فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۰۱ تا ۱۲۰ مورد از کل ۸۴۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف از بررسی موضوع مقاله حاضر که از نظریه رشد اخلاقی، نظریه مرتن، نظریه پارسونز، نظریه گافمن، نظریه تعارض درون نقشی دارندورف و نظریه معیارهای اخلاق علمی رزنیک بهره گرفته است، دست یابی به ترجیحات نظری و رفتاری مربوط به هنجارهای اخلاق علمی دانشجویان دکتری و میزان انطباق و عدم انطباق آنها است. در این پژوهش با روش پیمایش به وسیله پرسشنامه اعتباریافته با پایایی 81 و 80 درصد، 196 دانشجوی دکتری به صورت تمام شماری در سه گروه علوم پایه، فنی مهندسی و علوم انسانی دانشگاه شهید بهشتی، تحت آزمون قرار گرفته اند. نتایج حاصله حاکی از عدم انطباق کامل بین ترجیحات نظری و رفتاری در هنجارهای اخلاق علمی دانشجویان دکتری است. 16.33 درصد دانشجویان در ترجیحات نظری و رفتاری مربوط به هنجارهای اخلاق علمی دارای انطباق بیش از 60 درصد و 83.68 درصد آنان، دارای عدم انطباق بیش از 40 درصد هستند و میزان عدم انطباق در ترجیحات نظری و رفتاری مربوط به هنجارهای اخلاق علمی در میان سه گروه تحصیلی متفاوت است. نتایج تحقیق نشان می دهد ترجیحات مربوط به هنجارهای اخلاق علمی (انتظارات درون نقشی) در هر یک از سطوح نظری و رفتاری جداگانه دارای انطباق بوده ولی در مقایسه میان ترجیحات نظری و رفتاری مربوط به هنجارهای اخلاق علمی (انتظارات درون نقشی)، انطباق بالایی وجود ندارد.
مرزهای جهانی توسعه اجتماعی در نظریه و عمل: اقلیم، اقتصاد و عدالت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کتاب مرزهای جهانی توسعه اجتماعی در نظریه و عمل به قلم بریج موهان (استاد دانشگاه ایالتی لوئیزیانا) تألیف شده است. موهان در سال های گذشته آثار دیگری نیز منتشر کرده که برخی از آنها عبارت اند از: منطق رفاه اجتماعی (1988)، توسعه جهانی: ارزش های پسامادی و کردار اجتماعی (1992)، مددکاری اجتماعی (2002)، سفسطه های توسعه: بحران توسعه انسانی و اجتماعی (2007)، توسعه، فقر فرهنگ، و سیاست اجتماعی (2011)، و جامعه و عدالت اجتماعی (2012).
این کتاب کاوشی در سویه های مفهومی و کاربردی توسعه اجتماعی است و سه موضوع کلی را دربرمی گیرد: سیاست اجتماعی،
برنامه ریزی اجتماعی و تغییر اجتماعی. موهان درپی شناسایی علل آن چیزی است که «توسعه پذیری» نامیده است. او می گوید توسعه اجتماعی - تطبیقی، به منزله رشته و زمینه ای که مراحل آغازین خود را می گذراند، با تسلط نظریه های کهنه رفاه اجتماعی و شیوه های عمل اجتماعی هژمونیک مواجه است. بحران توسعه انسانی اجتماعی، تا حد زیادی، از کژکارکردی نظام مند نهادهای اجتماعی برآمده است که بر روابط فردی جامعه ای اثر می گذارند. به باور موهان، در هر جامعه ای می توان چیزی یافت که به فهم ما از توسعه اجتماعی و پیشبرد آن کمک کند. او ازسویی می خواهد پایه ای عقلانی تاریخی زیبایی شناختی برای صورت بندی و پذیرش شیوه عمل اجتماعی، به مثابه مفهومی به لحاظ علمی درست، به دست دهد، و ازسوی دیگر، می کوشد زرق وبرق ها و بی محتوایی صنعت رفاه اجتماعی معاصر را آشکار کند. موهان منتقد اصول جزمی ایدئولوژیک و کهنه، رویه های بی روح و ملال آور مددکاری اجتماعی، سیاسی شدن خدمات اجتماعی، و دوگانگی سیاست های اجتماعی و عمومی است و اعتقاد دارد که این وضعیت، آرمان های جامعه مدنی را تباه می کند. او این موارد را در زمینه ای جهانی بررسی کرده است.
کاربرد نظریه گفتمان در جامعه شناسی معرفت(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
در مقابلِ الگوی کلاسیک جامعه شناسی معرفت، که در آن رابطه ای علی از جامعه به معرفت وجود دارد، جامعه شناسی معرفت جدید، به فضای فرهنگ و تفسیر معنایی پرداخت و بر اساس آن، درک گفتمانی معرفت اهمیت یافت. در این مقاله، ضمن شرح تاریخچة مختصری از جامعه شناسی معرفت، زمینة نظری کاربرد نظریة گفتمان در جامعه شناسی معرفت واکاوی می شود. به عنوان نمونه ای از تلاش، برای پیوند صریح این دو حوزه برنامة تحقیقاتی راینر کلر با عنوان «رویکرد جامعه شناسی معرفت به گفتمان» معرفی و نقد می شود. نگاه کلر به جامعه شناسی معرفت، برگر و لاکمن و نظریه گفتمان میشل فوکو است. نوآوری کلر را می توان در تصریح رابطه بین نظریه گفتمان و جامعه شناسی معرفت دانست. دو انتقاد به کار کلر وارد است: اول اینکه، او توضیح نمی دهد گفتمان ها چگونه ظاهر می شوند، هژمونیک می شوند و گفتمان های هژمونیک چگونه به چالش کشیده می شوند. همچنین تمرکز راینر کلر بر تحلیل گفتمان، موجب می شود که پاسخ وی به مسئله تعین اجتماعی معرفت، در هال های از ابهام قرار گیرد.
تحلیل جامعه شناختی ترس از جرم: آزمون تجربی نظریه های اثربخشی جمعی و پنجره های شکسته(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحقیق حاضر درصدد تبیین ترس از جرم در مناطق حاشیه نشین با تکیه بر نظریه های پنجره های شکسته و اثربخشی جمعی است. فرضیات پژوهش با روش پیمایش آزمون شده اند. جامعه آماری را کلیه افراد بالای 15 سال ساکن در شهرک حجت شهر مشهد تشکیل می دهند که از بین آنان 394 نفر به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای به عنوان نمونه انتخاب شده اند. اطلاعات با ابزار پرسشنامه جمع آوری و تجزیه و تحلیل شده است و میزان آلفای متغیر وابسته 84/0 بوده است. یافته ها نشان می دهد بین متغیرهای بی نظمی اجتماعی تصوری، بی نظمی فیزیکی تصوری با متغیر وابسته (ترس از جرم) رابطه مستقیم و معناداری وجود دارد و بین متغیرهای اعتماد اجتماعی، احساس تعلق محله ای و کنترل اجتماعی غیر رسمی با متغیر وابسته، رابطه معکوس و معناداری برقرار است. همچنین نتایج رگرسیونی بیانگر آن است که متغیر اعتماد اجتماعی، قوی ترین تبیین کننده ترس از جرم است و متغیرهای مستقل این پژوهش توانسته اند 40/0 درصد از تغییرات متغیر وابسته را تبیین نمایند.
تبیین شرط بندی های ورزشی دانشجویان دانشگاه های شهر رشت از دیدگاه نظریه یادگیری اجتماعی ایکرز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش تبیین فرایند درگیری افراد در شرط بندی های ورزشی است. بدین منظور با استفاده از نمونه ای به حجم 272 نفر از دانشجویان دانشگاه های شهر رشت و عملیاتی کردن نظریه یادگیری ایکرز فرضیات پژوهش به آزمون کشیده شد. نتایج این تحقیق نشان داد که همبستگی معکوس و معناداری بین ابعاد نظریه یادگیری اجتماعی یعنی پیوند افتراقی، تقویت کننده های افتراقی، تقلید و تعاریف و میزان مصرف و تمایل به شرط بندی های ورزشی پاسخگویان وجود دارد. همچنین مدل رگرسیونی تحقیق نشان داد که ابعاد مفهومی نظریه یادگیری اجتماعی می توانند 41 ردصد تغییرات میزان مصرف شرط بندی های ورزشی و 47 درصد از تغییرات میزان تمایل به شرط بندی های ورزشی را پیش بینی نمایند. در ادامه آن دسته از پاسخگویانی که به شکل افراطی و پاتولوژیک درگیری شرط بندی های ورزشی هستند تأثیرات اجتماعی و محیطی بالاتری را در مقایسه با قماربازان گهگاهی و غیرقماربازان دریافت داشته اند.
به طور کلی این پژوهش نشان داد که میزان مشارکت دانشجویان در فعالیت های شرط بندی و میزان تمایل به چنین فعالیت هایی در بستری اجتماعی صورت می گیرد و تغییر چنین الگو های رفتاری منبعث از محیط اجتماعی در وهله اول نیازمند الگوسازی فرهنگی مناسب و در وهله دوم برنامه های پیشگیرانه و حمایتی برای گروه های هدف است.
مشروعیت تطبیقی در اندیشه سکولاریستی ایران معاصر (با تاکید بر دیدگاه های مهدی بازرگان، عبدالکریم سروش، حائری یزدی)
حوزههای تخصصی:
مفهوم مشروعیت سیاسی یکی از مهم ترین و بنیادی ترین واژگان و مفاهیم علوم سیاسی و به خصوص اندیشه سیاسی است. تفاوت مفهوم مشروعیت سیاسی در نگاه اندیشمندان سکولار بیشتر به تفاوت نگاه آنها به منشا مشروعیت باز می گردد. سوال اصلی مقاله این است که مشروعیت در مبانی فکری سکولارهای معاصر ایران چیست؟ و نقاط اشتراک و یا افتراق اندیشه آنان با یکدیگر چگونه ارزیابی می شود؟ فرضیه اصلی این مقاله بر این اساس استوار است که متفکرین سکولار مورد بررسی، دین را دارای قلمرو محدودی می دانند و مدعای حداقلی آن است که نباید ترسیم نظام سیاسی اقتصادی و اجتماعی را از دین انتظار داشته باشیم و اساسا دین یک امر اخروی تلقی می شود.
در این مقاله با استفاده از روش مقایسه ای دیدگاه های مهدی بازرگان، عبدالکریم سروش و مهدی حائری یزدی بررسی در مورد مفهوم مشروعیت با یکدیگر مورد مقایسه قرار خواهد گرفت و با توجه به این که اندیشه سکولار بزرگ ترین رقیب فکری حکومت دینی است وجوه تازه ای از اندیشه آنان را درخصوص مشروعیت ارائه خواهیم کرد. به نظر می رسد متفکرین فوق اشاره به رغم رویکردهای مختلفی که دارند در نهایت منشا مشروعیت را مردم می دانند.
دیالکتیک نو
حوزههای تخصصی:
در سال های اخیر، ساختار منطقی کاپیتال (سرمایه) مارکس مورد تمرکز پژوهشگران تازه ای قرار گرفته و در جهان انگلیسی زبان مناقشاتی را برپا کرده است. رهبری این جریان بر عهده ی گروهی از محققان آمریکایی و اروپایی بوده که هدف مشخص شان بازخوانی سرمایه بر اساس ارجاع گسترده به آن چه دیالکتیک های نو یا دیالکتیک نو خوانده می شود است. همان طور که خواهیم دید افرادی که وسیعا گرداگرد این پژوهش مستقرند، مارکس و دیالکتیک نو را با گرایش نظری واحدی مورد خوانش قرار نمی دهند. از هنگامی که کار مشترک نمایندگان این گروه در سال 1991 آغاز شد، آن چه آنان را در یک اتحاد گرد هم می آورد، باور مشترکشان به این است که مارکس در سازمان یابی و حرکت استدلال های سرمایه، از عناصری برگرفته از دو کتاب منطق هگل بهره جسته و این امر باید در مرکز توجه قرار داده شود. علاوه بر این، همان طور که «فرد موسلی» در مقدمه اولین جلد از مجموعه مقالات درباره پژوهش های دیالکتیک نو خاطرنشان می کند، همکاران در این مجموعه نوشتار ها پذیرفته اند که تفسیر منطقی-تاریخی انگلسی از سرمایه را می بایست رد کرد. موسلی در ارتباط با انگلس می نویسد: مقولات منطقی مارکس در سرمایه با دوره بندی ایده آل شده ای از روند حقیقی تاریخ در تلازم است. واضح ترین و اثرگذارترین سویه این تفسیر، فرض می کند که موضوع بخش اول از جلد اول سرمایه، نه سرمایه داری، بلکه تولید کالایی ساده پیشاسرمایه داری است، به طوری که تولیدکنندگان خود مالک ابزار تولید هستند و هیچ کارمزدی ای وجود ندارد.
تاریخ نگاری مارکسیستی بریتانیایی
حوزههای تخصصی:
اریک هابسبام، در دفاع اخیر خود از فایده مندی مارکسیسم برای مطالعه ی تاریخ، به یادمان می آورد که مارکس می کوشید تا مبنایی را برای درک تاریخ به مثابه ی یک کل در اختیارمان بگذارد.نگاه نو به تاریخ می باید هم چنین به هدف جوهری، هرچند تحقق ناپذیر آنانی بازگردد که گذشته را می کاوند: «تاریخ کلی»، نه یک «تاریخ همه چیز»، بلکه تاریخ به مثابه ی تاری نامرئی که تمام فعالیت های بشری در آن به یکدیگر پیوند می خورند.
متشاب ها، برایان کلی (2001) نیز در اثر خود نژاد، طبقه و قدرت در معادن ذغال سنگ آلاباما، 1908-1921، که جایزه ی یادبود آیزاک و تامارا دویچر را نیز به خود اختصاص داد، مسیر جان ساویل، آلکس کالینیکوس، الیزابت فاکس-جنوویس و یوجین جنوویس را در تحسین بلندپروازی های کلیت بخش به تاریخ از پایین و نقد مورخانی که تحسین گر نسبی گرایی تاریخی بودند ادامه می دهد. در یادداشتی مرتبط، پری اندرسون پیشنهاد می کند از آن جا که تروتسکی نخستین کسی بود که توانست تاریخی کلی را به رشته ی تحریر درآورد، می تواند داعیه دار این باشد که نخستین «مورخ بزرگ مارکسیست» بوده است.
تحلیلی تطبیقی بر کارکرد عوامل اجتماعی مؤثر بر معرفت از دیدگاه غزالی و ابن خلدون(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
هدف از نوشتار حاضر استخراج تطبیقی نقش عوامل اجتماعی در چگونگی تکون معرفت انسانی از دید غزالی و ابن خلدون است. روش مطالعه، تحلیل تطبیقی و خوانش محتوای دیدگاه های دو متفکر مورد نظر است. مناسبات جامعه و معرفت از دغدغه های مهم غزالی و ابن خلدون است. هر دو تلاش دارند تا در این مقوله، نحوه تأثیرگذاری عوامل اجتماعی را بر سطوح گوناگون معرفت های بشری بررسی کنند. در دیدگاه ابن خلدون مهم ترین تقسیم انسان ها به شهرنشین و بادیه نشین مبتنی بر تنوع عوامل اجتماعی است، ولی در دیدگاه غزالی تقسیم آدمیان به عوام، متکلمان و عارفان، مبتنی بر نظام معرفتی آنهاست که البته می تواند متأثر از عوامل اجتماعی نیز باشد. غزالی ضمن توجه به نقش عوامل اجتماعی به عنوان نوعی مانع تحقق شناخت حقیقی، کارکرد آنها را در شکل گیری معارف بشری چون فقه، کلام و سیاست نشان می دهد. رویکرد غزالی عمدتاً نشان دادن ابعاد سلبی عوامل اجتماعی در معرفت است. ابن خلدون با واقع گرایی و با استفاده از تجربه بیرونی سعی می کند تا تنوع عوامل اجتماعی چون عصبیت، اوضاع جغرافیایی، اقتصاد، دین و محیط زندگی را مورد تحقیق قرار دهد. او هر دو نقش ایجابی و سلبی آنها را بیان می کند و تلاش می کند تا تأثیرگذاری آنها را در صورت معرفت، نه محتوای آن، نشان دهد.
روی کردهای نظری درباره ساخت و کارکرد اجرایی دولت در تاریخ ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در آثار و منابع نظری موجود، نظام سیاسی حاکم بر تاریخ ایران در شکل های مختلفی مانند پادشاهی «عادل و دیندار، دولت خودکامه و استبدادی» از نوع استبداد شرقی و «فئودال» بیان شده است. دیدگاه نخست را دبیران ایرانی در مقام کارگزاران و حاملان اصلی سنت پادشاهی ایرانی و نخبگان فکری و سیاسی متعلق به اندیشه سیاسی ایران شهری مطرح کرده اند و دو دیدگاه دیگر به جریان های فکری مغرب زمین و گفتمان های شرق شناسی تعلق دارد. در گفتمان شرق شناسی اروپایی، عموماً از دولت در تاریخ ایران به مصداقی از «استبداد شرقی» و «پاتریمونیال» متکی بر دیوان سالاری سلطه گر یاد شده است؛ در حالی که اندیشمندان مارکسیست- لنینیست متعلق به شرق شناسی روسی، دولت در تاریخ ایران را ساختار فئودالی و حافظ منافع طبقات فئودال معرفی کرده اند. با توجه به ایدئولوژیک و ارزشی بودن دیدگاه های یادشده درباره کارکرد دولت در تاریخ ایران، هدف این پژوهش ترسیم اصول و فضای گفتمانی و تحلیل انتقادی مبانی معرفتی جریان های فکری مذکور درباره شناخت پدیده دولت در تاریخ ایران است.
دیدگاه مقام معظم رهبری در ارتباط با مسائل حقوق بشری
حوزههای تخصصی:
حفظ حقوق بشر و کرامت انسانی از مباحث اساسی و مورد تأمل در هر جامعه ای است و دولتمردان کشورهای مختلف هر یک به گونه ای سعی دارند حتی در ظاهر دم از آن بزنند. مقام معظم رهبری در بیانات مختلف خود و در مراسم گوناگون دیدگاه خود را نسبت به این امر مهم آشکار ساخته و به گوش جهانیان رسانده اند. در این تحقیق بیانات و دیدگاه های آیت الله خامنه ای درباره حقوق بشر و برخی از موارد نقض آن توسط بزرگترین مدعی دروغین حقوق بشر یعنی آمریکا به رشته تحریر درآمده است.
مارکسیسم تحلیلی
حوزههای تخصصی:
مارکسیسمِ تحلیلی نخستین بار در سال 1978 ودر اثری تحت عنوان نظریه تاریخ مارکس نوشته ی جی. ای. کوهن مطرح شد. کوهنکانادایی با تباری یهودی و کمونیست، در آن اثر کوشیده بود تا با کمک تکنیک های فلسفه ی تحلیلی به تبیین ادعاهای ماتریالیسم تاریخی بپردازد.به احتمال زیاد دو گروه چنین کوششی را انحراف می دانستند. اگرچه مارکسیست ها و تندروهای دنیای انگلیسی زبان به دو اردوگاه هگلی و آلتوسری تقسیم شده بودند، در این دیدگاه هم نظر بودند که فلسفه ی تحلیلی از نوع آکسفوردی و کمبریجیِ آن، هم به لحاظ سیاسی محافظه کار است و هم چشم اندازهای آن در حد کسل کننده ای کوته فکرانه است. از سوی دیگر، فیلسوفانِ تحلیلی هم یامارکس رافاقد اهمیت فلسفی می دانستند، و یا دیدگاه های اصلی ماتریالیسم تاریخی در نظر آنان چیزی جزآمیزه تاریک اندیشی هگلی و خطاهای ساده ی فلسفی نبود. بااین همه، کوهن بر این باور بود که می توان از تکنیک های فلسفه با زبانی عادی برای تببین و ایضاح مهم ترین مدعاهای ماتریالیسم تاریخی و مقدمه ای ضروری برای ارزیابی صدق و کذب خود این مدعاها استفاده کرد.
بررسی شناخت تربیت فلسفی انسان از دیدگاه ملاصدرا(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
تعلیم وتربیت اسلامی اهمیت ویژه ای برای انسان قائل است که در راستای آن شناخت ابعاد وجودی انسان نیزتحقق می یابد، ازطرفی هدف اساسی فلسفه تربیت در انسان، تقویت و رشد کمال عقلانی است. پژوهش حاضربا روش توصیفی – تحلیلی، در صدد است با شناخت تربیت فلسفی از دیدگاه ملاصدرا، پاسخی برای تربیت انسان داشته باشد. زیرا آموزش تفکر و تربیت عقلانی و گسترش آن از مهم ترین مبانی فلسفه است که موجب علوّ هر بنیانی است. تربیت در فلسفه یعنی رشد خرد بر اساس غایت فلسفه به گونه ای که بتواند تحلیل و معنای درستی از زندگی داشته باشد، از آن جا که هدف از آفرینش انسان، تکامل و سعادت است نتایج بدست آمده ی آن نیز که تربیت عقلانی انسان با اتکاء به شناخت نفس است، امری لازم و ضروری است، زیرا از نگاه ملاصدرا کمال نفس منتهی شدن به نور الهی است.
امنیتِ هویت: مبانی و چارچوب مفهومی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف و مسئله اصلی مقاله، تدوین یک چارچوب مفهومی برای ""امنیت هویت"" به عنوان یک سازه مفهومی جدید برای توضیح پاره ای از نگرانی ها و دغدغه های کنشگران جامعه ایرانی است. به این منظور مبانی، سوابق و خاستگاه های نظری این مفهوم در نزد نظریه پردازان علوم اجتماعی و مطالعات امنیتی مرور شده است و این مفهوم به معنای مجموعه نگرانی ها دغدغه ها و حساسیت های شهروندان نسبت به حفظ و تداوم (پایداری( ویژگی های معنایی و فرهنگی مشترک در طول زمان در نظر گرفته شده است. در این نوشتار تأکید شده که سطوح مشاهده و سنجش امنیت هویت مشتمل بر دولت، گروه های اجتماعی و افراد می باشد. در ادامه شاخص های سنجش امنیت هویت در ایران معرفی شده است که می تواند مبنایی برای مطالعات تجربی باشد. همچنین تلاش شده تا مرز مفهومی این موضوع از امنیت اجتماعی به معنای رایج آن در مطالعات تجربی ایرانی که معمولاً معادل «ترس از جرم» است، تفکیک شود. با این تأکید که امنیت اجتماعی در نزد واضعان اصلی آن، دقیقاً به معنای امنیتِ هویت بوده است. در انتهای مقاله نیز به مرور یکی از مهم ترین تهدیدهای هویتی، که شکاف و تعارض میان سه نوع مهم هویت جمعی (ملی، قومی و مذهبی) است، پرداخته شده و برآوردی اجمالی از چند دغدغه هویتی شهروندان تهرانی با روش پیمایش و با نمونه 1400 نفری ارائه شده است. یافته های بخش اخیر نشان می دهد میزان نگرانی ها و نا امنی های هویتی بررسی شده «در حد متوسط» بوده و دغدغه های هویتی میان دو مرجع مهم امنیت هویت دولت «نظام سیاسی» با شهروندان تا حدود زیادی مشابهت و نزدیکی دارند.
سناریو های تکوین علم اجتماعی اسلامی: امکان/امتناع(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
این مقاله، صرفاً به عنوان یک موضع نظری معرفتی ( و نه رتوریک سیاسی ایدئولوژیک) به سناریوهای تکوین یک علم اجتماعی اسلامی ( امکان/امتناع) می پردازد. براساس استدلال هایی مبتنی بر معرفت شناسی و منطق رشد علمی، این مقاله درصدد است نشان دهد که شکل گیری یک علم اجتماعی اسلامی هم «ممکن» است و هم «ممتنع»، اما امتناع از تکوین یک علم اجتماعی اسلامی بیشتر از نوع «عملی» است تا «ذاتی». امتناع عملی بیش از هر چیز ناشی از طرح علم اجتماعی دینی در چشم اندازی کاملاً محدود از علم و رشد عملی است. بنابراین، امتناع «در عمل» به موانعی مانند زمان بری، کافی نبودن دانش دینی در همه عرصه ها، توجه نکردن به دیگر سرچشمه های معرفت، استریل کردن متافیزیکی، عدم اتکای به عقل و بافت زدایی دانش اجتماعی اشاره دارد.
نوع دیگری از امتناع نیز متصور است؛ یعنی ممکن است بیشتر به خاطر انعطاف ناپذیری مدل علم شناسی فلسفی باشد که بر مبنای آن نمی توان معرفت علمی را به هر اندازه و به هرطور با هر سلیقه سازگار کرد. تو گویی توصیه به احتراز از رفتن به سمت تکوین علم اجتماعی اسلامی می خواهد نشان دهد که ادعای هر علم اجتماعی نو پدید ( از جمله علم اجتماعی اسلامی) باید ادعایی متکی به «اجتماعیت» ( عرفی بودن) و «علمیت» (معرفتی بودن) باشد و این میسّر نیست مگر تن دادن به همان قواعد علم شناسیِِِِ فلسفی و معرفت شناسیِِِِ علمی بر پیشینة ساخته شده قبلی.
باری در مقاله حاضر تلاش شده است تا با طرح چشم اندازی گسترده تر و قرار دادن مفهوم علم اجتماعی اسلامی در مدلی پویا از علم شناسی فلسفی و الگوی رشد علمی (مدل پویای تولید علم) تصویری پویا از علم اجتماعی دینی تصویر شود. این تصویر نیز مانند هرگونه معرفتی دستخوش تغییر و تحول خواهد بود و پیامش آن است که تلاش های نظری ما برای تعریف رابطه دین و علم و رشد نظریه های اجتماعی دینی (اسلامی) جریانی بی پایان خواهد بود. نمی توان یک بار و برای همیشه آن را تعریف کرد و کار را تمام شده پنداشت. خود این تعریف و بازتعریف ها نیز بخشی از علم اجتماعی دینی خواهد بود.
فلسفه مددکاری اجتماعی و ارتباط آن با رویکردها، نظریه ها و مدل های مددکاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقاله مزبور به ارتباط فلسفه با رویکردها، مدل ها، و نظریه های مددکاری اجتماعی می پردازد. هدف مطالعه مزبور شناخت ارتباط فلسفه با رویکردها، مدل ها و نظریه های مددکاری اجتماعی است که با روش ""روایتی"" صورت گرفته است. مواد و منابع مورد مطالعه، افزون بر جستارهای فلسفه علم، مقاله های خارجی ""فلسفه شما از مددکاری اجتماعی"" و همچنین ""مقدمه ای بر حرفه مددکاری اجتماعی و پایه های فلسفی آن"" بوده است. فلسفه به عنوان راهنمای اصلی در حرفه مددکاری اجتماعی است که مقدم بر رویکرد، مدل و نظریه هاست، زیرا مجموعه مفاهیمی را در بر می گیرد که ذهن مددکار اجتماعی را درباره انسان و محیط پیرامونش به خود مشغول داشته و مشکلات ناشی از ارتباط بین آدمی و محیط بیرون، دغدغه اوست. همچنین مفاهیم است که شیوه های مداخله او را در سازگاری مردمان با طبیعت بیرونی هدایت می کند. نتیجه این که مفاهیم فلسفی، نگاه مددکاری اجتماعی به آدمی و جهان پیرامونش را شکل بخشیده، از نظریه ها بهره برده و با در نظر گرفتن تفکر نقدی به مداخله های گوناگون می پردازد. واژه های کلیدی : فلسفه، دیدگاه، نظریه، مدل، مددکاری اجتماعی
برساخت اجتماعی جهت گیری ارزشی میانسالان ارائه یک نظریه زمینه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر شناخت جهت گیری ارزش های میانسالان با استفاده از رویکرد تفسیرگرایی اجتماعی در بین ساکنان شهرستان رودبار جنوب است. روش شناسی پژوهش، کیفی است و از روش نظریه زمینه ای به عنوان روش اجرای عملیات پژوهش استفاده شده است. داده های کیفی در این مطالعه با استفاده از تکنیک مصاحبه عمیق گردآوری و جهت تجزیه وتحلیل اطلاعات و ارائه نظریه نهایی از استراتژی نظریه زمینه ای استفاده گردیده است. بر اساس روش نمونه گیری هدفمند و نیز معیار اشباع نظری، 12 نفر از جامعه مورد مطالعه در این پژوهش مشارکت داشتند که فهم و درک آن ها نسبت به ارزش های شخصی مورد بررسی و تجزیه وتحلیل قرار گرفت؛ یافته های به دست آمده با استفاده از روش «نظریه زمینه ای» شامل شش مقوله عمده به شرح زیر می باشد: واقع گرایی، نارضایتی از شیوه زندگی، استفاده از رسانه های ارتباط جمعی جدید، نوع دوستی، همگرایی با ارزش های دینی و خویشاوند گرایی. مقوله «هسته» این بررسی «بازاندیشی معطوف به گذشته» است که سایر مقولات عمده را در برمی گیرد. نظریه زمینه ای به دست آمده در قالب یک مدل پارادایمی شامل سه بُعد شرایط، تعاملات/فرایندها و پیامدها ارائه شده است.