فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۰۱ تا ۲۲۰ مورد از کل ۱٬۹۱۱ مورد.
منبع:
دراسات فی اللغه العربیه و آدابها پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۸
147 - 166
حوزههای تخصصی:
تعتبر الفاصله إحدی روافد الإیقاع القرآنیّ فی تجسید المعنى والتأثیر على نفس المتلقی. قد اعتنی بها القرآن کاهتمامه بالمعنى وبالسیاق لتحقیق أغراضه ومقاصده بحیث لو طرحت لاختلّ المعنى فی الآیه. من هنا یلحظ بأنَّ القرآن قد یعدل عن نظم کلامه بسبب الفاصله، فیکون لهذا العدول تأثیر رائع فی نسق الکلام وتعدیل مقاطعه. تحدّث هذا البحث عن دقه انتقاء القرآن للألفاظ الغریبه وتوظیفها فی الفاصله القرآنیّه کأداه من أدوات التعبیر الإیقاعیّه وأثرها فی إیصال المعنى وما یحدثه ذلک من أثر فی نفس السامع. قد جمع بین دلالتها الصوتیّه والمعنویه فی الشّرح والتّحلیل إذ لم یکن الفصل مناسباً بینهما؛ لأنَّ إحداهما متعلّقه بالأخری ومکمله لها. وقد حددنا البحث فی الإیقاع باقتصاره على الفاصله[ضیزی] التی جاءت فی سوره النجم، حیث إنّ القرآن قد آثر هنا استعمال الغریب من الألفاظ، فعدل عن کلمه (جائره) أو(ناقصه) أو ما یشبههما إلی ما هو أغرب، وهی لوحه عاکسه لترسم المعنى والتوافق الصوتیّ للآیه فی آن واحد.کان المنهج المتبع فی هذه الدراسه المنهج الوصفی التحلیلیّ الذی قام على وصف ظاهره العدول الصوتیّ وأغراضه البلاغیه والدلالیه ولطائف اختیار مفرده[ضیزی] فی السیاق الذی استعملت فیه، ومن أبرز نتائج هذه الدراسه عدم إمکانیه إحلال کلمه مکان أخری فی سیاق واحد فی القرآن الکریم حتی یتساوى معه فی إبراز المعنى تماماً، لقصدیه الألفاظ ودقه اختیار القرآن الکریم للمفرده (ضیزی) إذ جاءت مکملهً للمعنى والإیقاع معاً.
استعاره مفهومی «کفر» و «ایمان» در قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۳
40 - 23
حوزههای تخصصی:
استعاره مفهومی ابزاری نو از علوم شناختی است که با تکیه بر وضعیت شناختی انسان به مفهوم سازی مفاهیم انتزاعی و غیرعینی می پردازد. در این شیوه درک مفاهیم انتزاعی و ناآشنا (حوزه مقصد) به وسیله ی حوزه های مفهومی عینی و ملموس دیگر (حوزه مبدأ) صورت می گیرد. مهم ترین مسئله در استعاره مفهومی وجود تناظرهایی نظام مند میان دو حوزه ی مبدأ و مقصد است که از آن به عنوان نگاشت یاد می شود. قرآن کریم سرشار از مفاهیم انتزاعی همانند «کفر» و «ایمان» است که به منظور درک بهتر آن ها ضرورت دارد تا از شیوه های نوین تحلیل مفاهیم، به ویژه از استعاره مفهومی در تحلیل این مفاهیم و شیوه مفهوم سازی شان استفاده کرد. پژوهش حاضر بر مبنای روش تحلیلی-توصیفی به هدف شناسایی و تحلیل استعاره های مفهومی متعلق به مفاهیم «کفر» و «ایمان» در آیات مبارکه شش جزء آخر قرآن کریم انجام شده است تا شیوه بیان مفاهیم انتزاعی توسط قرآن کریم آشکار گردد. با تحلیل استعاره های مفهومی در این بخش از قرآن کریم می توان به این نتیجه رسید که قرآن کریم با بیان مفاهیم انتزاعی به شیوه استعاره مفهومی وضعیت شناختی انسان را مبنایی برای بیان مفاهیم کفر و ایمان قرار داده است و از آن در راستای مفهوم سازی استفاده کرده است. مفهوم «کفر» به عنوان حوزه مقصد با مفاهیمی شناخته شده همچون تاریکی، آلودگی، روی گردانی، جنگ، نیروی بازدارنده از ایمان و عدم کارایی حواس مفهوم سازی شده است و مفاهیمی همچون نور، پاکیزگی، تجارت، سفر، مسابقه و جهتِ راست به مفهوم سازی «ایمان» می پردازند. با تحلیل این استعاره ها می توان ایمان را به منزله نور، پاکیزگی، تجارت، سفر، مسابقه و شیء باارزشی که در جهت راست قرار دارد معرفی نمود و کفر را به منزله تاریکی، آلودگی، روی گردانی، جنگ و نیروی بازدارنده از ایمان در نظر گرفت.
دراسة لنظریة الإستعمال وإستعمال اللفظ في اکثر من معنی في آن واحد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۹
1 - 22
حوزههای تخصصی:
تشکل مباحث الألفاظ جزءا مهمامن بحوث اصول الفقه ومن أهمها مسأله وضع الألفاظ، ویتفرع علی ذلک البحث عن الإستعمال فبعدأن یوضع اللفظ لمعنى یصبح تصوراللفظ سبباً لتصورالمعنى،ویأتی عندئذٍ دورالاستفاده من هذه العلاقه اللغویه التی قامت بینهما فإذا کنت ترید أنْ تعبِّر عن ذلک لشخص آخر وتجعله یتصوره فی ذهنه فبإِمکانک أنْ تنطق بذلک اللفظ الذی أَصبح سبباً لتصورالمعنى.لم یتعرض الأصولیون للإستعمال وحقیقته إلا الیسیر منهم بصوره مقتضبه ماعدا الشهیدالصدر الذی تناولها بالنقد والتحلیل مستعرضاالآراء والوجوه التی یمکن أن تطرح فی هذا الصدد.واختلف الأصولیون فی جواز إراده أکثر من معنی من اللفظ الواحد فی استعمال واحد،علی أن یکون کل من المعانی مرادا من اللفظ علی حده ،فالمانع برأی القائلین بعدم الجواز هوتعلق لحاظین بملحوظ واحد فی آن واحد.بما أنّ البحث عن نظریه الإستعمال واستعمال اللفظ فی أکثر من معنی لم تنقح وتهذب ولازال یعانی من الغموض والتعقید،لذلک قامت هذه الدراسه بمناقشه آراء الاصولیین وعرض اشکالاتهم،مقارنه بعضها مع بعض.الکلمات الدلیلیه: الإستعمال،الإراده الإستعمالیه،شروط الإستعمال،الوضع
التنغيم الصوتي وأثره المعنوي في القرآن الکريم (المفاهيم الأخلاقيه لأهل المدينه الخاطئه أُنموذجاً)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی بهار ۱۴۰۲ شماره ۳۲
1 - 15
حوزههای تخصصی:
تمثلت الدراسه فی توضیح التنغیم الصوتی فی بعض المفاهیم الأخلاقیه لأهل المدینه الخاطئه التی وردت فی القرآن الکریم بعد التعرف على الفونیم کوحده صوتیه ومعرفه ظهوره وکیفیه التعامل معه أمرٌ مهمٌ، لأنّه مرَّ بمراحل حتى وصل إلى مرحله نضوجه فهو صوت قادر على إیجاد تغییر دلالی، وکما تهدف الدراسه إلى توضیح الفونیم والتنغیم والأهمیه المعنویه کونه یفرق بین الجمل ویمنحها دلالات متنوعه من خلال اللفظ عندما یعطی نغمات معینه تنتج من اختلاف الصوت، وتکمن ضروره البحث فی دراسه التنغیم الصوتی وفق المنهج الوصفی التحلیلی الذی تناول بعض المفاهیم الخاطئه ودراسه تنغیمها الصوتی مثل: الکفر، القتل، النفاق، الزنا، الریاء، السرقه، التکبّر، من المفردات التی تناولتها الدراسه، ومن الأسئله التی تطرق إلیها البحث التی کانت تدور حول مفهوم الفونیم وأثره فی مجال الصوت، هی: ما التنغیم؟ وما أهمیته المعنویه لمعرفه دلالات الجمل وکذلک أثره المعنوی ضمن المفاهیم الخاطئه فی القرآن الکریم؟ ومن النتائج التی توصلت لها الدراسه بأنّ الفونیم من القضایا المهمه فی التفکیر اللغوی وله دور معنوی فی الحروف أو الحرکات، أمّا التنغیم فکان یشکل الأثر الأکبر فی تحدید الکثیر من الدلالات التی یمکن فهمها من خلاله مثل: التوبیخ والتحذیر والتقریر، وکما توصلت الدراسه إلى وظیفه تعبیریه للتنغیم التی تتم من خلال الأحاسیس والانفعالات التی تظهر من خلاله کالحزن والفرح والیأس والأمل وغیر ذلک.
واکاوی نوشتار زنانه رمان «برید اللیل» هدی برکات در پرتو نظریه نقد وضعی زنان از الین شوالتر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظریه «نقد وضعی زنان» الین شوالتر، از الگوهای مطرح و روشمند نقد فمنیستی در حوزه ادبیات داستانی بشمار می رود، موضوع اساسی این رویکرد، نقد ادبیات از منظر نقش زنان و نقد آثار زنان است و از این جهت نقدی زن محور تعریف می شود. شوالتر نوشتار زنانه را به سه مرحله تقید، اعتراض و هویت فردی تقسیم می کند و برای تبیین ویژگی-های زنانه نویسی در هر مرحله، چهار مدل تحلیل پیشنهاد می دهد: زیست شناسی، زبان شناسی، روانکاوی و فرهنگی. این مقاله در صدد است، با بهره گیری از روش توصیفی-تحلیلی و با تکیه بر تئوری نقدی الین شوالتر و مدل های چهارگانه وی به نقد و تحلیل رمانی از هدی برکات به نام «برید اللیل»(2019م) بپردازد تا مؤلفه های نوشتار زنان و شناخت کارکردهای اجتماعی آنها مورد بررسی قرار می دهد. نتیجه پژوهش نشان می دهد که هدی برکات نتیجه پژوهش نشان می دهد که هدی برکات نویسنده ای پیشتاز در رابطه با کاربرد صفات زنانه و هنجارشکن در این زمینه است. در میان ابعاد چهارگانه نوشتار زنانه، بُعد روانکاوی در اثر، بدلیل شرایط تبعید، جنگ و مصائب اجتماعی بیشتر از بقیه بازنمود یافته است. اما هنوز تعلق اثر به سنت فمنیسم نشان از وضعیت عقب مانده زن لبنانی دارد.واژه های کلیدی: شوالتر، هدی برکات، برید اللیل، نوشتار زنانه، نقد وضعی زنان
الرمز وأبعاده الدلالیّه في روایات محمود شقیر للأطفال(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی اللغه العربیه و آدابها پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۸
189 - 210
حوزههای تخصصی:
أصبح استخدام الرمز من أبرز میزات أدب الطفل فی فلسطین. فالکاتب باستخدامه للرموز إنّما یزید فی جمالیات روایاته من خلال إضفاء مسحه الغموض والعمق علی لغته القصصیه. ویعتبر محمود شقیر من أبرز الأدباء الذین استخدموا الرمز فی روایاته الواقعیه، فکانت بعض روایاته مفعمه بالإبداع والتولید مثل روایات "أنا وجمانه" و"کلام مریم" و"أحلام الفتى النحیل"، مّما جعلنا نتتبّع الرمزیه فی أعماله الروائیه للطفل، فقد نهل شقیر من هذه الینابیع الثرّه واستقى محاوره الفکریّه لیعبّر عن واقع الطفل الفلسطینی، سواء واقعه الخارجی الذی یحیط به أو واقعه النفسی وما یختلج فی ذاته من مشاعر وأحاسیس ورؤى. کلّ ذلک لتعمیق تجربته الإبداعیه والإنسانیه والشعوریه، والتأثیر فی جماهیر الأطفال. تعتمد هذه الدراسه علی المنهج الوصفی- التحلیلی للکشف عن أهم مظاهر الرمزیه فی بعض أعمال محمود شقیر، وقد وصلنا إلى أنّ نتاجه القصصی یصوّر الواقع، واجتهد الکاتب فی التنویع والتمرد على التنمیط المألوف فی الواقعیه. کما أنّه تأثّر بالرمزیه، فکان الرمز ضروره فنیه فی أدب محمود شقیر، وقد لجأ الکاتب لاستخدامه کوسیله للتعبیر عن آرائه نتیجه لکبت حریه التعبیر وفرض الحصار الثقافی، إذ تجاوز، من خلاله، قیود الاحتلال ورقابته الأمنیه، ولقد اتخذ الأدیب من الرمز وسیله فنیه ورکیزه من رکائز تصویره للواقع، وقد تنوّعت وتشعّبت مصادر رموزه فی أدبه الطفلی، منها التاریخیه والدینیه والطبیعیّه والأسطوریه.
مستوى توافر مهارات التفکير النقديّ في تدريبات کتب العربيّه للمرحله الثانويه الأولي في ضوء نظريّه ليبمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تعتقد الأنظمه التعلیمیّه الفعاله (القائمه على الکفاءه) أن حیاه العلم والمعرفه قصیره جداً فی عالم الیوم المتطوّر والمتغیّر باستمرار، وعلى المرء أن ینظر إلى القضایا بالتفکیر النقدیّ؛لذلک، تحاول هذه الأنظمه تنمیه مهارات هذا النوع من التفکیر وتقویتها فی السیاقات والمستویات التعلیمیّه المختلفه. هدفت الدراسه تعرّف مدی توافر مهارات التفکیر النقدیّ فی التدریبات اللغویّه فی کتب العربیّه للمرحله الثانویّه الأولى على أساس نظریّه لیبمان. وقد استخدمت المنهج الوصفیّ أسلوباً لتحلیل المحتوى، ولتحدید معامل أهمیّه المؤشّرات المدروسه تمّ استخدام طریقه إنتروبیا شانون. وعیّنه الدراسه کانت مجتمع الدراسه نفسه وهی مکوّنه من جمیع التدریبات اللغویّه لهذه المرحله فی المدارس الإیرانیّه للعام الدراسیّ 1402-1401ه .ش/ ۲۰۲۳-۲۰۲۲م، ویصل عدد الکتب إلى ثلاثه مجلدات. ولتحقیق أهداف البحث، تمّ استخدام استماره تحلیل المحتوى المعتمده على نظریّه لیبمان للتفکیر النقدیّ کأداه للدّراسه. وتتکوّن هذه النظریّه من تسع مهارات، هی: الاجتماعیّه، وإلقاء الأسئله، وتقییم الأدله والتصریحات، والاستدلال، والتفسیر، والتحلیل، والعقلانیّه، والصراحه، والحکم المنطقیّ. وحصیلهً لبیانات البحث، فی جمیع مستویات التعلیم الثلاثه، فإن المهارات الثلاث أی التفسیر، والتحلیل، وتقییم الأدله والتصریحات کان لها أعلى تکرار مقارنهً بالمهارات الثلاث الأخرى، أی الصراحه والحکم المنطقیّ والاستدلال. وبشکل عام، أظهرت النتائج أنه لا یوجد توزیع متوازن لجمیع المهارات فی تدریبات الکتب المدروسه، وحتى هذه المشکله لم تتحسّن مع ارتقاء المستوى التعلیمیّ؛ لذلک، یحتاج المحتوى التعلیمیّ قید الدراسه إلى المراجعه والتعدیل.
مقارنه أسلوبیه في القرآن الکریم ودورها في جمالیه الآیات سوره الإنسان وعبس نموذجاً(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۹
51 - 68
حوزههای تخصصی:
طریقه تجمیع الکلمات فی الجمله لها تأثیر کبیر على النقل الصحیح للمفاهیم إلى الجمهور؛ فلذلک أنشأ أخصّاء البلاغه فرعاً یدرس هذا الأمر یسمّى بالأسلوبیه، والتی من خلال دراسه أسلوب کتابه المؤلّف، تساعد على اکتشاف غرضه الرئیس من کتابه عمل معیّن؛ ومضافاً إلى ذلک، فإنّها تکشف عن جوانب الجمال فیه، ودور استخدام الأسالیب المختلفه، والمتنوّعه فی إنشائه. وقد کان هذا الاتجاه محور اهتمام العدید من الباحثین فی العقود الأخیره. هذه الدراسه تهدف إلى المقارنه الأسلوبیه بین الآیات المختاره من السورتین الإنسان، وعبس، والتی تکون حول غزاره العطاء، والکراهه، والاشمئزاز، خلال المنهج الوصفی التحلیلی، مستمدّه من المنهج الإحصائی. تدلّ نتائج البحث على أنّ أهمّ الأسالیب المستخدمه فی الآیات المختاره من السورتین، هو الأسلوب الخبری، والأسلوب الإنشائی، وأسلوب النفی، والترکیب الوصفی، وعملیّه الربط والتکرار، وأسلوب التقدیم والتأخیر، وأسلوب الحذف، والطباق والتقابل. ووصل البحث إلی أن الأسلوب الخبری هو الأکثر حضوراً فی کلتا السورتین، کما تم توظیف الجمل الفعلیه فی هذا الأسلوب أکثر بالنسبه للجمل الاسمیه، والفعل الماضی هو الأکثر استعمالاً (56%) فی سوره الإنسان، والفعل المضارع هو الأکثر حضوراً (64%) فی سوره عبس. وتعود کثره استخدام الفعل الماضی فی سوره الإنسان إلى أنّ محتوى هذه السوره یدور حول المکافأه، والجزاء القطعی لعمل الأبرار، والذی لا شکّ فی إعطائه، فیشجّع الجمهور للقیام بذلک، وکثره استخدام الفعل المضارع فی سوره عبس تدلّ على أنّه إذا بخل الإنسان فی الزمن الحاضر، أو المستقبل سیعامَل معه مثله، ویؤدّی إلی غضب اللّٰه ونقمته؛ فضلاً عن ذلک، تنوّع الأسالیب فی سوره الإنسان یلفت انتباه الجمهور إلى هذه الواقعه المهمّه، ونتائجها المذهله.
مقاربه لشعر محمد عبدالباري في ضوء نظریه بیرجیرو؛ قصیده «ما لم تقله زرقاء الیمامه» أنموذجاً(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی بهار ۱۴۰۲ شماره ۳۲
55 - 72
حوزههای تخصصی:
تطوّرَت مناهج دراسه النصوص الشعریه وتحوّلت بفعل التطوّر الشامل فی الوعی النقدی المعاصر وصارت العلاقه مع النص الشعری هی العلاقه القائمه علی أساس الجدل والمشاکسه والتلقی المنهجی بغیه الوصول إلی المعنی الحقیقی للنص بعد سبر أغواره و تجاوز تضاریسه وهیکلیته الظاهراتیه ومن أهم المناهج حدیثه الظهور، المنهج السیمیائی ویستدعیه الوعی النقدی لإخراجه من حاله الغیاب إلی دائره الحضور فی مستوی المعنی والدلاله. ترمی هذه الورقه البحثیه إلی معالجه قصیده «ما لم تقله زرقاء الیمامه» فی ضوء السیمیائیه الجدیده التی تأخذ علی عاتقها فک شفرات النص وإزاله ما یمثّل فجوه ومسافه بین النص والمتلقی ومن أهم الأهداف الأساسیه التی یتوخی الباحثان الوصول إلیها، تأسیس الوعی بشعریه هذا الشاعر وفتح الآفاق الجدیده علی الشعر السودانی المعاصر وهکذا دراسه موقف الشاعر من واقع السلوک العربی فی عصر الحداثه وما ینجبه فی المستقبل من المأساه والویلات. تشیر النتائج إلی أنَّ هذه القصیده طافحه بالرموز والعلامات. القصیده تزخر بالحضور المعرفی للشخصیات ویستخدم الشاعر الرموز المختلفه للتعبیر عن الوضع المأساوی فی المستقبل وما یجلب الانتباه هو هیمنه التوجه الاستشرافی للشاعر علی القصیده. یکثر الشاعر فیها من الإشارات التی تقود إلی المستقبل وخاصه اللازمه التکراریه فی افتتاحیه المقاطع واستخدام الرمز التراثی. تتأتی الفاعلیه الجمالیه للقصیده من الانزیاحات والعلاقات المؤسسه علی المفارقه بین الألفاظ والمفردات ونلحظ فی القصیده الفاعلیه العاطفیه المنبعثه من الرموز والإشارات النصیه التی تکتظ بالمعانی والدلالات والفاعلیه الإحالیه تتأتی من المزج بین الحاضر والماضی عبر الترکیز علی حضور الشخصیات التراثیه والدلالات والملامح المتعلقه بها التی یستأنسها الوعی الجماعی. نری الفاعلیه الکنائیه فی التمثیل الشعری للواقع العربی المتردی والمحاوله لفضح هذا الواقع المؤلم والمستقبل السلبی وتعریته من خلال الاستخدام الواعی لطریقه التعبیر الحکمی فی اللغه الشعریه غیر أن القصیده تخرج عن هذا المسار الدلالی ولا تقف حد تجسید الواقع المأساوی والمستقبل المأزوم بل تتجه عدسه الکامیرا الشعریه إلی المستقبل المنشود والمثالی والذی یتحقَّق بالوعی والمعرفه والرؤیه الجدیده بعیداً عن الجهل والتخلف والعقم المعرفی والفکری.
الاستعاره المفهومیه في دیوان لا ماء في النهر لناصر البدري علی ضوء نظریه جونسون ولایکوف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۹
69 - 86
حوزههای تخصصی:
إن اللغه بنفسها مجرد أصوات ورموز تعبر عما یجول فی خاطر الإنسان وتعکس أفکاره وخبایا ذهنه؛ ولکن لیس لدیها فاعلیه لتکون مؤهله للارتباط بالعالم الفیزیائی، إن لم یتم ربطها بالمعانی الذهنیه لإنتاج الخطاب. إن الأشکال التی نوظفها فی ترکیب وإنتاج الخطابات اللغویه، تتمیز باحتوائها على أسالیب وأدوات کثیره، مما تمنح البیان جمالیه خاصه. والاستعاره المفهومیه هی إحدى الأسالیب اللغویه الحدیثه التی أبدعها المنظران الأوروبیان لایکوف وجونسون، فهی تبرز فی أحادیثنا الیومیه، وذلک للتعبیر عما یدور فی خلدنا ویوجد فی خفایا أفکارنا. فهی مبنیه على التصور الاستعاری الذی یبنی فی أذهاننا علی أساس المخططات الذهنیه، وتتیح لنا أسلوباً سلسا لإدراک المفاهیم الذهنیه والانتزاعیه. إن هذه الظاهره الحدیثه قد شغلت مساحه وافره من أشعار الشعراء المحدثین، ومن بینهم الشاعر العمانی، ناصر البدری، الذی استمد من هذا الأسلوب بجانب الأسالیب الجمالیه الأخرى للافتنان فی التعبیر وإحکام الصنعه فیما یقول. وفی هذا البحث الذی أجریناه اعتماداً على المنهج الوصفی التحلیلی، سنبین أن الشاعر قد قام برسم لوحات من الحزن الذی یخیم علیه من خلال الاستعاره المفهومیه، مما أعطى ذلک خصوبه لبیانه؛ وأن الشاعر جنح إلى استخدام الاستعاره المفهومیه وذلک لیجدد اللغه ویبث الحیاه فی الکلمات التی تدل على آلامه ومآسیه. لقد لجأ الشاعر فی هذا الدیوان إلى استخدام الاستعاره الاتجاهیه والأنطولوجیه والبنیویه، وباستخدامه لهذه الاستعارات أعطى الکلمات معانی جدیده وجعل لبیانه قوه، مما میزه عن سائر الکلام. وأخیرا، معظم الاستعارات جاءت لتسلیط الضوء على المفاهیم التی تحمل معانی الحزن والأسى وإثبات المعنى فی ذهن المتلقی وإقناعه.
"السبع المثانی" من منظور "نظریه فنّ البیان البلاغیه"(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
صحیح أن عباره: "سبعاً من المثانی" لم ترد إلا مره واحده فی القرآن الکریم: ﴿وَلَقَدْ آتَیناک سَبْعاً مِنَ الْمَثانی وَالْقُرْآنَ الْعَظیمَ﴾ الحجر:87، لکنها جاءت مؤکده بالتأکیدین "ل" و"قد"، ومقدّمهً علی "القرآن العظیم"، وبصیغه النکره "سبعا"، مما یبرّر اعتبارها من أهمّ الکلمات المفتاحیه فی القرآن الکریم، ویوحی بأنها هدیه عظیمه جداً قدّمها الله تعالی لنبیّه الکریم (ص). وقد اختلفت آراء المفسرین الشیعه والسنّه فی تفسیرها اختلافا نابعا من صیغه "سبعا" بشکل نکره، ولذلک فتحت المجال للتنوع فی تفاسیر هذا المصطلح القرآنی. وقد استطاع هذا البحث بتوظیف المنهج الوصفیّ التحلیلیّ – بعد إلقاء نظره علی هذه الآراء – أن یکشف الستار عن ثلاثه مصادیق جدیده لحقیقه السبع المثانی، أحدها سبع التفاتات فی سوره الحمد، والثانی السبع المثانی فی القرآن الکریم، والثالث فی نظام الکون أولا، وفی نظام اللغه والأدب تبعا لنظام الخلق ثانیاً. توصّل البحث إلی نتائج، أهمّها أن السبع المثانی هو سرّ سوره الحمد وسوره الحمد ملخّص القرآن الکریم، والقرآن نسخه متناظره مع نظام الکون، مما یقتضی شمول السبع المثانی للنص القرآنی ولعالم الوجود فی نفس الوقت، ودلیل علی صدق نظریه فنّ البیان البلاغیّه فی تناظر نظام اللغه والأدب مع نظام الکون.
دراسه سیمیائیه لقصیده بشری البستاني "موسیقی عراقیه" في ضوء نظریه مایکل ریفاتیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تُعدّ السیمیائیّه من المناهج النقدیه ذات التأثیر والفاعلیه فی فهم النص والتخطّی الواعی لنظام العلامات النصیه. وهی بوصفها من المناهج النقدیه الجدیده التی تتابع حرکه الدوالّ فی النص وتسهم فی تبیین الحقیقه وإماطه القناع المسیطر علی الألفاظ والأنساق، تُعدّ وسیله للنفاذ إلی مکامن النص والظفر بمضامینه. ویعدّ منهج ریفاتیر من أهمّ المناهج السیمیائیّه الجدیده وهو منهج یختصّ بالشعر دون غیره من النصوص. تقوم هذه النظریّه علی مجموعه من المحاور لدراسه النص الشعری ومعالجه رموزه تحت بعض المسمیّات کالماتریس البنیوی والمنظومات الوصفیّه وسلسله الدوال الشعریه. یعتمد هذا البحث علی المنهج السیمیائیّ فی ضوء الآلیات السیمیائیّه فی محاولته دراسه شعر بشری البستانی، قصیده «موسیقی عراقیّه». ومن النتائج التی توصّل إلیها البحث، أنّ الماتریس البنیوی فی القصیده یدور بین دلالات الموت والألم والانتصار والانفتاح، کما أنّ المنظومه الوصفیّه لا تتعدّى أربع منظومات وهی حاله الضعف والخیانه والاحتلال وحتمیه الفعل الفینیقی فی العراق الحضاری. تنطلق الحرکه النصیه من تصویر حاله الموت والضیاع والعقم وحاله الصراع وتنتهی حرکه الدوال فی القصیده بتجسید الانتصار ودحر العدوان وزوال القحل واستعاده الحیاه فی العراق والأرض.
تحلیلٌ سيميائيّ لروایة «الثلج يأتي من النافذة» لحنا مینة علی ضوء نظرية فرديناند دي سوسير»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۶۰
47 - 69
حوزههای تخصصی:
إنَّ التحلیل السیمیائی یحاول الکشف بین العلاقه الموجوده بین العنوان والنص الروائی ومن ثم السیمولوجیا وهی علم یدرس بواسطتهاالأنظمه الدلالیه کاللغه والرموز والعلائم وغیرها، والعنوان فی النص کما هو معلوم لدی الباحثین یعتبر العتبه والبوابه و له الصداره وهو علامه مکثفه تحمل المضامین الأساسیه للنص، والصله بین السیمیائیه والعلاقه تتَّضح عندما یُعدُّ العنوان نظاماً سیمیائیاً ذا أبعاد دلالیه وأخری رمزیه، یحثُّ الباحث إلی تتبع الدلالاته المراد کشفها فی المبنی والمعنی، فمن هذا المنطلق الأدبی، سعینا فی هذا البحث، لإعمال التحلیل السیمیائی للروایه المعنونه ب الثلج یأتی من النافذه للقاص والروائی السوری حنا مینه؛ لأنَّ العنوان ونظراً لمحتوی نص الروایه، یحمل دلالات إیحائیه ورمزیه علی الرغم من واقعیه الأحداث. حاولنا فی هذه الدراسه الوصفیه التحلیلیه ووفقاً لنظریه العالم البنیوی فردیناند دی سوسیر، الکشف عن دلاله الأشیاء الجامده، المتمحوره حول النافذه والثلج؛ لأنَّ لهاتین المفردتین دوراً هاماً فی تصویر مراحل تطوّر شخصیه البطل ورسم الأحداث من البدایه حتی النهایه.بعض النتائج تشیر إلی أنّ النافذه وهی الرکن الأساسی من العنوان بعلاقتها الامتدادیه، تعتبرُ عنصراً من عناصر المجابهه بین بطل الروایه والعالم الخارجی وکذلک الثلج الآتی من النافذه التی یَقعد بهمه البطل المناضل، فهما دلالاتان رمزیتان وأیضاً وسیلتان حدّد البطلُ بواسطتهما شخصیته النّضالیه طبقاً لسیر الأحداث ومراحلها. فالروائی من خلال الروایه وعنوانها، حاول أن یوظّف الأشیاء الجامده التی لها دور دلالی فی الروایه فی خدمه الحیاه وهی حیاه أبطاله والمجتمع.
تمظهر المنجي في يوتوبيا الشعراء الفرس المعاصرين (دراسة في آراء ثلاثة تيارات سياسية)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۶۰
127 - 153
حوزههای تخصصی:
الملخص
شهد تاریخ إیران المعاصر أحداث سیاسیه واجتماعیه کثیره خاصه فی القرن العشرین، فانعکست أصداء ذلک فی الأدب المعاصر خاصه الشعر منه، وحاول الشعراء المعاصرون تصویر مدینتهم الفاضله (یوتوبیا) وفقاً لآرائهم السیاسیه ومواقفهم الدینیه. وقد ألقى الشعراء المعاصرون الإیرانیون فی مدینتهم الفاضله إنجاز جزء من آمالهم وأمانیهم على عاتق الموعود المنجی، وعلى الرغم من وجود أوجه التشابه فی ماهیّه المنجی، إلا أنّنا نلمس اختلافات فی سماته وخصائصه. تسعى هذه الدراسه بالاعتماد على الوصفی والتحلیلی إلى تسلیط الضوء على وجهات نظر عدد من الشعراء المعاصرین الإیرانیین حول المنجی فی مدینتهم الفاضله من خلال تقدیم بعض أمثله ودراستها، ومقارنتها بالآراء الثلاث الموجوده عند علماء الدین لکشف القواسم المشترکه والمختلفه بینهم. ومن أهمّ ما توصّلت إلیه الدراسه هو أنّ فی الشعر الفارسی المعاصر ماده غنیه عن الموعود المنجی، وأنّ الشعراء المعاصرین الإیرانیین یکاد یتفقون فی فکره الانتظار وظهور المنجی، إلا أنّهم یختلفون فی مصداقیه المنجی. منهم من آمن بالإمام المهدی (ع) ومنهم من سار اتّجاهاً آخر، وبحثوا عن أشخاص ذی سمات مختلفه.
دراسة مقارنة لصورة المرأة في خمسة نظامي وأحمد شوقي على أساس نظرية فيليس تشيسلر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۶۰
210 - 235
حوزههای تخصصی:
هذا المقال دراسه مقارنه لصوره المرأه فی قصائد خمسه نظامی وأحمد شوقی علی اساس نظریه فیلیس تشیسلر. ونوع البحث وصفی تحلیلی ومنهجه مکتبی. وأظهرت نتائج البحث وجود تشابهات کبیره من حیث تصنیف المرأه وبعض سمات شخصیتها فی أسلوب الفکر العسکری ووجهه نظر أحمد شوقی؛ وبالطبع، هذا لا یعنی أن وجهات نظر نظامی وشوقی متشابهه تماما، ولهما وجهات نظر مختلفه تماما فی بعض المجالات. أحمد شوقی شاعر تقلیدی لم یتحرر من قیود التقلیدیه ولم یتخذ خطوات تختلف کثیرا عن أسلافه. یهتم بالملامح الخارجیه للمرأه ویصفها اقتداء بالشعراء القدماء، لکن فی مسرحیاته عندما یتحدث عن المرأه والحب یبدو أنه شاعر عاشق. وفی هذا النوع من الشعر یتحرر الشاعر من القیود التی یفرضها الوضع الاجتماعی، فیعبر عن المشاعر الصادقه والحساسه. فی التعریف بالمرأه، یقدم نظامی للمرأه العفه والتواضع وممارسه الحب؛ الحکمه هی السمه الممیزه للمرأه فی الحب فی الخمسه صفه لائقه تبعد عنها نساء شوقی المرغوبه أمیالا. فی تقدیمه للنساء الحکیمات والصوفیات، یعتبر نظامی أن النساء سامیات للغایه لدرجه أنهن یتخذن وجه الله، وعلى عکس النساء الحکیمات فی نظریه تشیسلر، فإنهن لا یتمتعن بأی متعه جسدیه.
المتاهه دراسه نصیّه في تحلیل الخطاب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی بهار ۱۴۰۲ شماره ۳۲
73 - 89
حوزههای تخصصی:
تعلّمتُ من الحیاهِ أنَّ الإبداعَ مسافهُ حکایهٍ اشترکَ فیها کلُ المبدعینَ الذین کانوا على موعدٍ مع النص بوصفهِ فضاءً یُحلقُ فیه المبدع بحثاً عن الجمال والذوق والأناقه النصیّه؛ ومن أعماق هذه الفکره نبضت لدیَّ أفکار لتحلیل الخطاب فی مرحله الدراسات العلیا تقومُ على فکره (المتاهه)، وأزعم أنّها فکرهٌ جدیده فی الدراسات النصیّه لتحلیل الخطاب حاولت تطبیقها من خلال تحلیل مجموعه من النصوص لطلبه الدکتوراه والماجستیر على حد سواء، وفی الواقع لاقت أصداءً طیبه ومقبوله لدیهم حتى طلب منی البعض منهم بجمع هذه النصوص وطباعتها فی بحث علمی. أعمل على جعل الطالب فی منطقه التیه الدائم وکلما یصل إلى حقیقه أدفع به إلى منطقه بحث أخرى حتى أجعله یشعر بأنّه فی منطقه متاهات علمیه لا یخرجُ من متاهه حتى یجدُ نفسه فی متاهه أخرى، ومن هنا نجحت إلى حد کبیر فی تعلیم الباحث فی هذه المرحله البحثیه المهمه من حیاته العلمیه کیف یفکر؟ وکیف یربط بین المختلف؟ وکیف یخرج من المتاهه؟ ومن ثم یستنبط النتائج من مقدماتها وعندما یشعرُ أنّه ضائعٌ فی النص کیف یتصرف؟ فضلا عن المفاتیح المهمه لتفکیک الخطاب فی النص، ورکزتُ على تمرین ذهنه وجعله یتحرکُ فی مناطق معرفیه متنوعه حتى یتمکن من الإبداع والابتکار ویخرج بنتائج علمیه رصینه وممیزه. وسوف أحاول أن أقدم تأسیسا لمفهوم المتاهه ومفهوم الخطاب والنص بوصفها مفاتیح معرفیه للبحث، ولو بنحو موجز بوصفها مدخلاً لعتبه العنوان فی البحث ومن ثم أسجّل الأفکار والنصوص التی تمت معالجتها وعلى وفق طریقه المتاهه النصیّه، والغایه العلمیه والمعرفیه من البحث هی التعریف بمفهوم النص، وکیف یستطیع طالب الدراسات العلیا أن یمیز بین النصوص ویفهم کنهها وأطراف الاتصال فیها ومن ثم الاعتراف بها، فضلا عن ضروره فهم الطلبه والباحثین أسباب تعطل عملیه التواصل أو انحرافها بین النصوص والمتلقین، والهدف من هذا البحث تعلیم الطلبه معاییر التواصل للنصوص لأنّه فی حاله فقدان هذه المعاییر لا یصبح النص تواصلیا، عسى أن ینتفع بها طلبه الدراسات العلیا فی کل الجامعات وأسأل الله العلی القدیر أن یجعل لی الأجر والثواب لأنّ القصد فی ذلک خدمه البحث العلمی.
تشکيل اللغظ الشّعريّه بين المعيار والاختيار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یدرس هذا البحث العلاقه بین تشکیل المستوى الفنّیّ وترکیب الألفاظ، مبیناً الفارق المعنوی بین اللفظ المعجمی واللفظ فی الترکیب، وما یرتبط بذلک من تشکیل فنی، ثم ما یتضمنه من علاقه الترکیب النحوی بالمعنى، وکیفیه ظهور المعنى من خلال الترکیب، وصله أنواع الترکیب فی اللغه بأداء المعنى، وتأثیر الترکیبات المختلفه فی توجیه المعانی، کما یبحث فی الانزیاح الدلالی فی اللفظ، من خلال دراسه الفارق بین المعنى الکامن فی اللفظ مفرداً والمعنى الذی ینتج لدى ترکیب المفردات لدى الاستخدامات المختلفه، ویبحث أیضاً فی القرائن الداله وأثر هذه القرائن فی توجیه الدلاله وظهور المفهوم من اللفظ عموماً، ویتحدّث فی الاستخدام الفنی للألفاظ فیبیّن أنّ کیفیه استخدام اللفظ فی التّعبیر استخداماً لیس مألوفاً یُنتج دلاله جدیده. ویرکّز البحث أیضاً على مسأله الأغراض والمقاصد المتفرّعه من التّراکیب النّحْویّه، کأغراض التّقدیم والتّأخیر فی علاقات الإسناد، وما ینتج عنها من انحراف دلالیّ یلفت انتباه المتلقّی إلى معنى دلالیّ جدید. ویعتمد هذا الجانب حصول الفائده من خلال مراعاه حال المخاطَب؛ فلکلِّ بِنیه ترکیبیّه معناها ومقصدها وغایتها التّداولیّه، ولکلّ صیغه لفظیّه إبلاغیّه توجبها ملابسات الخطاب وأغراضه. ویبیّن البحث أنَّ اللّغه لفظ معیّن یؤدّیه متکلّم لغرض خاصّ فی مقام ومقال محدّدین، إلى مخاطب معلوم فی الذّهن. ویولی البحث الصّیغه الصّرفیّه اهتماماً، فللصّیغه الصّرفیّه دورٌ کبیر فی التّوجیه الدّلالیّ للکلمه؛ من حیث علاقه بِنیه الکلمه أو صیغتها الصّرفیّه بمعانیها الوظیفیّه.
دراسه وتحلیل عناصر الاغتراب والوحده و مقارنتها فی قصائد عبدالوهاب البیاتی و سیمین بهبهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال ۱۵ بهار ۱۴۰۲ شماره ۵۷
37 - 58
حوزههای تخصصی:
النوستالجیا أو الشعور بالوحده أو الحزن الناتج من الغربه من الناحیه النفسیه هو الحسره وشوق الانسان لماضیه. یظهر هذا الشعور کمظهر من مظاهر السلوک البشری اللاواعی. تتجلى النوستالجیا أو الشعور بالوحده والحزن فی إطار الشوق للوطن والحبیب والأسره وفتره الطفوله والمراهقه السعیده والظروف السیاسیه والاجتماعیه والاقتصادیه والدینیه المواتیه فی الماضی. تظهر نتیجه هذا البحث أن عبد الوهاب البیاتی وسیمن بهبهانی، بصفتهما من أتباع المدرسه الرومانسیه للأدبین المعاصرین (العربی والفارسی)، استخدموا النوستالجیا کأحد الأسس الأساسیه والضروریه فی شعرهما واستناداً إلى المصادر والمؤشرات النفسیه یتم تقدیمها ضمن شعراء النوستالجیا، رغم أن کلمات ومشاعر البیاتی أکثر جاذبیه وعاطفیه مقارنهً بسیمین بهبهانی. یدرس هذا البحث فی قصائد عبدالوهاب البیاتی وسیمن بهبهانی بمنهج تحلیلی وصفی واستنادا إلى مصادر مکتبیه، والهدف منه اکتشاف مکونات النوستالجیا ومعرفه الخطوط الفکریه والشعریه لهذین الشاعرین.النوستالجیا کأحد الأسس الأساسیه والضروریه فی شعرهما واستناداً إلى المصادر والمؤشرات النفسیه یتم تقدیمها ضمن شعراء النوستالجیا، رغم أن کلمات ومشاعر البیاتی أکثر جاذبیه وعاطفیه مقارنهً بسیمین بهبهانی. یدرس هذا البحث فی قصائد عبدالوهاب البیاتی وسیمن بهبهانی بمنهج تحلیلی وصفی واستنادا إلى مصادر مکتبیه، والهدف منه اکتشاف مکونات النوستالجیا ومعرفه الخطوط الفکریه والشعریه لهذین الشاعرین.
الصوره الفنیه لمفهوم الشرک فی القرآن الکریم و وظائفها فی ضوء آراء سید قطب و عبد السلام أحمد الراغب (سوره الحج نموذجا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تعتبر «الصوره الفنیه» قاعده الأسلوب القرآنی الأساسیّه،وأداته المفضّله فی التعبیر عن المعانی المجردّه،والحالات النفسیه،وسائر الموضوعات. القرآن الکریم لا یحتوی على کلمات مألوفه بلا روح، بل القرآن یبثّ الروح والحیویّه فی المفاهیم و المعانی،ویجسّد المعانی المجرده والموضوعات الروحیه والعقلیه والحالات الحسیه بالصور الحیه والدینامیکیّه وبهذه الوسیله قد نزّل الله تعالى المعارف العلیا والعمیقه لمستوى فهم الإنسان. من المفاهیم الأساسیّه والمعقّده وأکثر رواجا فی القرآن الکریم مفهوم الشرک وفهم وجوهه أکثر صعوبه من المفاهیم المتشابهه لأن هذا المفهوم أحیانا یختلط بالمفاهیم المتماثله مثل الکفر والإیمان، وهو یعتبر قطبا تدور حوله مفاهیم أخرى مرتبطه بحیث أنّ الله تعالى یعبر عن مفهوم الشرک فی القرآن على أنه أعظم أنواع الظلم وأسوأه؛إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ(لقمان/13). هذا البحث یقصد دراسه الصور الفنیه وعناصرها بناء على نظریه سید قطب فیما یتعلق بالمفهوم الانتزاعی للشرک فی سوره الحج للقرآن الکریم مع الترکیز على استخراج وظائف هذه الصور بشکل مستقل معتمدا على رأی عبدالسلام أحمد الراغب. للوصول إلى هذا الهدف استخدمنا المنهج الوصفی- التحلیلی مستعینا بالجداول الإحصائیه.من النتائج التی توصلت إلیها الدراسه هی أن الله سبحانه لم یستخدم الصوره الفنیه إلا لمجرد غرض وظیفی یتجلى فی تجسید وعرض الفکره الرئیسه التی تشتمل علیها کل آیه من الآیات المدروسه؛علاوه على ذلک،عنصر التناسق الفنی هو الأکثر حضورا بین عناصر الصوره الفنیه لمفهوم الشرک فی سوره الحج،وعدد تواتره(14مره) ثمّ عنصر التجسیم(4مرات)وبعد ذلک عنصر التخییل الحسی(مرتین)وأیضاً الوظیفه الاعتقادیه تصدّرت وظائف الصور الفنیه لهذا المفهوم وعدد تکرارها(5مرات)ثم جاءت الوظائف النفسیه،والعقلیه،والاجتماعیه،والتاریخیه،والسیاسیه بالترتیب.
کاربست دانش بدیع در استنباط با تکیه بر آراء و آثار دانشمندان یکصد سال اخیر حوزه علمیه قم
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات عربی دوره ۱ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
107 - 124
حوزههای تخصصی:
علوم ادبی از پیش نیاز های اجتهاد است؛ اما درباره تعداد و عناوین علوم ادبی ای که پایه و اساس اجتهاد است، اختلاف است. برخی از فقها، هیچ یک از علوم بلاغی را از علوم پایه اجتهاد نمی دانند، همان طور که بیشتر موافقان ضرورت علوم بلاغی برای اجتهاد، دانش بدیع را از این ضرورت استثنا کرده اند. در مقابل این دو گروه، گروهی از دانشمندان علوم اسلامی و خصوصا عده ای از فقهای معاصر حوزه علمیه قم بر آنند که نه تنها علوم معانی و بیان، بلکه علم بدیع نیز از پیش شرط های لازم برای اجتهاد می باشد. آنان ضمن نقد دیدگاه مخالفین، در صدد ارائه استدلال عقلی بر ضرورت بدیع برای اجتهاد نیز بر آمده اند. علاوه بر این استدلال که در مباحث اصول خویش، عرضه کرده اند؛ مراجعه به آثار فقهی این بزرگان ما را به این نتیجه می رساند که در جایگاه های متعددی از فقه خویش به قواعد دانش بدیع استدلال نموده اند یا با استفاده از این دانش به نقد نظر مخالف نشسته اند. این نوشتار با تکیه بر آثار برخی از بزرگان حوزه علمیه قم در دهه های اخیر، ضمن نقد ادله مخالفان، استدلال ضرورت دانش بدیع برای اجتهاد را توضیح می دهد و با آگاهی از اینکه تا کنون کسی، رد پای دانش بدیع و آرایه های آن را در عملیات استنباط فقهی و اصولی گزارش نکرده است، نمونه هایی از استشهاد به آرایه های توریه و استخدام و مشاکله و تصحیف و جناس را، از لابلای متون فقهی و اصولی تدوین شده در حوزه علمیه قم در یکصد سال اخیر، گزارش می کند.