مورد از کل ۱٬۹۱۱ مورد.
حوزههای تخصصی:
یعدّ النقد السوسیولوجی من الطرق الفعاله لنقد النّصوص الأدبیّه لاسیّما الروایات. ویبحث فی هذا المنهج عن إستکشاف العلاقه بین بنیه الروایه ومحتواها بظروف وتحوّلات المجتمع والبیئه الّتی ولدت فیها، ویتمّ نقد ودراسه کیفیه الإنعکاس الفنی وصدی المجتمع فی العالم الخیالی والأدبی. وتعتبر الروایه أفضل جنس للدراسه السیاسیه والاجتماعیه لتاریخ البلدان المعاصر وهی فی الحقیقه التعبیر الفنی عن أحداث البیئه الاجتماعیه. إنّ مناقشه بنیه العمل الأدبی وإیجاد علاقته بمجمل الظروف الاجتماعیه للمجتمع الّذی خُلقت فیه الروایهُ فی تلک الفتره الزّمنیه المحدده هو الهدف الأساسی للنقد الاجتماعی. وإنّ مؤلفی روایه «عالم بلا خرائط» فی العالم الخیالی لِعملهما المشترک مع التمثیل الفنی لتفاصیل حربی 1948 و1967 وقد تعاملا بذکاءٍ شدیدٍ مع سوسیولوجیه الناس فی عصرهم وفی نثرهم الإفتراضی والخیالی، قدّما رؤیتهما النقدیه لقضایا العالم العربی الراهنه. و قد تناولت هذه الدراسه محتوى الروایه وعلاقتها المتبادله بالمجتمع اعتماداً علی المنهج الوصفیّ- التّحلیلیّ وبالرجوع إلی نماذج غولدمان البنیوی وکشفت عن هیئه واضحه للرؤیه الکونیّه للمؤلفین وتطبّقها مع طبقتهم الاجتماعیه. ونتائج هذه الدراسه تشیر إلی أنّ المؤلّفین فقد حاولا ترسیم قضایا ومشاکل عصرهم الکبری فی مکان عموریه الخیالی الّذی لا یمکن رسمها فی أیّ خریطه جغرافیه بحسب الدلاله المجازیه لعنوان الروایه (عالم بلا خرائط) بحیث تصبح رمزاً لکلّ مدن العالم العربی الهامّه ویمکن تعمیم قضایاها السیاسیه والاجتماعیه التی هی مفیده للجمیع.
آراء السید محمد باقر الصدر فی الدلاله المجازیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
للدلاله المجازیه أهمیه بالغه فی تحدید معنى النص الذی وردت فیه وذلک عندما تتضافر مجموعه من القرائن المتصله فی ضبط تلک الدلاله فیتعدد المعنى حسب ما یقتضیه السیاق ومنه فهم النص. یرى اللغویون أن لکلّ لفظ من الألفاظ دلاله (مرکزیه)، وهی القدر المشترک من المعنى الذی یتفق حوله جمیع الناس، والذی یسجل فی المعجم فیطلق علیه المعنى المعجمی، وله بجانب ذلک دلاله أو دلالات هامشیه، وتلک الدلالات تختلف باختلاف الأفراد والثقافات والعصور، والدلاله المجازیه عندهم هی استعمال دلالاتها الهامشیه. والمجاز یعد وسیله فنیه لإثراء الدلاله وتحقیق القوه التعبیریه على مستوى الترکیب وهو من أحسن الوسائل البیانیه التی تهدی إلیها الطبیعه لإیضاح المعنى ولما فیه من الدقه فی التعبیر، فیحصل للنفس به سرور وأریحیه. والأدیب یستخدم الدلالات المجازیه لیعبر عن الألفاظ. یستهدف هذا البحث دراسه الدلاله المجازیه فی آراء السید محمد باقر الصدر (ره) من خلال آثاره. تکمن أهمیه البحث فی رؤیه السید محمد باقر الصدر (ره) للدلاله المجازیه وآراء بعض العلماء. ویعالج البحث علاقه علم الأصول بعلم اللغه ورأی الشهید الصدر عن الحقیقه والمجاز حیث اعتمد البحث على المنهج الوصفی التحلیلی. تشیر النتیجه إلى أنّ فی بحث (المجاز) ناقش الصدر رأی السکاکی فوجّه نقده إلى الفکره الأساس فی ذلک الرأی وهی فکره (الادعاء) محاولاً تفنیدها من خلال افتراضه مرجعین إثنین تحتملهما فکره (الادعاء) عند السکاکی، استعرضهما الصدر ثم بیّن نقاط الضعف والخطأ فیهما لیخرج-بالنتیجه- إلى إنکار مدعى السکاکی وفکرته فی المجاز التی بیّنت الدراسه بأنه بناها على أفکار السابقین له من أئمه البلاغه- وبالخصوص- الإمام الجرجانی. وبّینت الدراسه رأی الصدر فی تفسیر منشأ الدلاله المجازیه، إذ یرى أن اللفظ یکتسب صلاحیه الدلاله على المعنیین (الحقیقی والمجازی) من أوّل وضعه، إلا أن دلالته على المجاز تکون بدرجه أقلّ وأضعف من دلالته على المعنى الحقیقی؛ لأن المدلول المجازی ناشیء من مجموع اقترانین (إقتران باللفظ واقتران بالمعنى الحقیقی)، فضلاً عن حاجه المجاز إلى القرینه الصارفه، تلک القرینه التی یبحث فی مزایاها وإبراز وظائفها.
ارزیابی ترجمه فارسی رمان «موسم الهجرة إلی الشمال» بر اساس الگوی ژان رنه لادمیرال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ژان رنه لادمیرال در حوزه نظریه پردازی ترجمه با رویکرد مقصد گرا معتقد است که محدود کردن ترجمه به رمزگردانی ساده نا درست بوده و مترجم باید به تولید معنا و یا آفرینش مجدد بپردازد. این نظریه پرداز راهکار هایی از جمله جابه جایی، ابهام زدایی، افزوده سازی و... ارائه داده است. مقاله حاضر به روش توصیفی- تحلیلی با تکیه بر رویکرد لادمیرال، به بازخوانی ترجمه رضا عامری از رمان «موسم الهجره إلی الشمال» اثر طیب صالح -کاندید جانشینی «نجیب محفوظ»- می پردازد. جستار حاضر نمونه هایی از ترجمه را که طبق مؤلفه های لادمیرال موفق بوده اند، ارائه و توفیقشان را طبق مؤلفه ها تحلیل کرده است. سپس نمونه هایی دیگر را بیان کرده که طبق مؤلفه ها موفق نبوده اند. در پایان، دلایل قوت و ضعف ترجمه عامری بر اساس نظریه لادمیرال نشان داده شده است. نتیجه پژوهش نشان می دهد، مترجم در مباحث «ابهام زدایی»، «افزوده سازی» و «حذف» کاملاَ موافق با مؤلفه های لادمیرال عمل کرده و متنی خوانا و قابل فهم در فرهنگ مقصد ارائه داده است. این در حالی است که در پاره ای از موارد، مانند مباحث «جابه جایی» و«حق انتخاب مترجم»، مؤلفه های الگوی لادمیرال دیده نشده است. در نهایت طبق آمار گرفته شده از 24 نمونه متن طیب صالح، 3 مورد ترجمه، مخالف رویکرد مؤلفه های لادمیرال بوده است.
دراسة سيميائية في قصيدة إذا الشعب يوما أراد الحياة على ضوء نظرية مايكل ريفاتير(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳۱
21 - 36
حوزههای تخصصی:
إن السیمیائیه بشکل عام منهج نقدی حدیث، یسعى لمعالجه فهم النص، من خلال إمعان النظر الواعی فی نظام العلامات النصیه. توجد فی هذا المجال نظریات عدیده، إلا أنّ منهجیه مایکل ریفاتیر تعد من أهمّها وأبرزها، حیث تهتم بدراسه النص الأدبی، لکشف الجمال والإبداع الکامن وراء العلامات، وذلک عبر تأویل الإیحاءات وفک الشَّفرات التی قد یتجاوزها القارئ غیر الملمّ باللغه. فی هذه الأثناء، یتمّ العثور على نوعین من القراءه لإعاده إنتاج النص ومشارکه المتلقی فی إیجاده: الأولی تسمى القراءه الخطیّه أو الاکتشافیه التی تهتمّ بالتشاکل والتباین والألفاظ؛ والثانیه تُدعَى القراءه الارتجاعیه التی یتمّ من خلالها دراسه عناصر النصیه، کالخروج عن القاعده والمألوف والمنظومات الوصفیه والتعابیر المتراکمه والهیبوغرام والماتریس. نظرا إلی أنّ قصیده إذا الشعب یوما أراد الحیاه، لأبی القاسم الشابی، تشتمل على الکثیر من السمات السیمائیه والشفرات التی تحتاج إلى التأویل والتحلیل، فتهدف هذه المقاربه، عبر اعتمادها على المنهج الوصفی التحلیلی، إلی دراسه هذه القصیده، وفق نظریّه مایکل ریفاتیر. توصّلت المقاله إلی أن التعابیر المتراکمه فی هذه القصیده تنقسم إلی مجموعتین، تکشفان عن وجوه القصیده ولبِّها: المجموعه الأولی تتعلّق بعناصر الطبیعه، کالریح، والفجاج، والجبال، والشجر؛ والغرض الرئیس الذی یتحرّاه الشاعر من وراء هذه المجموعه هو استنهاض الأمَّه من خلال جرّ انتباهها إلی هذه العناصر التی تمثل الحرکه والنشاط والحیویه فی الحیاه؛ والمجموعه الثانیه تتمثّل فی نبذ الخوف، حیث إنّ الشاعر یرید أن یرسم فی وعی الأمّه أنّ السبیل الوحید للحیاه الکریمه لیس سوی ترک الحذر فی مثل هذه الظروف. وتبین أیضا أن المنظومات الوصفیه فیها تتوزع إلی ثلاث: الإراده، والطموح، والخمول، وأن الماتریس البنیوی یکشف لنا عن توحّد الموضوع والدلاله فی القصیده، رغم تعدّد المظاهر فیها.
تداولية الأفعال الكلامية في ضوء تصنيف جون سيرل شعر الطغرائي نموذجا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳۱
137 - 156
حوزههای تخصصی:
تعالج الدراسه شعر الطغرائی فی سیاق استثمار التداولیه، باعتبارها أهم الآلیات الفعاله فی الدراسات اللسانیه، متناولهً أهم رکیزتها المتمثله بالأفعال الکلامیه. ولأفعال الأقوال سمه بارزه فی إبانه المعانی العمیقه والمقصوده بعد إسنادها القضوی وکشف محتواها وما یزعمه المتکلم فی إنجاز أفعالها الکلامیه وإنتاج رسائل شتّى. ومن ثمّه رکّز البحث على نظریه الأفعال الکلامیه مفهومها نظریا، وانخرط فی تبیین وتطبیق ما صنّفه سیرل فی أنواعه الخمسه من الإخباریات، والطلبیات، والالتزامیات، والإفصاحات والتصریحیات، عبر استقصاء الشواهد الشعریه للشاعر الطغرائی والوقوف عندها، باختیار باقه منها عرضاً وتحلیلا على وفق رؤیه سیرل، استعانه بالمنهج التداولی للأفعال الکلامیه. وقد تمسکت التداولیه بتحلیل مختلف الخطابات، وسعت إلى عرض تفسیر دقیق صائب لعملیه التخاطب، إثر إخفاق الاتجاه البنیوی على هذا الصعید، وتحوّلت دراستها للغه انطلاقا لدراسه الخطاب وعناصره الخارجیه المحدقه به من زمکنه التخاطب والثنائیه القائمه بین المتکلم والمخاطب، ترکیزًا على بیان مقاصد المتکلم والرساله المرسَله للمخاطب. ووصل البحث إلى نتائج، أهمها: تأتی الإخباریات للإرشاد والتقریر لما تجشّمه الشاعر والأجواء النفسیه التی ألمَّت به، وطرح رؤاه ومشاعره المکبوته، وشعوره بالغربه الاجتماعیه؛ والطلبیّات لغرض التعجیز، والتحضیض، والالتماس، وغیرها؛ والالتزامیات للانفراج عن الکرب، والوفاء، والأمانه، والمواساه، ونیل الکرامه، والحریه مستقبلا؛ والإفصاحیات لتهنئته الشخصیات وتعزیتهم؛ والتصریحیات لوحدانیه اللّٰه دون غیره، ولعذاب النفس فی الهوى، ولحلول الشیب ووداع الشباب. وتبین أن الشاعر استعان فی إنجاز أفعاله الکلامیه بوسائل مختلفه کالبراهین، وتنوع صیغ أفعال الأقوال، والمستوى الإیقاعی استعانه بالتکرار، والعاطفه القویه بمنزله قوه تأثیریه ما تنمّ على صدق الشاعر وإخلاصه فی تجربته الشعریه، وصولا إلى بیان الفکره وإقناع المتلقی، وأخیرا، رأینا أن الإخباریات والطلبیّات والتعبیریات أکثر شیوعًا وتناولا فی شعر الطغرائی؛ إذ إنها تفصح عن أفکاره ورؤاه ونوازعه النفسیه، وتلیها الالتزامیات والإعلانیات.
خوانش کنش گری دوباره کالینگوود؛ در تحلیل روش شناسی پوزیتیویستی عقّاد، با تکیه بر کتاب "ابونواس"(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عباس محمود عقّاد، از جمله پیش آهنگان ادبیات معاصر مصر و از چهره های مهم و تأثیرگذار روشنفکری جهان عرب است که در کسوت منتقد ادبی، در باب نسبت سنجی سنّت و جهان جدید بسیار اندیشیده است. این مقاله حاصل مطالعه ای، با عنایت به کتاب ابونواس، در باب ماهیت رویکرد نقادانه عقّاد است که طبق فرضیه آغازین، با سنت پوزیتیویستی فروید همگرایی و همخوانی دارد. از این رو، در سطور پیش رو می کوشد ابتدائا تلقیِ خود را از تئوری کنشگری دوباره کالینگوود، صورتبندی کند. سپس در پرتو آرای زیگموند فروید، ضمن تقریر و تنقیح سویه های نقد روانشناختی عقاد و پیش فرض های نهفته در دل این سویه ها که بر اساس آنها به نقد اشعار ابونواس پرداخته، به تحلیل آنها نیز همت می گمارد. از این رو، بحثی صرفا ادبی نیست؛ یعنی در آن از خواص و ویژگی های ادبی نقد سخنی به میان نمی آید، بلکه صبغه فلسفی دارد و معرفت بخشی و عینیت گزاره های ادبی را مفروض می پندارد. در پایان آنچه حاصل می شود بیانگر این است که رویکرد نقدی عقّاد، از نظرگاه های روش شناختی، معرفت شناختی و انسان شناختی، به دلیل پاره ای چالش های مغالطه آمیز فلسفی، علیرغم اقبال ویژه به آن در جهان معاصر، کاربست آن در حوزه نقد ادبی چندان موجّه نیست. چه رسد به اینکه مبنای ارزش داوری اخلاقی نیز قرار گیرد. از این رو، ایده کنشگری دوباره کالینگوود را به عنوان مدل پیشنهادی، جهت فهم عمیق تر لایه های زیرین و پنهان زندگی شعراء، ارائه می دهد.
آسیب شناسی معانی باب «افتعال» در کتب مشهور ادبی با رویکرد تطبیقی بر آیات قرآن
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات عربی دوره ۲ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳
103 - 118
حوزههای تخصصی:
مسئله این مقاله، آسیب شناسی معانی ذکر شده برای باب «افتعال» در کتاب های مشهور ادبی است. هدف از این کار، کمک به نویسندگان و پژوهشگران این دانش است تا بتوانند با درک صحیح تری از معانی باب «افتعال» و به طور کلی از تمامی ابواب ثلاثی مزید که در حوزه ادبیات عربی کاربرد فراوانی دارند، برخورد کنند. بدین ترتیب، صرفاً به ذکر یک معنا در کتاب ها بسنده نکنند و بدون بررسی دقیق، آن را نپذیرند و به آن استناد نکنند.در این مقاله، مباحث آسیب شناسی معانی در دو محور مورد بحث قرار می گیرند: ۱. ناپیدایی و وضوح؛ ۲. درستی و نادرستی. این مقاله اثبات می کند که از میان یازده معنای مورد بررسی، شش معنا (وقوع، خَطفه، استعمال، وجدان، اظهار و سلب) دارای ناپیدایی هستند و پنج معنا (تفعّل، قبول، لفعل الفاعل بنفسه، مجرد و اغناء) نادرست می باشند. این نگاشته، به روش توصیفی-تحلیلی، اسناد و اطلاعات کتابخانه ای و رایانه ای را گردآوری کرده و با استفاده از دیدگاه بزرگان اهل لغت و به روش استنباطی و اجتهادی، فرضیه خود را اثبات کرده است.
دراسة العلامات البلاغیة المتعلّقة بمفهوم السّلام وتجنّب الحرب فی شعر سنان أنطون بناءً علي الأنماط الثلاثة للعلامة في نظریة بیرس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
السیمیائیه الأدبیه تبحث عن دور العلامات اللّغویه فی إنشاء عمل أدبی وتکشف جوهره الدلالی من خلال اکتشاف الهیکل الدلالی للعمل. یعد تشارلز ساندرز بیرس أحد رواد السیمیائیه الذی قدم منهجًا نقدیًا دقیقًا لتحلیل الأعمال الأدبیه من خلال تقدیم الأنماط الثلاثه للعلامه. وفی رأیه، تظهر العلامه من التفاعل بین المکوّنات الثلاثه للممثّل والموضوع والمؤول. سنان أنطون شاعر عراقی والسّلام وتجنّب الحرب من أکثر المواضیع شیوعاً فی قصائده، وفی خلق موضوعاته، یستخدم العلامات البلاغیه؛ لذلک، یحاول البحث الحالی شرح تشکیل العلامات البلاغیه المتعلّقه بالسّلام وتجنّب الحرب بناءً على نظریه بیرس فی السیمیائیه وتحلیل دور مکوّنات العلامات الثلاثه فی استکمال مفهوم هذه العلامات. وفقاً لنتائج البحث، فإن العلامات تتکون من مثلث الممّثل والموضوع والمؤول، ولها ثلاث علامات فرعیه داخل نفسها. أولاً: علامه نوعیه تبیّن مدى ظهور بعض الأحداث، ثمّ یتمّ توسیعها بعلامه جزئیه ووصف لأجواء العراق المتوتّره والمتشته بالحرب والتجارب العملیه للعراقیین فیما یتعلّق بالقصف والدّمار والخوف وإنعدام الأمن، وتتّسع معناها بعلامه عامه وموقف الشاعر، وتکتمل فی قضیه الحرب والسّلام.
دراسه اللغه الروائیه وأشکالها فی روایه الصبّار لسحر خلیفه علی ضوء تصنیف عبد الملک مرتاض(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سحر خلیفه الروائیه المعاصره الفلسطینیه تعدّ إحدی الروائیات المتمیزات على الصعیدین العربی والعالمی؛ حیث لاقت روایاتها شهره واسعه فی العالم بأسره بسبب التزامها بالواقع الفلسطینی وخاصه المقاومه والقضایا الاجتماعیه وقضایا المرأه، وأیضاً توظیفها بناءاً لغویاً أخاذاً یحرّک مشاعر القارئ ویجعله مشدوداً بأحداث الرواِیه. وفی روایه الصبار (المنشوره بعد نکبه عام 1967م) التی نحن بصدد دراستها، عاجلت فیها سحر خلیفه القضایا التی واجهها المجتمع الفلسطینی بعد هذه النکبه، تقوم الروائیه بتوظیف بناء لغوی تختلف غالباً مستویاته فی أشکال سردها اختلافاً یجدر بنا أن ندرسه اعتماداً علی المنهج الوصفی- التحلیلی، علی ضوء تصنیف الأدیب والناقد الجزائری عبد الملک مرتاض. ومن النتائج التی توصّلنا إلیها، هی: إنّ سحر خلیفه وظّفت جمیع الأشکال السردیه التی یذکرها عبد الملک مرتاض فی کتاب نظریه الروایه؛ أی: النسیج السردی، الحوار، والمناجاه، کما وظّفت جمیع الضمائر السردیه (ضمیر الغائب، ضمیر المخاطب وضمیر المتکلم) فی روایتها، وضمیر الغائب هو الأکثر استعمالاً فی سردها للأحداث. کما تعتمد سحر خلیفه غالباً فی سردها القائم علی ضمیر الغیاب، علی لغه فصیحه متوسطه المستوی، وعندما ترید أن تسلّط الأضواء علی أجواء الحوار الذی یجری بین الطرفین داخل السرد، هی تتأرجح بین توظیف اللهجه الدارجه واللغه الفصیحه البسیطه، وعندما تترک المجال للشخصیات أن یتحاوروا مع بعض، نجد أنّ الشخصیات الغیر مثقفه تستخدم أکثر الأحیان لغه سوقیه عامیه ملحونه، والشخصیات المثقّفه تستخدم لغه فصیحه مبسّطه.
التحليل النفسي ليونس الخطاط بطل رواية هنا الوردة(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی اللغه العربیه و آدابها بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۹
278 - 309
حوزههای تخصصی:
قدم سیغموند فروید من خلال عرض أفکاره حول مقولات الوعی وشبه الوعی واللاوعی، الأساس لتحلیل الأعمال الأدبیه بالاستعانه بأسالیب التحلیل النفسی. روایه هنا الورده للکاتب الأردنی أمجد ناصر، هی إحدى الروایات السیاسیه التی أولى فیها المؤلف اهتماماً خاصاً للقضایا النفسیه والصراع الخفی للقوى الداخلیه لدى بطل الروایه یونس الخطاط فی معالجه موضوعها. لذا یحاول البحث الحالی دراسه الصراع الداخلی عند یونس الخطاط بطل هذه الروایه معتمداً على نظریه فروید والبنیه الثلاثیه للشخصیه؛ أی الهو، والأنا والأنا العلیا، وتحلیل نتیجه المعرکه بین الهو والأنا والأنا العلیا على حیاته الفردیه والاجتماعیه. وتشیر نتائج البحث إلى أن العلاقات مع الأقران والأجواء السیاسیه والاجتماعیه المتوتره والدعایه للتنظیمات الفکریه والسیاسیه تلعب دوراً کبیراً فی تشکیل الصراع الداخلی لدى یونس. وقلقه الداخلی الشامل سببه ضغوط الهو على الأنا وعلى قدرته المنطقیه وإصراره على تلبیه مطالبه غیر العقلانیه والمادیه بسرعه، فضلاً عن مثالیات الأنا العلیا المدمره والکاذبه التی تقوده إلى العدید من المغامرات والطموحات والعمل الذی یؤدی إلى اغتیال الرئیس ویعرض حیاته وحیاه عائلته للخطر.
الوجهة التقلیدیة نحو العلاقات الفلسفیة والثقافیة في الحضارة الإسلامیة (آراء سید حسین نصر دراسة وتحلیل)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تعتبر التقلیدیه من التیارات الفکریه فی نقد الحداثه التی أسسها الفیلسوف الفرنسی رینیه جینون (1886-1951) ووجدت صیاغتها المفاهیمیه على ید کوماراسوامی (1877-1947) وظهرت فی العصر الراهن کتیار فکریّ هامّ فی دراسات فریثیوف شوفان، تیتوس بورکهارت ، مارتن لینغز، والدکتور سید حسین نصر. وقد اهتم التقلیدیون بعلاقه التقلید والدین بالحداثه والعصرنه، ولکنهم لم یتدبّروا فی منهج مشترک وانتقائی من أجل موائمه التقلید والدین مع الحداثه والعصرنه وتکییفهما خلافا لبعض المثقفین الدینیین والمفکرین الجدد. ووجدوا حلّ أزمات الإنسان المعاصر فی العوده إلى المبادئ التقلیدیه. یمکننا أن نعثر على أهم سردیه للتقالید فی الثقافه الإسلامیه المعاصره فی أعمال وأفکار سید حسین نصر؛ حیث حاول لفهمه الخاص بین علاقه الفلسفه والثقافه فی الحضاره الإسلامیه، أن ینقد الحداثه الغربیه والفلسفه الجدیده المرتبطه بها من خلال الاعتماد على تقالید الفلسفه الإسلامیه وسردها التقلیدی الذی قدّمه منها.
واکاوی بینامتنیت صریح و ضمنی در نمایشنامه«الحسین ثائراً و شهیداً» اثرعبد الرحمن الشرقاوی، بر اساس نظریه بینامتنیت ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ژرار ژنت (1930/2018م) معتقد است، هیچ متنی اصیل نیست، بلکه واگویه ی متون پیشین است .او حضور عنصر یا عناصری از متون پیشین در متن حاضر را تحت عنوان بینامتنیت می داند و آن را به سه دسته صریح، غیر صریح و ضمنی تقسیم می کند. نویسندگان بسیاری با داشتن زمینه های اعتقادی جهت تعالی بخشیدن به نوشتار خود میان مطالب خویش و کتب پیشین با موضوعاتی همچون دینی و تاریخی ارتباط بینامتنی برقرار کرده اند. عبد الرحمن الشرقاوی (1921/1987م) از اهل سنت و جماعت است و نمایشنامه ی «الحسین ثائراً و شهیداً» اثر اوست که در رابطه با واقعه عاشورا است که جزء مهمی از فرهنگ شیعه می باشد. بررسی رابطه بینامتنی و اشراف نویسنده بر متون گذشته جهت بیان صحیح و به دور از اشکال در این اثر امری ضروری به نظر می رسد که این جستار با روش کتابخانه ای و با رویکرد تحلیلی-توصیفی به این مهم پرداخته است. یافته ها نشان می دهد، شرقاوی در راستای ارتقاء نوشتار خود بدون تعصب فرقه ای ، به نقل عاشورا پرداخته و از متون معتبر در جای جای اثر خود بهره جسته است تا بر وثاقت علمی و اعتبار اثر به شیوه ی آکادمیک بیفزاید او در رابطه بینامتنی با متون دینی موفق بوده ولی در بینامتنیت تاریخی چندان موفق عمل ننموده و به نظر می رسد در بیان برخی حوادث بر ذهن خود تکیه داشته است.
أثر البیان القرآنیّ عند الجرجاني في التفسير والنحو والبلاغهآیاتُ سوره البقره نموذجًا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی اللغه العربیه و آدابها پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۸
273 - 300
حوزههای تخصصی:
عندَ الحدیثِ عن الدّراسات القرآنیه، تجدُ جهودًا حثیثهً فی هذا المضمار، بیانًا وتوضیحًا، ولکنَّ الساطعَ بین تلک الجهود، جهودُ عبد القاهر الجرجانی، حیثُ أولى القرآنَ الکریمَ عنایهً کبیرهً، ونظرَ إلیه نظرهً شمولیهً، مستندًا إلى نظریته اللُّغویه. وأطالَ التمعُّنَ حول جدلِ سابقیه فی قضیهِ اللّفظِ والمعنى، وأثارَ انتباهَه فی خضّمِ ذلک تعالُقَ الألفاظِ، حیثُ رأى أنَّ الألفاظَ تتعالقُ فی ما بینها تعالقًا لافتًا، وأدرکَ أنَّ المزیهَ تکمنُ فی ذلک. وعلى ضَوءِ ذلک أرسى قواعدَ ثابتهً، کانتْ ولا تزال موضعًا للبحث والدّراسه اللُّغویه، ولا سیَّما القرآنیهُ، وبناءً على ذلک یستقرِئُ البحثُ جهودَ عبد القاهر الجرجانی فی ضَوء کتابه "دلائل الإعجاز"، بُغیهَ الوصولِ إلى تصوّرٍ عن نظرتهِ وفکرِه والتعرفِ إلى آرائِه، والوقوفِ على منهجهِ، وبیانِ مقاصدِه، وذلک من خلال تناولِ آیاتِ سورهِ البقرهِ. وقد هدف البحث إلى بیان جهود عبد القاهر الجرجانی، فی ضَوء القرآن الکریم، ولا سیَّما سورهِ البقره، والإشارهِ إلى الجهودِ اللُّغویهِ التی حیَّت آراءَه. ولبلوغ ذلک اعتمد البحث المنهج الوصفیّ التحلیلیّ والاستقرائی، حیثُ قامَ باستعراضِ جهودِ عبد القاهر الجرجانی وتحلیلِها، سعیاً للوصولِ إلى أثرِها فی اللّغه العربیه، واستقراءِ آراءِ اللّغویین بعده، وذلک فی ضَوءِ آیاتِ سورهِ البقرهِ. وخلُص أنَّ الجرجانی خالفَ سابقیه، فقد زاوجَ بین اللّفظِ والمعنى، واستشهدَ فی نظریته بآیات الله عزّ وجلَّ، حیث استضاء بآیات الذکر الحکیم فی کل قضیه لغویه عالجها، وکانت سوره البقره موضع الدراسه والتحلیل. فقد أبان عن المکانه التی تؤدیها المفرده فی النص القرآنی، وتناسقها التام ضمن المعنى العام، وقد اقتفى أثره علماء اللُّغه والتفسیر، فقد وافقوه فی مسائل، وخالفه بعضهم فی أخرى، إلّا أنَّه بذلک تجلّت آیه من آیاتِ إعجاز القرآن الکریم، وانتهتْ بإرساء قواعدَ علمٍ جدیدٍ ذی صلهٍ وثیقهٍ بعلوم اللُّغه ولا سیَّما علمِ النحو.
فراخوانی شخصیت «میثم تمار» در شعر معاصر عربی (نمونه موردی: شعر حسن آل حطیط العاملی و جاسم الصحیح)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۵
60 - 76
حوزههای تخصصی:
در ادبیات معاصر شاعران، ادیبان و هنرمندان، در آثار ادبی خود اعم از شعر، داستان، نمایشنامه و غیره به نماد توجه ویژه ای نشان داده اند. یکی از جلوه های نمادگرایی فراخوانی شخصیت های مختلف تاریخی، مذهبی، اسطوره ای و... در شعر معاصر عربی است. شاعر معاصر –برخلاف مورخان- از دریچه داده های تاریخی و پیوند منطقی میان آن ها به تاریخ نمی نگرد، بلکه از تجربیات خود و با توجه به شرایط کنونی جامعه خود به شخصیت های تاریخی ابعادی را می افزاید و بدین وسیله معناها و دلالت های پویایی را که می خواهد به ذهن خواننده می رساند. یکی از شخصیت های که در شعر برخی شاعران معاصر حضوری پرمعنا دارد، صحابی پیامبر و یار باوفای امام علی (ع) میثم تمار است. در مقاله حاضر به شیوه توصیفی-تحلیلی چگونگی فراخوانی این شخصیت در شعر دو تن از شاعران معاصر عرب یعنی «جاسم الصحیح» از عربستان و «حسن آل حطیط العاملی» از لبنان مورد واکاوی قرار گرفته است. ازآنجاکه بر روی فراخوانی شخصیت میثم تمار در شعر معاصر عربی تاکنون پژوهشی انجام نگرفته است، بررسی و تحقیق درباره این موضوع، مهم و ضروری می نماید. یافته های بحث نشان می دهد که ویژگی های شخصیتی میثم چون حق مداری، حق گویی، صراحت سخن، پایداری در برابر ستمگران و رسواسازی آن ها باعث شده دو شاعر مذکور با حس تجربه مشترک، شخصیت وی را محور قصاید خود قرار دهند. این دو شاعر با همزادپنداری خود و میثم به فراخوانی او در شعر خود پرداخته اند و سعی کرده اند مشکلات و نابسامانی های سیاسی و فرهنگی جامعه و تجارب، دغدغه ها و اندیشه های اصلاحی خویش از ورای شخصیت میثم به خواننده منتقل کنند.
خوانش معناشناسانه واژه «ریب» در قرآن بر اساس نظریه «ایزوتسو»
حوزههای تخصصی:
برای ترجمه بایستی معنای واژگان به دقت کشف شود و مترجم برای این کار باید از معناشناس کمک بگیرد. ایزوتسو برای استخراج معنای واژگان قرآنی به جست وجوی معنای این واژگان در شعر جاهلی پرداخت و روش های هفت گانه «تعریف بافتی»، «جانشینی واژگان»، «واژگان متضاد»، «میدان معنایی»، «صورت منفی واژگان»، «ترادف عبارات» و «کاربرد در بافت غیردینی» را به کار گرفت. پژوهش حاضر با روش توصیفی تحلیلی به بررسی معناشناسانه واژه «ریب» با بهره گیری از چهار شیوه نخست می پردازد. یافته های پژوهش نشان می دهد واژه «ریب» در شعر جاهلی به همراه دنباله هایی همچون «منون»، «حوادث»، «زمان» و «دهر» به معنای مرگ، اتفاقات سخت، حادثه های ناخوشایند و ازاین دست کاربرد داشته است، اما در قرآن یک بار عبارت «ریب المنون» دیده می شود. در میان مفاهیم دینی و اعتقادی، واژه «ریب» در قرآن کاربردهایی دارد که معنای درست آن شک از روی دشمنی و کینه توزی است؛ بنابراین به منظور انتقال کامل آحاد معنایی به زبان مقصد، افزودن دنباله توصیفی «کینه توزانه» برای آن پیشنهاد شده است.
القمر علی مزدلفه أیقونه شعریه عن الحج لنازک الملائکه مقاربه شکلانیه دلالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۹
87 - 102
حوزههای تخصصی:
برزت المدرسه الشکلانیه على الساحه النقدیه فی القرن العشرین، لتعید إلى الشکل قیمته التی طالما خسرها فی معرکته مع المضمون؛ ومن هذا المنطلق، یضع الناقد الشکلانی الشکل وحده تحت المجهر، لیستخلص من النظم القائم فی النص دلالاته وإیحاءاته. ترکّزت هذه المقاله الوصفیه التحلیلیه بالمقاربه الشکلانیه الدلالیه الإحصائیه، على قصیده القمر على مزدلفه، للشاعره نازک الملائکه لدراسه بنیتها، ودلالاتها، وإیحاءات صورها الفنیه التی أفرغت فیها الشاعره، تجربتها الروحیه لاستکناه دلالات الحجّ. خلصت المقاله إلى وجود تناغم بین شکل القصیده ودلالات الحجّ. استطاعت الشاعره رسم صوره جدیده عن الحجّ عبر آلیه التغریب؛ إذ الحجّ یعدو کونه مجرّد مناسک دینیه وطقوس مقدسه متوارثه إلى مناسک روحیه إنسانیه، اجتماعیه تعالج قضایا الإنسان المعاصر، وهمومه وآلامه؛ لذلک ربطت الشاعره بین الماضی السحیق والراهن المعیش. فالحجّ لیس محاکاه ببغاویه لما جرى فی الصدر الأوّل من الإسلام، بل إنّه وثیق الصله بروح العصر ومستجدّات الواقع المسکون بألوان المعاناه، إنّه ملتقًى یشهده المسلم لینضمّ إلى أبناء جلدته من المسلمین الوافدین من کلّ فجّ عمیق یقاسمهم همومهم. استخدمت الشاعره بنیه القصیده للإیحاء بالنقله النوعیه التی تحدث فی مناسک الحجّ وحدها؛ حیث یتدفّق الحجیج من شتّى أرجاء المعموره إلى أرض الوحی والرساله، متفرّقین غرباء عن بعضهم، بعیدین عن روح الإسلام المحمدی الأصیل، ثمّ تلتقی هذه الجموع وتأتلف، وتستعید هویّتها السلیبه، ثمّ ترسو سفینه الحجّ فی مرفأ تنصهر فیه تلک الجموع لتعود جسدا واحدا، کما وصف الرسول الأعظم وکیانا موحَّدا واعیا مشترکا فی آلامه وتطلّعاته.
تحلیل جامعه شناختی رمان «مرایا الجنرال» بر اساس نظریه ساختارگرایی تکوینی لوسین گلدمن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقد جامعه شناسی از شیوه های نقد ادبی است و نقد ساختارگرایی تکوینی لوسین گلدمن یکی از زیر مجموعه های آن می باشد که به بررسی ارتباط و تشابه میان ساختار اثر ادبی و ساختار جامعه می پردازد. طارق بکاری، نویسنده مراکشی در رمان مرایا الجنرال با نگرشی تاریخی به مقوله های استعمار، ازخودبیگانگی فرهنگی و غرب زدگی و نفوذ نظام سرمایه داری در جهان عرب اشاره کرده است و اثرش ساختاری معنادار دارد. بنابراین پژوهش حاضر می کوشد بر اساس نظریه گلدمن، جهان بینی حاکم بر رمان مرایا الجنرال را بیان کند و تحولات سیاسی و اجتماعی بازنمایی شده مراکش را در متن این رمان نشان دهد. یافته های پژوهش حاکی از آن است که متن رمان مرایا الجنرال بازتابی از ساختار جامعه مراکش در دهه هفتاد تا نود میلادی است که جهان بینی پنهان آن، نگرش انتقادی طبقه ای از روشنفکران چپ گرا و سوسیالیست مراکشی است که با تکیه بر آگاهی طبقاتی خود برای رسیدن به آزادی، علیه نظام استبداد در مراکش می شورند، ولی استعمار غرب و نظام سرمایه داری با ازخودبیگانگی و تفرقه میان مراکشی ها مانع از تحقق آگاهی آرمانی این طبقه می شود. در سطح فرهنگی مراکشی ها به خاطر کپی برداری از فرهنگ غربی، دچار تعارضات فرهنگی و ازخودبیگانگی شده و سبب رواج فساد اخلاقی و توسعه نفوذ بیگانگان شدند و در سطح اجتماعی؛ خفقان و نبود آزادی بیان، مراکشی ها را مأیوس و سرخورده می کند و مردم در فرایند اداره کشور به حاشیه رانده می شوند و در سطح سیاسی نیز استعمار حوزه نفوذ خود را توسعه داده و با سرنگون کردن یک دیکتاتور، دیکتاتور دست نشانده دیگری را جایگزین او می کند.
أثر خطاب السلطه في تشکیل البنیه الفاعلیه في روایتي "أقتفي أثري" و"الفئران" لحمید العقابي(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إنَّ الخطاب مجموعه ملفوظات تحدد أنماط السلوک، وتؤثر على الحیاه المجتمعیه سلباً وایجاباً، فلذلک توغّل خطاب السلطه فی جمیع الأوضاع الاقتصادیه والسیاسیه والثقافیه وحتى القضایا النفسیه، وبما أنّ الروایه عالم سردی یستحضر ما ظهر من واقع المجتمع وما خفی منه، فلا یمکن تحلیلها بمعزل عن خطاب السلطه. ولخطاب السلطه حضور متمیّز فی التشکیل السردی فی روایات حمید العقابی خاصه فی تشکیل البنیه الفاعلیه؛ لأنها الأکثر تأثیراً فی نظام السلطه وخطابها المهیمن. ویحاول المقال البحث عن أهم ممیزات السلطه فی روایات حمید العقابی، وتأثر الشخصیات الروائیه المختلفه بخطاب السلطه فی هذه الروایات. وقد فرضت علینا مسأله الدراسه الاستعانه بالمنهج الوصفی-التحلیلی، بشکل عام، والمنهج البنیوی التکوینی کمنهج نقدی لتحلیل الخطاب الروائی، معتمداً على أدوات الاستقراء والاستنباط والتفسیر. وقد أختیرت روایتا "أقتفی أثری" و"الفئران" لمعالجتهما ضمن إطار نظام السلطه السیاسی والظواهر المهمیمنه وفق ما تقتضیه الشخصیات لاستخلاص النتائج وفهمها. وقد توصل البحث إلى عده نتائج أهمّها: إنّ السلطه لم تؤثّر على الأوضاع المعیشیه فحسب بل أثرت على السلوکیات والأطباع وصار هذا الخطاب متفشیاً فی نسیج المجتمع، وکانت الشخصیات المنهزمه أکثر فاعلیه من الشخصیات المنتمیه فی الروایتین، وحاول العقابی أن یصوّر ما فی السلطه من تأثیر سلبی على الشخصیات الروائیه کالتشظی وضیاع الهویه والأزمات النفسیه الحاده.
دراسه الجانب الأنثوی (الأنیما) والذکوری (الأنیموس) فی روایات عبد السلام العجیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إن الحقائق النفسیه تعبر لنا عن ثنائیه الإنسان الجنسیه، فیری یونغ، وهو من علماء النفس الکبار، أن ثمه حس ذکوری یسکن کل أنثی ویدعی الأنیموس، وثمه حس أنثوی داخل کل رجل یسمی الأنیما، وهذان النموذجان اللذان قد وقعا وطُبعا فی أعماق لاشعور الإنسان الجمعی، لهما أثر کبیر فی تکوین شخصیه الإنسان وبالتالی تصرفاته فی حیاته. والأدب هو مهد واسع لظهور اللاشعور الجمعی ومحتویاته، ومن أحد الأدباء الذین تأثروا فی خلق أعمالهم الأدبیه بلاشعورهم الجمعی إلی جانب تأثرهم بلاشعورهم الفردی، هو عبدالسلام العجیلی. إنه من کبار کتاب سوریا والذی له دور بارز فی رقی الأدب الروائی السوری خاصه والعربی عامه. وفی بعض أعماله لا سیما "باسمه بین الدموع" و"رصیف العذراء السوداء"، و"قنادیل إشبیلیه"، و"قلوب على الأسلاک"، نتلمس وجوه الأنیما والأنیموس متجلیه فی شخصیاتها الثابته والنامیه. على هذا، إن هذا المقال یسعى، من خلال دراسه الأنیما والأنیموس فی الروایات المذکوره آنفا، واعتمادا على المنهج الوصفی التحلیلی، إلى الإجابه عن هذا السؤال الرئیسی علی أنه کیف یظهر هذان النموذجان فی روایات العجیلی، ومن هذا المنطلق، یهدف تسلیط الضوء علی دورٍ تلعبه الأنیما والأنیموس فی تکوین شخصیاته الروائیه. أما أبرز النتائج التی توصل إلیها البحث فتدل علی أن العجیلی حدد وظیفه محوریه لشخصیات روایاته بحیث تکشف لنا عن وجود العلاقه الجدلیه بین نموذج الأنیما والأنیموس، کما أنها تشیر إلی مرافقه الوجوه الإیجابیه والسلبیه لهذین النموذجین وکونهما معا فی روایات العجیلی، إلا أن سلبیاتهما المتمثله فی الدعاره والشهوه، والفتنه، والخیانه، والحسد، والاستسلام، والمیل إلی التمرد والعصیان، تنعکس فی هذه الروایات أوسع نطاقا، وللأنیما دور أکثر وضوحًا فی تکوین الشخصیات ومسار أحداث روایاته.
دراسة الزمن الروائي في روایة "اسکندرونه" لفضل مخدر؛ على ضوء نظریة جیرار جینیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی السردانیة العربیة جلد ۵ الشتاء ۱۴۴۵ شماره ۱۱
113 - 134
حوزههای تخصصی:
إنّ الروایه باعتبارها نمطاً سردیاً یعتمد على تقنیات متنوعه فی الکتابه، تتمتع بکامل القدره على التحلیل وذلک على ضوء النظریات التی تحدّثت عن عناصرها وکیفیه توظیفها. من هذا المنطلق، عمل جینیت على إکمال إجراءات النقاد البارزین فی بیان وظائف الزمن الروائی وقدّم نموذجاً بنیویاً متمیزاً یمکن أن یکون -إلى جانب عنصر المکان- أرضیه خصبه للدراسه والبحث. تتطرق هذه الدراسه عن طریق المنهج النقدی اللغوی الجینیتی إلى دراسه بنیه الزمن فی روایه "اسکندرونه" لفضل مخدر. إنّ الروائی اجتهد من خلال اعتماده على أسلوب الحوار بین الراوی-البطل والشخصیات الفرعیه، أن ینظّم النصّ الروائی بناء على معدّل السرعه المعیاریه التی نادى بها جیرار جینیت. ومن خلال توسّله إلى الماضی، یقیم نوعاً من التوازن المطلوب بین ذکره للأحداث والأبطال الثانویین فی الزمن الضائع. مع ذلک، لم یختصر الکاتب على اعتماد بنیه جینیت الزمنیه؛ وقد وظّف أحیاناً أسلوبی الحذف والتلخیص؛ لکی یمنح روایته سرعه أکبر أو یعتمد على أنواع الوقفات للحدّ من سرعه الزمن فی الروایه ویقودها إلى السرعه السلبیه. وقد تبیّن لنا من خلال نتائج البحث بأنّ "فضل مخدر" اتخذ أقصى درجات الزمنیه فی روایته "اسکندرونه" على ضوء نموذج جینیت. وإنّ الروایه تتمتع بنوع من النظم والترتیب الزمنی الذی قام به الراوی-البطل؛ لیس هذا فحسب، بل یعانی الراوی نفسه أیضاً بالتشویش الزمنی الّذی ینتهی به المطاف إلى الزمن الماضی. مع ذلک، فإنّ قمه إبداع الروایه تتمثّل فی النظره المتمیزه بالنسبه إلى المستقبل؛ وهی نظره أودعها الروائی فی النهایه المفتوحه لروایه المقاومه. ویبدو أنّ عقربه الزمن فی "اسکندرونه" تتراوح -على أساس نموذج جینیت- ما بین السرعه المعیاریه والسرعه السلبیه.