فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷۸۱ تا ۸۰۰ مورد از کل ۳٬۹۴۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
مایستر اکهارت (1328-1260م) میان وجودی که خالق مخلوقات است، یعنی خدا یا «God»، و ذاتی واحد و مطلق از هر قیدی، یعنی الوهیت یا «Godhead» تمایز قائل می شود. هدف این مقاله تحلیل و تبیین نسبت بین خدا و ذات او با مخلوقات بر اساس وجوه این تمایز است. نتایج این تحلیل نشان می دهد که بر اساس دیدگاه اکهارت، خدا عالَم را به عنوان مخلوق، متّحد با خود آفریده است. بین او و مخلوقات سنخیت علّی و معلولی وجود دارد. امکان شناخت خدا از طریق قوای ادراکی و امکان سخن گفتن درباره خدا وجود دارد. اما مبتنی بر همین دیدگاه، الوهیت ذات هر موجود و منشأ همه کمالات وجودی است. به واسطه دو ویژگی اصلی وحدت مطلق و فاعل نبودن، شبیه به چیزی نیست و هیچ نسبت و سنخیتی با هیچ چیز ندارد. از هر قیدی، حتی قید اطلاق، مبرّاست و نمی توان آن را وجود خواند. نه امکان سخن گفتن درباره الوهیت وجود دارد و نه امکان شناخت؛ بلکه تنها به واسطه عروج می توان با او یکی شد. در نتیجه، بر پایه دیدگاه اکهارت، الوهیت با ذات هر موجود، عینیت دارد و با وجود آنها دارای تباین است.
نمادپردازی عرفانی در معراج نامه بایزید بسطامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۹
31-58
حوزههای تخصصی:
زبان هنر اسلامی زبانی نمادین و رمزگونه است. نمادها حامل معنای درونی و ذاتی این هنر بوده و راه بررسی آثار هنری هم بررسی این نمادها و سمبول هاست. اگر تصوف را نگاه هنری به مذهب بدانیم، مشاهده می کنیم که آثار صوفیان آمیخته به نمادها و نشانه هایی است که واکاوی دلالت های این رمزها می تواند رهیافتی به سوی درک عمیق مفاهیم و بُن مایه های موضوعات عرفانی باشد. معراج نامه منسوب به بایزید بسطامی، شرح سفری روحانی است که توسط ابوالقاسم عارف به نگارش درآمده است. معراج نامه به ضرورت ساختار رؤیاگونه اش طالب شکلی نمادین و رمزگراست. در این پژوهش، نمادها در چهار خوشه تصویری آب، پرواز، نور و رویش طبقه بندی و تفسیر می شوند. رمزهایی که در قالب خوشه های تصویری، تصاویر کهن الگویی و اساطیری برای بیان رؤیاهای عارفانه بایزید بسطامی به کار گرفته شده اند، بخشی از نمادهای مکرّر متون صوفیه و سایر معراج نامه ها هستند که علاوه بر ارائه جهان بینی عارف، جایگاه این تصاویر را در رؤیاهای صوفیه به دست می دهد. از آنجا که الگوی همه معراج نامه های دوره اسلامی، معراج پیامبر اکرم(ص) است، بسیاری از مشاهدات و تصاویر این رؤیا با معراج الگو، هماهنگ و همسوست. برای بررسی این موضوع ساختار و نمادهای عرفانی دو اثر با هم تطبیق داده شد. بررسی این نمادها، به یافتن چگونگی جهان مصوَّر صوفیه در عالم معراج که عالمی نورانی است کمک می کند. نیز نشان می دهد که مرتبه مسافر معراج، هماهنگ با نمادهای متن و مدارجی است که وی طی می کند. شیوه این پژوهش توصیفی تحلیلی و تطبیقی با رویکرد بلاغی است.
تجلی اشارات عرفانی و اسطوره ای در سروده های محمد بیابانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۶ زمستان ۱۳۹۸ شماره ۶۲
128 - 149
حوزههای تخصصی:
شعر فارسی متأثر از پشتوانه های تاریخی، عرفانی و اسطوره ای است. تأثیر این عناصر را در اشعار شاعران معاصر، بیش از دوره های دیگر می توان دید و دلیل آن مردمی بودن شعر امروز است. شعر و اسطوره جدایی ناپذیرند و اسطوره سبب بارور شدن واژه ها و شکوفایی شعر می شود. در قرآن کریم، بخش زیادی از مفاهیم در قالب نماد و تمثیل بیان شده است. وجود این تمثیل ها در حقیقت نزدیک کننده هر چه بیشتر مفهوم به ذهن مخاطب است. داستان های عرفانی نیز که غالباً صورتی تمثیلی یا تأویلی دارند، از این سبک قرآن به ویژه در تأویل داستان های قرآنی بهره برده اند. معروف ترین داستان های رمزی در قرآن کریم، داستان پیامبران است که شاعران در آثار خویش به اشارات آن توجه کرده اند و به طور صریح یا غیرصریح به رمزگشایی از آن پرداخته اند. هدف اصلی این مقاله، پژوهش پیرامون تجلّی اشارات عرفانی و اسطوره ای در آثار محمد بیابانی است. بیابانی در آثارش در عین هنجار گریزی و سنّت شکنی، رگه هایی از عرفان را دخیل می سازد. با همه اصالت و نجابت و سنّت ایرانی بودن، اشعار وی رنگ و بوی تجدد و مرزشکنی و تازگی به خود می گیرد و مفاهیم، مضامین و پیام هایش حتی با درون مایه های عرفانی رنگ تازگی دارد. این مقاله به روش پژوهشی، توصیفی-تحلیلی، به درون مایه های عرفانی اشعار بیابانی می پردازد.
بررسی تطبیقی مادر و مادری در اندیشه های سیمون دوبووار و عرفان اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۶ زمستان ۱۳۹۸ شماره ۶۲
240 - 263
حوزههای تخصصی:
«فمینیسم» یکی از جنجال برانگیزترین جنبش های اجتماعی و فکری قرن بیستم قلمداد می شود. هر چند جنبش فمینیسم در غرب از اوج اقبالِ اجتماعی خود باز ایستاده اما در کشور های در حال توسعه و از جمله کشورهای اسلامی همچنان به عنوان یک دغدغه ی اجتماعی در حال پیگیری است. فمینیست ها برآنند که بین زن و مرد به ویژه در نظام تشریع فرقی نیست؛ اما دین اسلام به تفاوت های زن و مرد در نظام تکوین اذعان دارد و با تأکید بر جایگاه خانواده و تکریم ِنقش مادری و همسری، بر رعایت حریم ها و هنجارها در رفتار جنسی تأکید مضاعف دارد. از سوی دیگر عرفان اسلامی از پرورش انسان ها در محیط خانواده و نقش آفرینی «مادر» در این تربیت سخن گفته و به آن اهمیت ویژه ای داده است. نقش زن به عنوان مادر و همچنین همسر دراعتلای انسان و رسیدن به مراحل بالای عرفانی چه برای خود او و چه برای همسر و فرزندان، در عرفان اسلامی و شیعی، انکار ناپذیر است. روش تحقیق توصیفی – تحلیلی بوده و براساس مطالعات کتابخانه ای تهیه و به انجام رسیده است. یافته های پژوهش نشان می دهد، که گروهی از فمینیست های رادیکال «سرکوب زنان» را به موضوع مادری ربط داده و ادعا نموده اند که رایج ترین موانع بر سر راه زنان به واسطه بیولوژی تولید مثل ایجاد شده است.
اولیای معشوق و کرشمه عنایت؛ شرح و تأویل غزلی از دیوان کبیر با نگاهی به جهان نگری سلطان ولد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۳۰
335-366
حوزههای تخصصی:
در این جستار، غزل شماره 1854 «چه دانی تو خراباتی...» از دیوان کبیر مولانا با توجه به منابع اصلی طریقه مولویه، خصوصاً آثار سلطان ولد شرح و تأویل شده است. تحقیق حاضر که بر مطالعات کتابخانه ای مبتنی است و با روش تحلیلی توصیفی انجام می شود، به دو پرسش پاسخ می دهد: الف. نمادهای موجود در غزل شماره 1854 دیوان کبیر تا چه حد با نظریات سلطان ولد در خصوص مراتب ولایت سازگار است؟ ب. غزل مذکور تا چه اندازه توانسته ویژگی های مراتب مختلف ولایت یعنی «مرتبه عاشقی» و «مرتبه معشوقی» را ترسیم کند؟ نتیجه پژوهش آشکار می کند که این غزل نمادین، مراتب مختلف عرصه ولایت یعنی «مرتبه عاشقی» و «مرتبه معشوقی» را تبیین می کند. مولانا طبق گفته فرزندش سلطان ولد پیش از ملاقات با شمس و بر اثر تعلیمات سیّد سردان «مرتبه عاشقی» را درک کرده و به پختگی در عرصه طریقت رسیده و با اکسیر مصاحبت پیر تبریز توانسته است مرتبه معشوقی را نیز تجربه کند و با این تحول عظیم روحی به معراج حقایق قدم بگذارد. خداوندگار در این غزل سعی نموده تا حدی که تنگنای لفظ و عبارت به او مجال می دهد، پرده از این راز سترگ بردارد و از عالمی سخن بگوید که حتی بزرگان عرصه عرفان (مشایخ صوفیه) نیز نتوانسته اند آن را درک کنند. مرتبه معشوقی مختص به مستوران قباب عزت است و کسی را یارای قدم گذاشتن به این مرتبه نیست، مگر اینکه «عنایت» خداوند و انسان کامل، سالک عارف را به این وادی هدایت کند و در خرابات حقیقت مصاحب خواص بارگاه الهی گرداند.
اندیشه تجلی؛ طرح نظریه معنویت زیست محیطی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
در غرب بحث درباره اخلاق زیست محیطی به عنوان یکی از سرفصل های اصلی اخلاق جهانی دچار دگردیسی هویتی شده است. دلیل این دگردیسی، عدم توفیق کانون های چهارگانه اخلاق زیست محیطی در زمینه مهار بحران های زیست محیطی است. امروزه تمرکز پژوهش های زیست محیطی اندیشمندان بزرگ غربی سمت وسویی دینی به خود گرفته است. آنچه امروزه در مراکز آکادمیک غرب تحت عنوان «معنویت زیست محیطی» شنیده می شود، کوچ کردنی آرام از اخلاق زیست محیطی مبتنی بر انسان به اخلاق مبتنی بر «معنویت» است. نگارنده با بررسی سیر دگردیسی آثار پژوهشی شکل گرفته در مغرب زمین، «اندیشه تجلی» را مهم ترین خاستگاه معنویت زیست محیطی در عالم اسلام می داند. این مقاله می کوشد در دو منبع حکمت و شریعت اسلامی شاکله اصلی این موضوع را کندوکاو نماید. روش به کار رفته در این پژوهش، اسنادی تحلیلی است؛ بدین نحو که ابتدا برخی از مهم ترین نظریات و کانون های زیست محیطی و در ادامه، اندیشه تجلی در دامان شریعت و حکمت بحث خواهد شد و به این نتیجه خواهد رسید که مجموع نصوص متقن دینی و متون حکمی عرفانی، زیست بومی فکری – فرهنگی ایجاد کرده است که این زیست بوم ظرفیت بالایی برای پذیرش اندیشه تجلی دارد. این اندیشه به شرط ایجاد سازوکارهای دقیق، قدرت خوبی در زمینه فرهنگ سازی زیست محیطی دارد.
دوگانه معنویت هیجانی غیرهیجانی، بر اساس مقایسه یوگای پتنجلی با عرفان اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۲ بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱
9 - 21
حوزههای تخصصی:
در مقاله حاضر از طریق مطالعه موردی یوگا و مقایسه آن با معنویت اسلامی، به مستندسازی تقسیم «معنویت» به «هیجانی غیرهیجانی» پرداخته شده است. «معنویت» تحولی عمیق در وجود انسان است که وجهه فکری، احساسی و رفتاری انسان را به تعالی یافتن از زندگی خاکی و حیوانی منعطف می کند. سلوک های معنوی، آ ن چنان که در ادیان و فرهنگ های جهان دیده می شود، متنوع است و می توان این تنوع را بر محور یک تحلیل سه بخشی مقایسه کرد: غایت سلوک معنوی، مسیر سلوک معنوی و فنون تحول معنوی. در مقاله حاضر، یوگای پتنجلی بر اساس این شیوه تحلیل، با عرفان اسلامی مقایسه می شود و نشان می دهد که یوگا برحسب هر سه مؤلفه مزبور، نسبت به عرفان اسلامی آ ن چنان است که می توان آن را خالی از هیجانات عاطفی و درنتیجه، «معنویت غیرهیجانی» دانست. اگر غایت یوگا دستیابی به آگاهی برتر و حذف هرگونه تعلق و بیم و رنج است، عرفان اسلامی رو به سویِ تعلق عاشقانه به حق تعالی دارد و به استقبال رنج ها می رود. مسیر سلوک اسلامی و فنون تحول در عرفان اسلامی نیز به خلاف یوگا، سراسر آکنده از واردات قلبیه و دگرگونی های عاطفی ناب است. با این مقایسه، می توان دو گونه معنویت را بازشناسی کرد (معنویت هیجانی و معنویت غیرهیجانی) و آن را در تحلیل معنویت های دیگر به کار برد. هر معنویتی می تواند در نقطه ای از یک طیف قرار گیرد، طیفی که یک سر آن، معنویت کاملاً هیجانی و یک سوی دیگرش، معنویت خالی از هیجانات روحی است.
بررسی مقایسه ای و نقد روش شناسی ترجمه ابومنصور اصفهانی و عزّالدین کاشانی از کتاب عوارف المعارف سهروردی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۹
59-86
حوزههای تخصصی:
نقد روش شناسی کتاب، یکی از موضوعات قابل توجه در حوزه آثار علمی و پژوهشی است و با توجه به اینکه کتاب مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه عزّالدین محمود کاشانی و ترجمه ابومنصور عبدالمؤمن اصفهانی در شمار آثار شاخص و مهم عرفانی در قرن هشتم هجری است و هر دو مترجم در شمار سلسله مشایخ سهروردیه از مشرب فکری واحدی برخوردارند، مقایسه تطبیقی و نقد روش شناسی این آثار، علاوه بر معرفی و تبیین کتاب عوارف المعارف سهروردی، امکان شناخت بیشتر و همه جانبه هر دو اثر را نیز فراهم می کند و نشان می دهد که مترجمان تا چه اندازه در ترجمه خود، تحت تأثیر متن اصلی عوارف المعارف سهروردی بوده و توانسته اند در زمینه ترجمه، توانمند عمل کنند. البته نقدهایی نیز بر این دو اثر وارد است که نگارندگان در این نگاشته قصد دارند علاوه بر مقایسه تطبیقی و توصیف و تبیین متن اصلی هر دو ترجمه، نقدهایی با رویکرد محتوایی و لفظی نیز انجام دهند تا ضمن بررسی، توصیف و تحلیل این دو اثر، روش شناسی آن ها هم از جنبه انتقادی نقادی شود.
تکدی در آموزه های عرفانی وفقه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۵ تابستان ۱۳۹۸ شماره ۶۰
174 - 191
حوزههای تخصصی:
تکدّی به معنی گدایی کردن، امروزه به عنوان یک منبع پردرآمد، مورد توجّه جامعه قرار گرفته است. شناخت احکام تکلیفی شرعی تکدّی در فقه اسلامی و گونه های نامشروع آن، سؤال بسیاری از کسانی است که دارای احساسات دینی هستند. شیوه های بکارگیری در متون ادبی و رفتار اجتماعی آن، قابل توجه و تأمل است. نگارنگان در نوشتار حاضر با روش تحقیق توصیفی- تحلیلی و مبتنی بر مطالعات کتابخانه ای، برآنند که این مسأله را در فقه و شریعت با رویکرد عرفانی تحلیل و توجیه نمایند. یافته ها حاکی از این است که چنان که این موضوع با نظرگاه شریعت و عرفان بررسی شود، رویکردهای مثبت و منفی آن، بیشتر نمایان می سازد و گاه در متون عرفانی، بسیار زیبا و مثبت جلوه گر شده و گاهی نوعی آداب معمول این گروه اجتماعی قرارگرفته است. اما در باب احکام تکلیفی، گدایی شامل چهار حکم مباح، مکروه، حرام و واجب است و گونه های نامشروع آن مانند: گدایی به وسیله به کارگیری الفاظ «خداپسندانه»، قرائت قرآن به قصدگدایی، متکدّی در ایّام مقدس، در میان عبادت کنندگان، تکدّی به قصد ثروت اندوزی و متکدّیان که توانایی کار دارند، با استناد به آیات قرآن، روایات اسلامی را برّرسی نموده است.
تربیت عرفانی از منظر علامه طباطبایی(ره)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۵ بهار ۱۳۹۸ شماره ۵۹
85 - 100
حوزههای تخصصی:
در فلسفه تعلیم و تربیت معاصر به تربیت عرفانی جایگاه اندکی داده شده است و یکی از نظریه پردازان آن علامه طباطبایی (1360-1281 ش) در رساله لب اللباب و آثار دیگر خود به معرفی تعلیم و تربیت عرفانی می پردازد و در رساله الولایه این تربیت را در قالب سیر و سلوک علمی و عملی به صورت تطبیقی مطرح می نماید. در طرح نظر خود از عرفان نظری و هستی شناسی عرفانی و آشنایی با حقایق دین آغاز می کند و در عرفان عملی به تأثیر دعاها، مراقبه، ذکر و فکر، خلوت و طهارت، نیت و ارادات و مانند آن می پردازد و کلیدهای تربیت عرفانی را در منازل و مقامات سلوکی دنبال می کند و طرحی جامع برای برنامه ریزی در تدوین یک الگوی تربیتی ارائه می دهد که در این مقاله تلاش می گردد عناصر اصلی آن شناسایی و معرفی شوند.
بررسی مسئله عبد اسم در عرفان اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
عبد اسم از جمله اصطلاحاتی است که در دستگاه عرفانی ابن عربی مطرح و به وسیله برخی پیروانش تبیین شد. این مفهوم به این معناست که وقتی سالک در فنای صفاتی یا بقای پس از آن، با اسمی از اسمای الهی متحد شد، در وجود او جز حقیقت اسم مزبور حقیقت دیگری یافت نمی شود و وجود او به تمام معنا تحت تدبیر و ربوبیت آن اسم واقع می شود. در چنین حالتی گفته می شود او عبد آن اسم شده است. این مسئله در دو دانش عرفان نظری و عملی قابل طرح است: در عرفان نظری ذیل بحث انسان کامل و نیز ذیل بحث مظاهر اسما و در عرفان عملی ذیل ویژگی های سالک در سفر دوم از اسفار اربعه عرفانی. در عبودیت اسم، هم اسم الهی و هم عبد آن، هر کدام در ارتباط با یکدیگر احکام و ویژگی هایی دارند: اسم الهی ضمن شکل دادن به باطن و حقیقت قلبی سالک، او را ربوبیت می کند؛ عبد هم ضمن مظهریت برای آن اسم ، مجرای فیضی برای آثار آن می شود.
تأثیر شناخت درمانی گروهی با رویکرد عرفانی بر کمال گرایی و خودکارآمدی دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۶ پاییز ۱۳۹۸ شماره ۶۱
123 - 148
حوزههای تخصصی:
این مطالعه با هدف بررسی تأثیر شناخت درمانی گروهی با رویکرد عرفانی بر کاهش کمال گرایی منفی و افزایش خود کارآمدی دانشجویان دانشگاه پیام نور مرکز سمنان انجام شد. روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون بود. بر اساس نمونه گیری هدفمند، 60 نفر از دانشجویان دانشگاه پیام نور مرکز سمنان انتخاب و در دو گروه 30 نفره آزمایش و کنترل با انتساب تصادفی جای گرفتند. ابزار پژوهش مقیاس خودکارآمدی شرر (1982) و مقیاس کمال گرایی تری- شورت و همکاران (1995) بود که دانشجویان به این دو پرسشنامه در دو مرحله پیش آزمون، پس آزمون باسخ دادند. گروه آزمایشی تحت 12جلسه نود دقیقه ای شناخت درمانی گروهی با رویکرد عرفانی قرار گرفتند. تجزیه تحلیل داده ها با استفاده از آزمون کوواریانس انجام گرفت. نتایج نشان داد که میزان کمال گرایی منفی گروهی که آموزش را دریافت کردند نسبت به گروه کنترل کمتر و خودکارآمدی گروهی که آموزش دریافت کردند نسبت به گروهی که این آموزش را دریافت نکرده بودند بیشتر بود. به عبارت دیگر، افراد دارای کمال گرایی منفی از افکار کمال گرایانه خود به عنوان شیوه ای برای رهایی از اضطراب استفاده می کنند و تمایل دارند همه امور در کنترل آن ها باشند وقتی این افراد تحت آموزش شناخت درمانی گروهی عرفانی قرار می گیرند راه های دیگری برای کاهش اضطراب خود پیدا کرده و باورشان نسبت به کنترل تمام رویدادها تغییر می کند. همچنین مشخص شد که خودکارآمدی توان سازنده ای است که به وسیله آموزش مهارت های شناختی با رویکرد عرفانی می تواند به گونه ای اثر بخش ساماندهی شود.
سیمای عرفانی پهلوانان در چندی از روایت های شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۶ پاییز ۱۳۹۸ شماره ۶۱
317 - 339
حوزههای تخصصی:
بر این باوریم که شاهنامه فردوسی، یکی از شاهکارهای عمده ادبیات جهان است که نه تنها ایرانیان بلکه اغلب محققان منصف در عرصه ادبیات جهانی به ارزش و عظمت آن معترفند و در این اثر سترگ، ما با پهلوانانی با سیمای عرفانی مواجهیم به طوری که شاهنامه جلوه گاه تمام نمای انسان آرمانی- عرفانی در سه حوزه اجتماعی، فردی و عرفانی است. بر این اساس در این پژوهش با اذعان به این نکته که فردوسی به هیچ وجه اصطلاح انسان کامل و یا ایده آل و آرمانی را صراحتاً در شاهنامه مطرح نکرده است، با تکیه بر چندی از روایت های شاهنامه و شخصیت های ایدآل آنها به معرفی سجایای عرفانی پهلوانان ایرانی و انیرانی می پردازیم. نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد که فردوسی به موضوعات متعددی به عنوان ابعاد عرفانی پهلوانان اشاره کرده است و ویژگی های انسان عرفانی در این اثر در سه حوزه: رابطه انسان با خدا (اخلاق عرفانی)، رابطه انسان با خود (اخلاق فردی) و رابطه انسان با خلقت (اخلاق اجتماعی) نمود یافته است.
کوان (کتاب غولان مانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۲ پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲
207 - 220
حوزههای تخصصی:
نویسندگان و دانشمندان اسلامی از جمله ابن ندیم، بیرونی - شهرستانی و یعقوبی دانسته های ارزشمند خود را درباره مانی و دین او در نوشته های خود آورده اند و این همه پیش از آن است که اروپاییان شناخت درستی از این دین فراموش شده داشته باشند. ابن ندیم چنان با درستی و گزارش گونه و بی هیچ پیش داوری ای درباره این دین سخن گفته است که در جهان باستان بی سابقه است. هرچه که او گفته نیز پس از یافتن دست نوشته های مانوی تأیید شد. از جمله در گفتار او درباره دین مانوی در الفهرست، نام کتاب های مانی نیز آمده است که یکی از آنها کوان (کتاب غولان) است. هنینگ (1943) نخستین کسی است که قطعه های تورفانی کوان را بازشناسی کرد. زوندرمان (1973 و 1984) چند قطعه دیگر را منتشر ساخت. وی (1994) چند قطعه سغدی و ویلکنس (2000 و 2016) قطعه های اویغوری را منتشر ساخت. مورانو (2009 و 2011) چند قطعه دیگر سغدی را منتشر کرد. ابن ندیم پس از نام بردن از کتاب غولان گویا درباره محتوایش نیز سخن گفته بود که متاسفانه در همه دست نوشته ها، این بخش از میان رفته است. در این جستار کوشش شده تا گفته های ابن ندیم و دیگر دانشمندان اسلامی با دست نوشته های یافت شده از کوان سنجیده شود تا از این راه بتوان به شناختی کلی از محتوای کتاب غولان و ساختارش دست یافت.
تأویلات عرفانی از مباحث کلامی در تمهیدات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۵ بهار ۱۳۹۸ شماره ۵۹
375 - 394
حوزههای تخصصی:
بسیاری از متون عرفانی علاوه بر جنبه های عرفانی و صوفیانه از وجوهی از جمله علم کلام قابل بررسی اند؛ اماعرفای برجسته اسلامی گاهی دیدگاه های کلامی و حتی فلسفی خود را نیز با تأویلات و مشرب عرفانی در آثار خود بازگو کرده اند که دست یابی به آنها، ارزیابی دقیق آراء عرفانی را کامل تر خواهد کرد. از عرفای تأثیرگذاری که بسیاری از آراء کلامی و فلسفی را در آثار خویش بانگاهی عرفانی تعبیر کرده، عین القضات همدانی (525-492) بوده است. نگارنده درمقاله حاضر، در صدد است با روش توصیفی- تحلیلی پس از مباحث مقدماتی، به بعضی از دیدگاه های کلامی عین القضات در کتاب تمهیدات در ضمن مقایسه متکلمان اسلامی، جایگاه اندیشه های کلامی او را در عرفان نشان دهد و حتی المقدور به این سوال پاسخ دهد که عین القضات برکدام مذهب کلامی بوده وکدام آراء و اندیشه های کلامی او با تأویلات عرفانی آمیخته است؟ و به این نتیجه دست یابد که در عرفان اسلامی در بسیاری از موارد کلام و عرفان نه تنها متمایز از هم قابل تفسیر نیستند بلکه تآویلات عرفانی چاشنی تازه ای به کلام داده است.
کاربرد اصطلاحات عرفانی در غزلیات ابن حسام خوسفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۵ تابستان ۱۳۹۸ شماره ۶۰
294 - 317
حوزههای تخصصی:
متون عرفانی و اصطلاحات عرفانی، میراث مکتوب و هویت فرهنگی و ملی هر سرزمینی است که شرح و بازنمود آنها در واقع بازسازی هویت فرهنگی یک کشور است. از آن جا که عالم درون عارفان قابل کشف برای عموم نیست با تاملی در اشعار و سرودهایی که جلوه و بارقه هایی از مکنونات قلبی ایشان است، شناختی توام با لذات معنوی نصیب حال تشنگان معرفت و معنویت می گردد. ابن حسام نیز از جمله شاعرانی است که غزلیاتش معدن گران سنگی از اصطلاحات و رموزیست که شور و شوقی عارفانه در خواننده ایجاد می کند. در این نوشتار، همراه با شرح برخی اصطلاحات عرفانی که عرفا در اشعار خود به کار برده اند، با شیوه تحلیل محتوایی به شرح برخی الفاظ و اصطلاحات عرفانی که ابن حسام در غزلیات خود به کار برده، پرداخته ایم تا روشن شود که وی از چه اصطلاحات و تعبیرات عرفانی بیشتر در غزلیات خویش بهره برده است؟ لذابا بررسی غزلیات وی این نتیجه حاصل شد که او برای بیان تجربیات عرفانی خود، از الفاظ رمزگونه زلف، ابرو، چشم، لعل، خال و همچنین اصطلاحاتی چون حسن، پیر مغان، عشق بهره برده است که البته در به کاربردن همه این ها گوشه چشمی به شاعران بزرگی چون حافظ و عراقی و... داشته است. هر چند ثابت شدن این ادعا خود مبین ان است که او علاوه بر این که شاعری آیینی است، از اندیشه های عرفانی والایی برخوردار بوده است.
بررسی محتوایی و اجمالی «مجمع البحار» محمدتقی مظفرکرمانی از منظر عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۶ پاییز ۱۳۹۸ شماره ۶۱
48 - 67
حوزههای تخصصی:
ظهور قرآن به عنوان معجزه پیامبر اسلام(ص) باعث پیدایش علوم بسیاری از جمله علم تفسیر شد. از انواع علوم تفسیری می توان به تفاسیر عرفانی قرآن مجید اشاره کرد که در دوره های مختلف، آثار زیادی در این باره خلق شده است. یکی از آثار ارزشمندی که در این زمینه نگاشته شده است، اثر ارزشمند «مجمع البحار» تألیف «محمدتقی مظفر کرمانی» ملقب به «مظفرعلیشاه» از علما و عرفای بزرگ اوایل قرن دوازدهم (ه .ق) و از اجداد مرحوم «ناظم الاطبا» است. این اثر، تفسیر منثور عرفانی سوره مبارکه حمد است. قبل از این رساله، مظفر علیشاه مثنوی بحرالاسرار را که تفسیر عرفانی و منظوم سوره حمد است، سروده بود و بنا به گفته خود او، در اواخر عمر، برای اینکه این اثر مورد استفاده عموم مردم قرار گیرد، تفسیر مذکور را به نثر تألیف کرد و آن را به «مجمع البحار» موسوم گردانید. در این مقاله به بررسی اجمالی و محتوایی این اثر، که یکی از تفاسیر مهم و ناشناخته عصر قاجار است، پرداخته شده و کوشش شده است تا جایگاه این تفسیر منثور عرفانی که بر اساس نظریه مکتب «وحدت وجود» است، بازشناسی شود.
مطالعه تطبیقی تکرار و توالی هفت گناه کبیره اخلاقی در آثار سنایی با هفت دیو بزرگ در مزداپرستی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۲ بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱
23 - 46
حوزههای تخصصی:
حکیم سنایی غزنوی (ف 536 ه .ق)، شاعر دوران ساز ادبیات عرفانی فارسی، در تدوین نظام اخلاقی عرفانی خود و در تبیین هفت گناه کبیره اخلاقیِ «آز، شهوت، خشم، کِبر، رشک، بخل و کینه»، هم از میراث فرهنگ اسلامی و هم میراث مزداپرستی باستان بهره می گیرد. وی با رویکردی تحذیری و بنا بر ذهنیت قرآنی خود، از این هفت خوی بهیمی به عنوانِ «هفت درِ دوزخ» و بنا بر گرایش همدلانه به فرهنگ اساطیری ایران باستان، از این خوی ها به عنوانِ «دیو» یاد می کند. از فحوای کلام سنایی چنین برمی آید که ظاهراً نخستین بار زرتشت، پیامبر مزداپرستی، به این هفت خوی بهیمی اشاره کرده است و بعدها این هفت خوی به عنوانِ «هفت درِ دوزخ» به آثار عارفان مسلمان راه یافته است. نویسندگان در این نوشتار کوشیده اند که با یک نگاه تطبیقی به اشعار سنایی در حوزه گناهان کبیره اخلاقی، این اشعار را تحلیل کنند و وجوه اشتراک این هفت گناه کبیره اخلاقی را با ماهیت و کارکرد دیوها در اوستا و دیگر منابع مزدایی نشان دهند. افزون بر این نگارندگان با گزارش صُوَر تمثلی این هفت گناه کبیره اخلاقی در حدیقه الحقیقه و دیوان سنایی، خاستگاه اساطیری، روایی و بلاغی و حکمی آن ها را نشان داده اند. «تکرار و توالی این هفت خوی بهیمی»، «دیو بودن این خوی ها »، «آفریدگان و همکارانِ اهریمن بودن این دیو ها»، «در تن لانه داشتنِ این دیوها» و «دوزخی بودن متصفان به این خوی ها» همسویی اندیشه سنایی را با برخی از باورهای مزدایی نشان می دهد. افزون بر آن، فراتر از آموزه های قرآنی، تنفر سنایی از خرفستران و اعتقاد تلویحی به وجود استقلالی یا تلفیقی دیوان، به جز ابلیس، جنیان و اهرمن، بر بنیاد نگاه همدلانه و آشکار به مزداپرستی نیز شایسته توجه است.
تعلیم ناخودآگاه در قصه های مثنوی(با نگاهی به حکایت های شرح سروری بر دفتر چهارم مثنوی معنوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۵ بهار ۱۳۹۸ شماره ۵۹
43 - 66
حوزههای تخصصی:
از جمله شیوه های مؤثر ارتباط با ناخودآگاه مخاطب در متون عرفانی به منظور القای بهتر آموزه های عارفانه، استفاده از تمثیل و استعاره است که در این ساحت، می توان با ابعاد ژرف تری از روان آدمی ارتباط برقرار کرد و به شکلی غیرمستقیم تأثیر فراوانی در امر آموزش افراد گذاشت. این روش، از جمله روش های مشترک میان تکنیک های روانشناسانه مدرن و متون تعلیمی صوفیانه ادب فارسی است. تمثیل، استعاره و کهن الگوها که بخش مهمی از ژرف ساخت متن های ادبی عارفانه را تشکیل می دهد، باوجود تعاریف کمابیش مشخصی که از آنها، از سوی یونگ و برخی روانشناسان دیگر ارائه شده است، برای مخاطبان آشناست، اما هنوز ماهیت این بخش از روان آدمی و ارتباط آن با پیش زمینه های فرهنگی و قومی و عصبی انسان جای بحث فراوانی دارد و بکارگیری آن ها در قصه های عرفانی و آثار کلاسیک ادبی و تشریح و واکاوی آن ها می تواند این شگردها را تفسیر کند. مثنوی، مهم ترین متن ادب فارسی در استفاده از این شگردهاست که مولانا عمیق ترین موضوعات حکمی و عارفانه را در قالب تمثیل های ساده و پیچیده طرح و ارائه می کند. شرح سروری، یکی از شروح مفصل بر مثنوی است که شارح خود نیز به آوردن حکایاتی در ایضاح و اثبات آموزه های مثنوی می پردازد. در این پژوهش با تحلیل برخی از تمثیلات مثنوی و حکایت های شرح سروری به معرفی و تبیین زوایایی از تفکرات و حوزه های تعلیمی مولانا از این منظر پرداخته و دریافته می شود که بسیاری از فنون روش های روان درمانگرانه امروزین در قصه ها و تمثیل های مثنوی جریان دارد.
کارکرد عرفانی عناصر اسطوره ای، دینی و ملّی در غزل های صائب تبریزی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۶ زمستان ۱۳۹۸ شماره ۶۲
70 - 89
حوزههای تخصصی:
مضمون پردازی از هنرهای برجسته شعر دوره صفوی و به ویژه صائب تبریزی است. استفاده از عناصر اساطیری، مذهبی و ملّی نیز در این میان ضمن یاری رساندن به مضمون سازی و خلق مضامین جدید، گاه برداشت های عرفانی صائب را از این عناصر بازتاب می دهد. این مقاله سعی دارد با شیوه تحلیلی- توصیفی، این عناصر و نحوه استفاده صائب از آن ها را بررسی نماید. ابتدا با یک تقسیم بندی این موارد در سه دسته کلّی اساطیری، مذهبی و ملّی جای داده شد و سپس با بررسی اشعار صائب، نحوه استفاده وی از این عناصر در بیان مضامین عرفانی چون طلب، عشق، استغنا، توحید (وحدت)، فنا و مضامین مرتبط با این مفاهیم با ذکر مثال های شعری بررسی گردید. نتیجه این بررسی نشان می دهد که صائب در مضمون سازی از این عناصر، گاه اشارات عرفانی ظریفی را در اشعارش مطرح ساخته و در این میان سهم اساطیر مذهبی (شامل عناصر اسلامی که منبع آن بی شک قرآن کریم بوده ) از سایر عناصر بیشتر و برجسته تر است.