فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۲۱ تا ۲۴۰ مورد از کل ۲٬۳۳۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
مقاله پیش رو، می کوشد با بهره گیری از اندیشه های جامعه شناختی، مدلی نظری مفهومی برای توسعه فرهنگی ارائه نماید و به این منظور، با تفکیک دو بخش «هسته فرهنگی مشترک» و «کنش اجتماعی» و تبیین روابط میان این دو، به بررسی مکانیسم عمل فرهنگ در جامعه معاصر پرداخته است. در ادامه، با محوریت همین چارچوب نظری، چگونگی تغییر فرهنگ در جامعه را مورد تبیین و تدقیق جامعه شناختی قرار داده است. این کوشش نظری به منظور دست یافتن به مدلی نظری برای توسعه فرهنگی به معنای روش دموکراتیک برساخته شدن هسته فرهنگی مشترک جامعه توسعه فرهنگی را بر اساس مؤلفه های تشکیل دهنده اش، تعریف و مدلی نظری برای آن ارائه کرده است. محقق در پایان، هشت مؤلفه مرتبط به هم، شامل برخورداری فرهنگی، ابداع فرهنگی، تکثر فرهنگی، تعامل فرهنگی، مشارکت فرهنگی، شمول فرهنگی، وفاق فرهنگی و بازاندیشی فرهنگی را به عنوان مؤلفه های تشکیل دهنده توسعه فرهنگی پیشنهاد نموده است.
مردم نگاری دانش ها و فن آوری های سنتی: ""نان شب"" مردم نگاران ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بی توجهی به دانش ها و فن آوری های سنتی در جامعه ما و اغلب کشورهای جهان سوم، و از آن جمله در کشورهای همسایه، در هنگامی اتفاق می افتد که شکست های پی درپی برنامه های توسعه به سبک غربی، و نابودی محیط زیست در سطح بین المللی سبب شده، دانشمندان متأخرتر و روشن بین و آینده نگر جهان و مجامع بین المللی همچون فائو، یونسکو، کمیسیون برانتلند و بانک جهانی هر روز بیشتر متوجه خطاهای پیشین خود در امر توسعة جهان سوم، و بی توجهی به جنبه های فرهنگی و دانش ها و فن آوری ها و مدیریت و عقلانیت بومی شده اند؛ و در پی جبران اشتباهات خویش می باشند. اما اغلب شیوه روشنفکرانِ جوامعِ سنتی، همچون آن مرید اصفهانی که حاضر نبود حتی با اقرار مراد به بدخطی خویش، به این واقعیت گردن نهد! همچنان به راه خویش ادامه می دهند. در این مقاله سعی شده که به گوشه ای از دانش ها و فن آوری های سنتی ایران پرداخته شود.
بومی سازی در عرصه توسعه روستایی و نقش دانش بومی در فرایند آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تجربه روشن ساخته است که بسیاری از تکنیک ها و روش های بومی در عرصه تولید، فرهنگ و اجتماع در جامعه محلی به دلیل سازگاری و تطابق با زیست بوم این جوامع، همان روش هایی هستند که امروزه معرف روش های رسیدن به توسعه پایدار می باشند. بومی سازی می تواند به کاهش پیامدهای آسیب شناختی جریان توسعه از طریق سازگاری با مفاهیم جدید توسعه و تقویت سرمایه اجتماعی، دموکراسی مشارکتی و توانمند سازی قشر ضعیف جامعه منجر شود. به عبارت دیگر اگر بومی سازی را انطباق الگوها و روش های بیرونی توسعه با شرایط درونی جامعه محلی و تقویت الگوها و روش های بومی متناسب با جریان توسعه بدانیم، می تواند به توانمند سازی جامعه محلی کمک نماید. این انگاره می تواند رویه غالب الگوهای مرسوم توسعه در جهت تمرکز، یکنواخت سازی و حذف تنوع و تکثر را تعدیل نماید و پیامدهای منفی آن را کاهش دهد. نظام های دانش بومی باید به مثابه جزئی از منابع ملی مورد توجه و ملاحظه قرار گیرند. دانش بومی یک عنصر کلیدی سرمایه و دارایی اصلی مردم محلی در تلاش برای بدست آوردن کنترل زندگی شان است.
در این مقاله بومی سازی در عرصه توسعه روستایی به عنوان بخشی که بومی سازی معنا و مفهوم واقعی خود را پیدا می کند و به عنوان یک الگوی توسعه پایدار مورد توجه قرار گرفته است. در برخی از عرصه ها مانند توسعه روستایی و کشاورزی با توجه به سازگاری اکولوژیکی، فرهنگی و تاریخی آن با جامعه محلی، بومی سازی ارج و احترام نهادن به روش ها و تکنیک های بومی، روزآمد کردن این روش ها و ترکیب دانش بومی با دانش روز است. در این عرصه باید بومی سازی را به معنی بازگشت به خود، حفظ و احیاء روش های بومی و مقابله با از خود بیگانه شدن، بی هویتی و طرد همه روش ها و ّسنتهای بومی به صرف سنتی بودن دانست. بومی سازی مبتنی بر دانش بومی است که در فلسفه خود، مردم را بخشی از کره زمین و نه صاحب آن می داند و زمانی که هدف برنامه ریزی رسیدن به توسعه پایدار باشد این فلسفه کاربرد دارد. در این مقاله با ذکر نمونه هایی از تکنیک ها و روش های سنتی که با توسعه پایدار روستایی سازگاری بسیاری دارند، نشان خواهیم داد که بومی سازی در این عرصه یعنی نگهداری و تقویت روش های بومی سازگار با شرایط جامعه و سرزمین، یا در عرصه کشاورزی احیاء روش های بومی که از بین رفته یا در شرف نابودی کامل می باشند به عنوان روشی برا ی رسیدن به توسعه پایدار.
غار آقا شاه بلبل: مردم نگاری چندصدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مردم نگاری یک مردم نگاری دیالوژیک، گفتگویی و مباحثه ای است میان میدان و دو پژوهشگر. مردم نگاری دیالوژیک یا انسان شناسی دیالوژیک حاصل انقلاب متنی در انسان شناسی است. انسان شناسی متنی یا تفسیری با تعریف فرهنگ به مثابة متن در دهه های 1970 و 1980 پدید آمد. انقلاب متنی گیرتز باعث شد تا رخدادها و اعمال همچون متن هایی تفسیر شوند. پیروان گیرتز همچون جورج مارکوس، جیمز کلیفورد، پل رابینو، وینسنت کراپانزانو، و مایکل فیشر نیز بر آن شدند که لحظة مردم نگارانه لحظة نوشتن فرهنگ است. ما در این مقاله متأثر از رویکرد مردم نگاری چندصدایی در مکتب انسان شناسی تفسیری، تلاش کرده ایم تا تجربة خود از میدان آقا شاه بلبل را سامان دهیم. تمرکز ما بر روایت هایی است که در خصوص آقا شاه بلبل در منطقة دلیجان در استان مرکزی گفته می شود. با دو دورة حضور میدانی در مناطق اطراف غار آقا شاه بلبل بر آن بودیم تا صداهای فرهنگ را بشنویم و صداهای خودمان را نیز به این صداها بیفزاییم تا قادر شویم آهنگ فرهنگ را به گوش مخاطبانمان برسانیم. صداهای فرهنگ شامل روایت های گوناگون بومیان و صداهای پژوهشگران عبارت بود از آنگونه که شاه بلبل روایت می شود، و آنگونه که حس می شود.
تقسیم فضایی استان خراسان و گسست های فرهنگی (مطالعة موردی: شهرستان های قوچان و فاروج)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تأمین امنیت ملی و ادارة سرزمین مهم ترین و پایه ای ترین اصل هر نظام سیاسی است. در این راستا، تقسیمات فضایی عالی ترین راهکار جهت ادارة سرزمین و حفظ یکپارچگی و تقویت همبستگی درونی و نهایتاً افزایش ضریب امنیت ملی است. توجه به اصل همگنی فرهنگی در بحث تقسیمات فضا تأثیر شگرفی بر بهبود کارکرد منطقه بندی فضایی دارد. در صورت عدم رعایت این اصل در یک منطقة همگن فرهنگی، نظام سیاسی باید شاهد وقوع گسست فرهنگی و نسلی در قلمرو خود باشد. تحقیق حاضر را به لحاظ روش شناسی می توان در زمرة تحقیقات توصیفی و همبستگی طبقه بندی کرد، زیرا از یکسو به دنبال بررسی و توصیف وضعیت موجود بودیم و از سوی دیگر به دنبال بررسی ارتباط بین دو متغیر تقسیمات فضایی و گسست فرهنگی. با استفاده از دو روش اسنادی (کتابخانه ای، فیش برداری، سایت های اینترنتی) و میدانی (مشاهده و مصاحبه با مردم منطقه) و بهره گیری از بستة نرم افزاری آمار استنباطی SPSS اطلاعات جمع آوری و تجزیه و تحلیل شد. یافته های پژوهش مشخص کرد که عدم رعایت شاخص ها در فرایند تقسیمات فضایی منجر به انفکاک و گسست فرهنگی می شود که رابطة مستقیم و باواسطه ای بین تقسیمات فضا و گسست فرهنگی وجود دارد. نتایج حاصل از آزمون One-Sample Test نشان دهندة این مطلب بود که تقسیمات فضایی با ایجاد انفکاک فرهنگی، گسست فرهنگی را در پی داشته که این امر در شهر فاروج از شدت بیشتری برخوردار بوده است.
فهم عراق از دریچه تجربه زیسته زائران عراقی اربعین(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
پس از سقوط رژیم بعث عراق و خروج غربی ها از این کشور دو ملت ایران و عراق به لحاظ راهبردی به عقبه اثرگذار فرهنگی و اجتماعی یکدیگر تبدیل شده اند. از این رو، فهم واقعیت های این کشور برای ما اهمیتی فراوان دارد. در این پژوهش نخست نشان داده می شود که مفاهیم موجود، امکان ارائه فهم دقیقی از شرایط فعلی عراق را ندارند. از این رو، این تحقیق تلاش خواهد کرد تا با تکیه بر تحلیل نگاه جامعه شیعی عراق به این کشور، یک الگوی نظری معقول را برای فهم واقعیت های جاری در این جامعه فراهم آورد. مردم نگاری −با تکیه بر ابزارهای مصاحبه و مشاهده− شیوه اصلی به کار گرفته شده از سوی پژوهشگر در این تحقیق برای جمع آوری داده های معتبر تجربی بوده است. پس از آن با استفاده از برخی نظریه های جامعه شناسی موجود −که بیشتر به بحث های نظری پارسونز مربوط هستند− تلاش شده است تا الگوی نظری مستقلی که بتوان از آن برای فهم و تفسیر واقعیت های اجتماعی جامعه هدف بهره برد، طراحی و ارائه می شود.
مطالعه کیفی سنخ شناسی سبک های زندگی: مطالعه جوانان شهر مهاباد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شهر مهاباد از نظر تراکم نشانگان فرهنگ قومی، شیوه های مصرف و سبک های زندگی همواره مورد توجه دیگر شهرهای کُردنشین و حتی غیر کُردنشین بوده است. تغییر و دگرگونی های ناشی از توسعه، موقعیت خاص جغرافیایی این شهر و وجود امکانات مناسب در مقایسه با دیگر شهرهای کُردنشین، باعث مهاجرت فراوان مردم از شهرها و روستاهای اطراف به این شهر شده است.این پژوهش برای سنخ شناسی سبک های زندگی در بین جوانان پسر شهر مهاباد، با استفاده از رویکرد تفسیرگرایی اجتماعی، کنش ها و ایده های شکل دهنده سبک زندگی را بررسی می نماید. در بخش نظری، با استفاده از آرای اندیشمندان مختلف در حوزه مصرف و سبک زندگی چارچوبی مفهومی تنظیم و برای سنخ شناسی سبک های زندگی استفاده شده است. روش کار، کیفی (نظریه مبنایی) است، و داده های میدانی با استفاده از تکنیک مصاحبه عمیق و معیار اشباع نظری در بین 25 نفر از جوانان پسر 18 تا 29 سال شهر مهاباد گردآوری شده اند. یافته های به دست آمده، شامل شش سبک زندگی به شرح ذیل است: پیشامدرن، مدرن، علمی، ورزش محور، شادزیست و جهان محلی.
پوشش زنان و دلالت های معنایی آن (مطالعه موردی: زنان جوان شهر کرمانشاه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش، واکاوی ژرف نگرانه دلالت ها و معانی پوشش زنانه در یک فضای اجتماعی/ فرهنگی خاص است. فضا این پژوهش شهر کرمانشاه است که تنوع قومی/ مذهبی و قشربندی اجتماعی پیچیده ای دارد. این پژوهش، در بخش رویکرد نظری، کوشیده است با کمک مجموعه ای از مفاهیم نظریِ بیان شده مرتبط با این موضوع از سوی برخی جامعه شناسان (گیدنز، زیمل، گافمن)، گونه ای صورت بندی مفهومی/ نظری از موضوع پوشش و بدن ارائه دهد. با اینکه این مفاهیم متعلق به سنت های نظری متفاوتند بنابراین درآمیختن آنها بدون دشواری و تناقض نیست؛ در نقش مجموعه سازه های نظریِ روشنگر می توانند در کنار هم بر جنبه های مختلف پدیده موضوع پژوهش پرتو افکنند. روش پژوهش به کاررفته، کیفی نظریه پردازی داده محور یا همان نظریه مبنایی است که در آن از فن مصاحبه عمیق فردی برای گردآوری داده ها استفاده شده است. نمونه پژوهش براساس تلفیقی از دو شیوه نمونه گیری هدفمند (با معیار حداکثر تنوع) و نظری (با معیار اشباع نظری) انتخاب شده است. براساس نتایج پژوهش پوشش از دیدگاه زنان مختلف، دلالت و معنای یکسان ندارد. درمجموع داده های تولیدشده در قالب 138 مفهوم، 31 موضوع عمده، 7 موضوع محوری (که مبنای خط سیر ما را در پژوهش است) و یک هسته مرکزی کدگذاری شده اند. موضوع های عمده عبارتند از: پوشش رفتاری فراتر از حجاب، پوشش میانجی هویت یابی و تمایزبخشی، پوشش به مثابه مدیریت بدن و نماد بازاندیشی، پوشش در نقش بخشی از فرآیند زیبایی شناختی بدن، پوشش در کشاکش الزام های ساختاری و انتخاب های فردی و پوشش در نقش حفاظ امنیتی. موضوع نهایی پژوهش نیز پروبلماتیک شدن پوشش است که موضوع های دیگر حول آن شکل گرفته اند و بیانگر دلالت های متفاوت پوشش از دیدگاه زنان نمونه پژوهش، در نقش کنشگران زمینه پژوهش هستند.
بازنمایی مؤلفه های اجتماعی هنرهای ایرانی اسلامی (مفهوم و سنخ شناسی هنرهای ایرانی اسلامی تا پیش از فرایند مدرن شدن)(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
یکی از ضرورت های مفهوم پردازی درباره هنرهای ایرانی اسلامی، توجه به مؤلفه های زمینه و بافت اجتماعی تاریخ این هنرهاست. در این مقاله، هنرهای ایرانی اسلامی به آن دسته از هنرهایی اطلاق می شود که به طور کلی در میان جامعه ایران به عنوان هنرهای ایرانی یا جزئی از آن شناخته شده اند. از این رو، تلاش شده تا با استفاده از روش مطالعه اسنادی، برخی از مهم ترین عناصر اجتماعی نهفته در مفهوم «هنرهای ما» تا قبل از مواجهات جامعه با فرایند مدرن شدن بازنمایی شوند. مفاهیم «کاربرد در زندگی اجتماعی»، توجه هنرمند به «جمع گرایی» و اتکا به مؤلفه های اجتماعی «فرهنگ و دین» از مهم ترین عناصر دخیل در تعریف آثار هنرهای ما تا پیش از مدرن شدن بوده اند. همچنین به لحاظ سنخ بندی اجتماعی، با استفاده از ملاک هایی همچون تقسیم بر مبنای زنانه یا مردانه بودن (جنسیت)، عمومیت مخاطب، وقایع مهم اجتماعی فرهنگی و حمایت های اجتماعی نهادهای جامعه، هنرهای ما بررسی شده اند.
بررسی تحول فرهنگ جنسیتی در کتب درسی (مطالعه ای تطبیقی پیرامون کتاب های فارسی اول ابتدایی سال های 1357، 1362 و 1382)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
طی دهه های اخیر، تغییرات بسیاری در کتب درسی صورت گرفته است. تحقیق حاضر با تمرکز بر سه دوره تغییرات کتاب فارسی ابتدایی، به بررسی تحولات فرهنگ جنسیتی[1] می پردازد. برای این منظور، محتوای آشکار و پنهان کتاب فارسی در سه سال تحصیلی 1357، 1362 و 1382 با رویکردی استقرایی و به روش تحلیل محتوای کیفی، مورد مطالعه قرار گرفت. مقولات مرتبط با سئوالات این تحقیق، با سه تکنیک کد گذاری باز، محوری و گزینشی، استخراج شد. کدهای مربوطه نیز با به کارگیری تکنیک کمی، شمارش شدند. یافته ها نشان از جنسیتی شدنِ فضا، نقش ها، تفریحات و ابراز احساسات در هر سه دوره دارند. همچنین جامعه پذیری نقش های جنسیتی توسط والدین در دو دوره نخست و جنسیتی شدن استقلال کودک تنها در دوره آخر دیده می شود. بررسی ها نشان می دهد در سه دوره مورد بررسی، هویتی جنسیتی شده منعکس شده است که البته در دوره آخر این موضوع کمرنگ تر شده است. به عبارت دیگر، در برخی موارد، تفاوت بین دو جنس به میزان اندکی کمتر شده است.
قوم باستان شناسی کوچ نشینی و ایل راه های غرب زاگرس مرکزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نگارندگان در این مقاله با تکیه بر پژوهش های باستان شناسی و انسان شناسی از دوران نوسنگی تا اسلامی، و عواملی که در شدت و ضعف آن تأثیر داشتند، به بررسی پیشینه اهلی کردن حیوانات، چگونگی شکل گیری جوامع کوچ نشینی و سابقه آن در زاگرس مرکزی پرداخته اند. همچنین، ایل های کوچ روی زاگرس غربی به ویژه ایل های شهرستان اسلام آباد، شیروان چرداول، ایوان و دیگر ایل های ساکن نواحی جنوبی تر استان ایلام را که در فصول کوچ در گرمسیر در کنار ایل های این مناطق به سر می برند، معرفی کرده اند. در طول هزاران سال، این ارتباط ها و هم زیستی های مسالمت آمیز باعت شکل گیری تبادلات فرهنگی در منطقه زاگرس مرکزی شده است. علاوه بر آنچه بیان شد، ایل راه ها و مسیر کوچ و معماری خانه های هرکدام از این ایل ها را نیز مطالعه کرده اند.
تحلیل مقاومت های هرمزان مهرگانی، در برابر اعراب مسلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هرمزان یکی از سرداران نامی یزدگرد سوم بود که در دولت ساسانی از پایگاه رفیعی برخوردار بود. خاندان وی از دودمان های ممتاز عصر ساسانی به شمار می رفتند. در ایران باستان هفت خاندان وجود داشت که به علت داشتن املاک و رعایای فراوان و همچنین لیاقت و شجاعت در فن جنگاوری و سوارکاری،در موفقیت ها و ناکامی های سلسله های ایران باستان تأثیر مستقیم داشته اند. خاندان هرمزان نیز یکی از اعضای همین خاندان های بزرگ بود که در زمان ساسانیان توانستند همچنان موقعیت خود را حفظ کنند و در تحولات سیاسی این سلسله نقش فعال و مؤثری داشته باشند. زادگاه هرمزان بنا بر گفته ی منابع، مهرگان کدک (دره شهر کنونی) بوده است، اما محل حکمرانی خاندان هرمزان خوزستان و مهرگان کدک و ماسبذانبوده است. هرمزان پس از شکست ایرانیان در نبرد قادسیه، توانست حدود یک سال و شش ماه در مقابل اعراب مقاومت کند. مقاله ی حاضر با استناد به منابع و به روش تحلیلی، با هدف واکاوی زادگاه هرمزان و محل حکمرانی خاندان او، نقشیکه او در تحولات سیاسی و فرهنگی اواخر عهد ساسانی و اوایل عصر اسلامی ایفا می کند ودلایل مقاومت های او در مقابل اعراب مسلمان به نگارش درآمده است.
سرمایه اجتماعی در عید نوروز و پیش از آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه سرمایه اجتماعی، نقش بسیار مهمتری نسبت به سایر سرمایه ها ایفا می کند. با فقدان سرمایه اجتماعی، سایر سرمایه ها اثربخشی خود را از دست می دهند؛ درنتیجه بدون سرمایه اجتماعی پیمودن راه های توسعه و تکامل فرهنگی و اقتصادی دشوار می شود. منشأ سرمایه اجتماعی ممکن است عمدتاً مبتنی بر عوامل فرهنگی و اجتماعی مانند اعیاد باشد. شناسایی این گونه سرمایه در سطح مدیریت کلان توسعة کشورها و بررسی آن شناخت جدید از روش های اجتماعی و هدایت مناسب آن از سوی مدیران را منجر خواهد شد. بنابراین هدف این پژوهش، بررسی نقش عید نوروز بر سرمایه اجتماعی افراد است. این پژوهش از نوع توصیفی پیمایشی و جامعه آماری آن ساکنان شهر سمنان است که 386 نفر برای نمونه با استفاده از روش خوشه ای انتخاب شدند. برای گرد آوری اطلاعات مورد نیاز از پرسشنامه محقق استفاده شد. یافته ها گویای تفاوت معنادار بین برخی ابعاد فرعی عنصر اعتماد از جمله اعتماد غیر رسمی، اعتماد به محیط و احساس امنیت در نوروز و پیش از آن است. اما در سایر ابعاد این عنصر تفاوت معناداری مشاهده نشد. همچنین درخصوص ابعاد فرعی عنصر هنجار تفاوت معناداری درباره همیاری افراد، ظرفیت پذیرش تفاوت ها، وساطت اجتماع و حمایت اجتماعی دیده شد. درباره ابعاد فرعی عنصر شبکه نیز تفاوت معناداری در شبکه افقی و کیفیت شبکه در روزهای نوروز و پیش از آن دیده شد. بر این اساس نتیجه می گیریم نوروز تأثیر مثبت بر سرمایه اجتماعی افراد دارد.
مطالعه ثبات و تغییرات روابط خانوادگی در دو دهه 1360 و 1380(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله به مطالعه ثبات و تغییرات روابط خانوادگی در سطح همسران، طی دو دهه 1360 و 1380 می پردازد. برای نیل به این هدف از روش مصاحبه نیمه ساخت یافته، عمیق و نیز مصاحبه گروهی و تجزیه و تحلیل کیفی یافته ها استفاده شده است. در این تحقیق مفروضات موجود در نظریه «رابطه ناب گیدنز» انتخاب و پیاده سازی شد و در ادامه هم از سؤالات مواجهه ای استفاده شده است. نتایج تحقیق حاکی از وجود نوعی تفاوت ظریف، اما قابل توجه در میان این دو نسل از روابط زناشویی در ابعادی همچون نگرش جنسیتی، خشونت خانگی، عوامل بیرونی، خودمختاری و شیوه همسرگزینی است. با وجود استقبال مصاحبه شوندگان از ارزش هایی همچون آزادی بیشتر و فردگرایی، آزادی های جنسی بازنمایی شده در ماهواره و رسانه های خارجی مورد پذیرش آنان نبوده است.
سنخ شناسی روابط اجتماعی در شبکه های همسایگی در شهر مشهد
حوزههای تخصصی:
تحقیق حاضر در قدم اول با هدف بررسی میزان تراکم روابط همسایگی (آزمون فرض تضعیف اجتماع همسایگی) و در قدم دوم به منظور دستیابی به یک گونه شناسی از روابط همسایگی در سطح شهر مشهد انجام شده است. چارچوب نظری مقاله، از نظریه لوئی ویرت برگرفته شده است. روش بررسی، روش پیمایش و ابزار گردآوری داده ها، پرسشنامه محقق ساخته است. واحد تحلیل خانوار و واحد مشاهده (پاسخگو) زن خانوار بوده است. جامعه آماری، کلیه خانوارهای ساکن شهر مشهد در مناطق 13گانه شهرداری و حجم نمونه (براساس فرمول تصادفی ساده و واریانس به دست آمده از مطالعه مقدماتی) تعداد 425 خانوار است. روش نمونه گیری، طبقه ای متناسب (به تناسب حجم جمعیتی هر یک از مناطق 13گانه به کل جمعیت) است. نتایج به دست آمده بیانگر تایید فرض تضعیف روابط همسایگی (نمره 67 صدم در بازه 2-0) در بین خانوارهای همسایه در سطح شهر مشهد است. گونه های کنش فردی، عادی و عاطفی، بیش از گونه های جمعی، صمیمانه و فایده مند در محیط همسایگی مشاهده شده است. نتایج تحلیل های آماری بیانگر وجود رابطه معنادار بین متغیرهای درک از اجتماع همسایگی، سابقه سکونت در محل، احساس فاصله اجتماعی با همسایه ها، تجربه قبلی از یک سو و متغیر میزان درگیری در روابط همسایگی از سوی دیگر است. همچنین نتایج نشان دهنده این است که مهاجران در مقایسه با بومی ها، ساکنان منازل ویلائی در مقایسه با ساکنان مجتمع های مسکونی، مالکین در برابر مستاجرین، قدیمی ها در مقایسه با تازه واردها درگیری بیشتری در روابط همسایگی دارند.
ارزیابی و تحلیل فضاهای عمومی شهری با استفاده از مدل تاپسیس (مطالعه موردی: شهر تبریز)
حوزههای تخصصی:
فضاهای عمومی شهری یکی از مهم ترین گونه های فضاهای شهری محسوب می شود. فضاهای عمومی فضاهایی هستند که عموم شهروندان از هر قشر، سن، نژاد و صنفی بدون هیچ گونه محدودیتی حق استفاده از آن را دارا هستند. هدف از بررسی و مطالعه فضاهای عمومی شهری (نمونه موردی شهر تبریز) بطور کلی، می توان ارزیابی وضعیت کمی فضاهای عمومی در سطح شهر تبریز، تجزیه و تحلیل پراکنش و نحوه استقرار فضاهای عمومی در شهر تبریز را بیان کرد. در پژوهش حاضر سعی بر آن شده است که کمیت این فضاها که شامل مساحت و سرانه کاربری های عمومی در شهر تبریز و سطح توسعه یافتگی آن ها بر اساس شاخص های انتخاب شده، بررسی شود. روش تحقیق در این پژوهش توصیفی- تحلیلی است. جامعه آماری پژوهش شهر تبریز است. و مناطق نه گانه شهری که تقسیم بندی آن بر اساس طرح جامع شهر تبریز است، انتخاب شده است. دوره زمانی پژوهش براساس اطلاعات سال 1385 بوده، داده های کمی مورد نظر در تحقیق بر اساس اطلاعات آخرین طرح جامع جدید (1391) است. ارزیابی فضاهای عمومی شهر تبریز به وسیله 11 شاخص اصلی و 75 زیرشاخص آن ها انجام شده است. تجزیه و تحلیل یافته های پژوهش با استفاده از روش تاپسیس و نرم افزار SPSS و GIS انجام شده است. بر این اساس هر یک از مناطق نه گانه شهر تبریز از نظر شاخص های مورد نظر رتبه بندی و سطح بندی شده اند که نتایج در جداول و نقشه ها ارائه شده است همچنین سطح و سرانه وضع موجود هر یک از کاربری های عمومی با سرانه و سطح استاندارد مقایسه و در جداول مجزا محاسبه گردیده است.
فرسایش سرمایه اجتماعی و قانونگریزی در شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
وجود نظم در روابط اجتماعی اساس زندگی جمعی است اخلال در روابط اجتماعی میتواند موجب بی نظمی اجتماعی گردد. رویکرد نظری تحقیق حاضر این است که فرسایش سرمایه اجتماعی که به نوعی ضعف پیوندهای عینی و ذهنی برون گروهی در جامعه است میتواند موجب بی هنجاری یا قانونگریزی در جامعه گردد. در این تحقیق از نظریه پاتنام و فوکویاما برای تحلیل فرسایش سرمایه اجتماعی استفاده گردید. روش تحقیق پیمایش بوده و جامعه آماری تحقیق افراد بالای 24 سال شهر تهران میباشند.که از میان آنها 400 نفر بهعنوان نمونه تحقیق به روش نمونهگیری چند سطحی انتخاب شدهاند. ابزار جمع آوری اطلاعات پرسشنامه محقق ساخته میباشد. برای بررسی قانونگریزی،آن را به دو بعد ذهنی(جهتگیری) و عینی(رفتار) تقسیم کرده و به بررسی رابطه بین متغیرهای مستقل در هر دو بعد پرداختیم. در بررسی متغیرهای زمینهای بین جنسیت، وضعیت تاهل، نوع شغل، سن، تحصیلات و وضعیت اقتصادی با هر دو بعد قانونگریزی رابطه معنی داری دیده شده است. متغیرهای اصلی تحقیق به همراه تاثیر کلشان بر متغیر وابسته عبارتند از: پنداشت از فردگرایی در جامعه(17/0)، فردگرایی افراطی(32/0)، عدم اعتماد عام(09/0)، عدم اعتماد مدنی(15/0)، روابط رسمی ضعیف (03/0) و روابط غیر رسمی(24/0). این متغیرهای به همراه قانونگریزی ذهنی(24/0) 25 درصد از تغییرات متغیر وابسته اصلی تحقیق (قانونگریزی عینی) را تبیین کردهاند. این درحالی است که تاثیر این متغیرها (بهجز روابط غیر رسمی) بر قانونگریزی ذهنی 40/0 میباشد. این نتایج نشان می دهد که فرسایش سرمایه اجتماعی بر جهتگیری قانونگریزانه تاثیر بیشتری نسبت به رفتار قانونگریزانه دارد.
سبک زندگی آموزش گران علوم انسانی در محیط های دانشگاهی ایران: از آرمان های دینی تا واقعیت های سازمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سبک زندگی پدیده ای است که باورها، ارزش ها، دانش ها و صلاحیت های فردی را در موقعیت های اجتماعی فردی متبلور می کند. سبک زندگی، بخش حقیقی تمدن های بشری را می سازد و البته به شکل ساده و خطی حادث نمی شود. تبلور درونیات آدمیان، یعنی سبک زندگی، به طور جدی متأثر از موقعیتِ عمل آنان است و زمان و مکان آن گونه که در ادراک شخص ساخته می شود، بستر عمل او را شکل می دهد. با آن که بنیاد اصلی سازنده سبک زندگی شخص دیندار، دین است، اما تحقق آن برای اشخاص فعال در سازمان ها، متأثر از واقعیت جاری حیات ساز+K3مانی است؛ که در قالب قوانین و مقررات عمل می کند و به انواعی از سبک زندگی منجر می شود. سه شکل مواجهه بین باورها و ارزش ها دینی با واقعیت های سازمانی قابل تصور است: انطباق کامل؛ انطباق نسبی و عدم انطباق. در هر یک از اشکال مذکور، گونه ای از سبک زندگی در موقعیت های دانشگاهی جلوه می نماید، که سبک زندگی آموزش گران دانشگاهی نامیده می شود. آنچه توجه به این گونه ها را واجد اهمیت می کند، بازتاب آن در تأثیرگذاری تربیتی فعالیت های آموزشی این گروه است. آموزش گر، فقط یک شخص دارای سبک زندگی نیست؛ بلکه بیش از آن، «آموزنده سبک زندگی» است که به شیوه غیرمستقیم و پنهان عمل می کند. اگر تحقق «تمدن نوین اسلامی» مورد نظر است و «بخش حقیقی» آن را متن زندگی مردم تشکیل می دهد و اگر متن زندگی مردم به شکل آشکار و پنهان متأثر از رفتارهای تحصیل کردگان جامعه است، پس تبیین چگونگی عمل آموزش گران دانشگاهی در شرایط کنونی به عنوان الگوهای مستقیم و غیرمستقیم جوانان حائز اهمیت است.