فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۱ تا ۴۰ مورد از کل ۴٬۲۲۷ مورد.
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی بهار ۱۴۰۳ شماره ۴۹
1 - 22
حوزههای تخصصی:
با توجه به تأثیر مطالعات برف در مدیریت منابع آب و جلوگیری از مخاطرات ناشی از بروز سیل و ازآنجاکه مدل سازی رواناب ذوب برف به دلیل تغییرات بسیار در پراکندگی توده های برف با کمبود یا فقدان داده چگالی برف در حوضه آبریز مواجه بوده و ایجاد ایستگاه های اندازه گیری برف در ارتفاعات کاری سخت و پر هزینه است، در این مطالعه تلاش شده با ابداع معادله ای جدید و با استفاده از تکنیک های سنجش ازدور به روشی ساده تر و فیزیکی تر پارامتر فاکتور درجه-روز (α) را محاسبه کرده و سپس شبیه سازی با تعریف مقادیر محاسبه شده آن به روش های کلاسیک و جدید در کنار مقادیر سالانه و فصلی ضریب فروکش (k) برای مدل رواناب ذوب برف (SRM) انجام شده و نتایج حاصل مورد ارزیابی و مقایسه قرار گرفته است. به منظور ارزیابی عملکرد مدل و پارامترهای آن، شبیه سازی برای دوره های واسنجی و درستی سنجی به ترتیب برای سال های آبی 2012_2011 و 2013_2012 انجام شد و از محصول پوشش برف MODIS (MOD10A1) جهت برآورد سطح پوشش برف و برای برآورد مقادیر تابش خالص از محصول تابش خالص NEO (CERES-NETFLUX-E) استفاده گردید. نتایج نشان داد بهترین روش شبیه سازی رواناب در دوره واسنجی (2011-2012) استفاده از روش محاسبه فاکتور درجه-روز جدید و کاربرد دو مقدار ضریب فروکش جریان فصلی با ضریب تبیین 72/0 و درصد اختلاف حجمی 17/4 است. در دوره اعتبارسنجی (2012-2013) نیز شبیه سازی رواناب با روش محاسبه فاکتور درجه-روز جدید و یک ضریب فروکش سالانه با ضریب تبیین 51/0 و درصد اختلاف حجمی 38/4 بهترین نتیجه را از نظر ارزیابی معیارهای دقت مدل ارائه کرد.
ارزیابی تغییرات زمانی-مکانی ژرفای نوری هواویزی در حوضه بلوچستان جنوبی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مخاطرات محیط طبیعی سال ۱۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴۰
95 - 112
حوزههای تخصصی:
ژرفای نوری هواویزی کمیتی بی بعد است که میزان گذر پرتو نور در جو را نشان می دهد و بیان گر میزان جذب و پراکنش ناشی از هواویزها در مسیر عبور نور است. شناخت آن برای درک تأثیرات آن بر کیفیت هوا و ارائه راهکارهای مقابله با آن ضروری است. حوضه بلوچستان جنوبی به دلیل موقعیت جغرافیایی خود، تحت تأثیر گرد و غبار و غلظت بالای هواویزی قرار دارد. از این رو در این پژوهش تغییرات زمانی-مکانی ژرفای نوری هواویزی، در این حوضه مورد واکاوی قرار گرفته است. برای دستیابی به این هدف از داده-های فرآورده ژرفای نوری هواویزی MOD 04 L2))، الگوریتمDeep Blue سنجنده مودیس ماهواره تررا با دقت مکانی 10×10 کیلومتر طی دوره آماری 2002-2019 بهره گرفته شد. سپس با استفاده از تحلیل مؤلفه های اصلی الگوهای زمانی و مکانی آن تفکیک شد. به کمک تحلیل خوشه ای الگوهای زمانی دسته بندی و الگوهای مکانی پهنه بندی گردید. نتایج واکاوی با روش تحلیل مؤلفه های اصلی بر روی آرایه میانگین بلند مدت داده ها (365×55458) نشان داد، سه مؤلفه ی اصلی در مجموع حدود90 درصد از پراش داده ها را تبیین می کنند که سهم مؤلفه اول 84 درصد است. این مؤلفه الگوی کلی پراکندگی مکانی ژرفای نوری هواویزی حوضه را تبیین می کند و بسیار به الگوی مکانی میانگین بلندمدت، شبیه است. الگوی تغییرات زمانی نشان می دهد که این مؤلفه در تمام سال موجودیت دارد اما در دوره سرد کاهش و در دوره گرم سال افزایش می یابد. بر اساس تغییرات زمانی ژرفای نوری هواویزی، حوضه به چهار دوره زمانی زمستانه، بهاره-پاییزه، گذار و تابستانه، قابل تفکیک است. میانگین ژرفای نوری هواویزی در الگوی تابستانه به 69/0 می رسد. این به مفهوم آنست که حوضه در دوره تابستان از هوای نسبتاً غبارآلودی برخوردار است. به لحاظ پراکندگی مکانی نیز حوضه به سه پهنه با بار غباری کم (کوهستانی)، بار غباری متوسط( پایکوهی) و بار غباری زیاد(پست جلگه ای) قابل پهنه بندی است. میانگین ژرفای نوری هواویزی در حوضه حدود 38/0 است که در پهنه جلگه ای به 62/0 می رسد. رژیم ژرفای نوری هواویزی در هر سه پهنه یکسان است اما پهنه جلگه ای به لحاظ مقدار، با دو پهنه دیگر اختلاف چشمگیر دارد. بالا بودن مقدار ژرفای نوری هواویزی در این حوضه علاوه بر مؤلفه های محلی، به عوامل منطقه ای که در دوره گرم سال فعال می شود(موسمی هند)، مرتبط است.
بررسی پیش نشانگر ابر زلزله در زمین لرزه ۱۳۹۶ ازگله کرمانشاه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی بهار ۱۴۰۳ شماره ۴۹
151 - 172
حوزههای تخصصی:
ابر زلزله، پیش نشانگری باستانی و عینی است که گاه چند روز پیش از وقوع زلزله، بر فراز گسل مسبب زلزله و اغلب در نزدیکی رومرکز آن تشکیل می شود. مهم ترین مشخصه ابر زلزله، جوشیدن آن از زمین و ساکن ماندن آن برای ساعاتی در آسمان است. هدف این پژوهش، یافتن ابر زلزله بزرگ ازگله در سال ۱۳۹۶ با تفسیر چشمی در تصاویر ماهواره متئوست-۸ و سپس بررسی ویژگی های آن ابر با استفاده از محصولات همان ماهواره است. با جستجو در تصاویر مادون قرمز، ابر زلزله ازگله شناسایی گردید و نشان داده شد که سرچشمه ای زمین شناسی دارد و تشکیل چنین ابری در آنجا مرسوم نیست. زلزله ازگله، نزدیک به گسل زاگرس مرتفع (HZF) رخ داده بود، ولی ابر آن ۱۲ روز پیشتر و حدود ۷۰۰ کیلومتر دورتر از رومرکز زلزله و در قطعات دیگری از همان گسل، در خطی به طول ۱۶۰ کیلومتر تشکیل شده بود. بررسی ها نشان داد این ابر مرتفع، از دو بخش تشکیل شده است: سرچشمه ای پرفشار و دنباله ای رقیق شده در دست باد. همچنین در این پژوهش، ابر زلزله متوسط سی سخت در سال ۱۳۹۹ نیز شناسایی گردید که ۶ روز پیشتر و نزدیک به رومرکز زلزله تشکیل شده بود. جستجوی چشمی ابر زلزله از زمین و فضا، یک سرگرمی علمی همگانی، به ویژه برای هواشناسان آماتور با استفاده از تصاویر ماهواره ای است. پدیدار شدن ابر زلزله بر فراز یک گسل، هشداری برای رخداد احتمالی زلزله ای قریب الوقوع در آن گسل است، که البته نیاز به بررسی های بیشتری دارد.
پهنه بندی مخاطره ریزش سنگ در جاده خلخال به شاهرود با استفاده از الگوریتم پرسپترون چند لایه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی سال ۱۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۵۲
1 - 26
حوزههای تخصصی:
ریزش سنگ یکی از پدیده هایی است که رخداد آن سبب ایجاد خسارات زیادی به ویژه در مناطق کوهستانی می شود؛ بنابراین ارزیابی نواحی مستعد رخداد ریزش سنگ در مناطق کوهستانی، امری ضروری است. هدف از این پژوهش، پهنه بندی مخاطره ریزش سنگ در جاده خلخال به شاهرود با استفاده از الگوریتم پرسپترون چند لایه است. برای شناسایی عوامل مهم در رخداد ریزش سنگ با توجه به مطالعات میدانی 8 عامل شناسایی شده که شامل ارتفاع، پوشش گیاهی، جهت شیب، فاصله از گسل، فاصله از جاده، زمین شناسی، کاربری اراضی و شیب است. تمامی لایه ها بعد از فرایند پیش پردازش ، وارد نرم افزار SPSS Modeler شده و مدل سازی با 9 نورون ورودی، 8 نورون میانه و 1 خروجی طراحی شده است. نتایج این پژوهش نشان داد در الگوریتم پرسپترون چند لایه، بیشترین ارزش وزنی را برای لایه زمین شناسی با مقدار 20/0 و برای لایه کاربری اراضی و فاصله از جاده به ترتیب مقدار 14/0 و 12/0 اختصاص داده است. به لحاظ پراکنش طبقات خطرپذیری، 98 درصد از طبقات خطرپذیری زیاد تا خیلی زیاد در بخش جنوبی منطقه گسترش دارد و بخش شمالی منطقه به لحاظ داشتن خطرپذیری در طبقه کم تا متوسط قرار گرفته است. همچنین در بخش اعتبار سنجی مدل، نتایج نشان داد که مقدار AUC در بخش آموزش عدد 9810/0 و در بخش تست شبکه عدد 9876/0 بوده است که این نیز نشان می دهد مدل در بخش آموزش و هم در بخش تست دارای اعتبار بالایی بوده و در رتبه عالی قرارگرفته است. درنهایت پیشنهاد می گردد در مطالعات آتی برای بررسی و ارزیابی ریزش سنگ و حرکات دامنه ای در این منطقه، از مدل های دیگر یادگیری ماشین استفاده شود.
مدل سازی ریسک آتش سوزی با استفاده از روش های سنجش ازدور و شبیه سازی رفتار آتش در استان گیلان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی سال ۱۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۵۲
102 - 129
حوزههای تخصصی:
استان گیلان یکی از شاخص ترین نمونه های ریسک آتش سوزی جنگل ها و مراتع در ایران است. در این تحقیق، شاخص ریسک آتش سوزی در این استان بر اساس داده های مکانی و تصاویر ماهواره ای سنجش ازدور که عوامل انسانی و بیوفیزیکی سیمای سرزمین را توصیف می کند، تهیه شد. با استفاده از تصاویر ماهواره ای Landsat-8 OLI/TIRS L1TP سال 2021 و نیز الگوریتم طبقه بندی ماشین بردار پشتیبان (SVM)، طبقه بندی نظارت شده این تصاویر برای تهیه نقشه پوشش زمین منطقه مورد مطالعه انجام شد. شاخص ریسک آتش سوزی (دامنه ارزش از 0/0 تا 1) بر اساس 1) رفتار آتش سوزی (شدت خط آتش و نرخ گسترش آتش که توسط مدل شبیه ساز آتش FlamMap (Finney, 2006) مشخص می شود)؛ 2) تاریخچه آتش سوزی (مربوط به داده های آماری آتش سوزی طی سال های 1992 تا 2022)؛ و 3) عوامل انسانی (با استفاده از رابطه معکوس این تأثیر با فاصله اقلیدسی از جاده ها و سکونت گاه ها) محاسبه شد. با توجه به نتایج مدل سازی، ریسک آتش در منطقه مورد مطالعه از 0/0 تا 68/0 با میانگین 11/0 متغیر بود. مقدار کمینه شاخص ریسک آتش در بخش های پست و کم ارتفاع که عمدتاً توسط مدل های ماده سوختنی غیرقابل سوختن (اراضی لخت، باغ-زراعت آبی، مناطق انسان ساز و مناطق آبی) پوشیده شده است، مشاهده می شود. درحالی که مقدار بیشینه شاخص ریسک آتش در ارتفاعات، جایی که پوشش های جنگلی متراکم و با دسترسی محدود به جاده و تجهیزات اطفای آتش در مقایسه با مناطق کم ارتفاع وجود دارد، مشاهده می شود. شاخص ریسک آتش سوزی محاسبه شده نشان داد که حدود 21 درصد از استان، ازجمله مهم ترین بوم سازگان های جنگلی اولیه و کهن رُست از نظر اکولوژیکی، در برابر آتش سوزی های جنگلی آسیب پذیر است. بر اساس این نتایج، در این مناطق باید منابع مدیریت آتش با تمرکز بیشتری کنترل و برنامه ریزی شود، زیرساخت های پیشگیری از آتش تقویت شود، آموزش پیشگیری از آتش برای ارتقای آگاهی مردم در برابر آتش انجام شود و اقدامات مختلفی برای افزایش تاب آوری بوم سازگان های آسیب پذیر این مناطق باید در نظر گرفته شود.
اثر موقعیت ناوه و پشته بادهای غربی بر گستره خشکسالی های ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خشکسالی های متوالی سال های اخیر در ایران اهمیت تحلیل ساختارهای جوّی و اثر آن را بر الگوهای بارش و خشکسالی افزایش داده است. هدف از پژوهش حاضر بررسی موقعیت و تغییرات مکانی اجزای کلیدی گردش جوّ و سامانه های همدید منطقه از جمله پشته ها و ناوه های جوّی در ارتباط با گستره خشکسالی های ماهانه ایران است. در این مطالعه از داده های ژئوپتانسیل تراز 500 هکتوپاسکال و بارش داده های ERA5 با دقت 25/0 درجه از سال 1979 تا 2021 استفاده شد. درصد مساحت خشکسالی های ماهانه (سپتامبر تا می) با شاخص RAI در پنج طبقه محاسبه و موقعیت محور و حد جنوبی و شمالی ناوه ها و پشته ها در گستره ای از غرب ایران تا شرق اقیانوس اطلس استخراج و ترسیم شد. نتایج نشان داد که محور ناوه در خشکسالی های فراگیر از 30 درجه شرقی در سپتامبر و می به 10 درجه شرقی در سایر ماه ها و محور پشته در تمام ماه ها در محدوده مرکز تا غرب ایران و در مقابل، محور ناوه ها در ماه های فاقد خشکسالی بین 30 تا 40 درجه شرقی و محور پشته ها در ماه های فاقد خشکسالی از 0 تا 20 درجه شرقی مستقر بوده است. حد جنوبی ناوه ها در خشکسالی های فراگیر در شمال آفریقا و حد شمالی پشته ها در محدوده روسیه تا آسیای میانه مشاهده شد. میزان جابه جایی محور پشته ها بین ماه های خشکسالی فراگیر و فاقد خشکسالی (حدود 50 درجه) بسیار بیشتر از تغییر موقعیت محور ناوه ها بوده است. جابه جایی حد جنوبی ناوه ها و به خصوص حد شمالی پشته ها، کاهش بارش و افزایش خشکسالی را در ماه های دسامبر، ژانویه و مارس (در پژوهش های قبلی به طور مشخص به آن اشاره شده است) توجیه می کند؛ به طوری که در این ماه ها به ترتیب پشته ها و ناوه ها جابه جایی شرق و غرب سو داشته است. این شاید نمایانگر تغییر رژیم بارش ایران متأثر از تغییر اجزای گردش جوّ منطقه در بستر گردش جوّ سیاره ای باشد.
تبیین الگوی گردشگری با محوریت توسعه منطقه ای (مورد مطالعه: شهر ساری)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و توسعه ناحیه ای سال ۲۲ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۴۷)
139 - 168
حوزههای تخصصی:
یکی از توان های مهم هر منطقه، می تواند گردشگری در آن باشد. حفاظت و توسعه گردشگری سایت های میراث جهانی (WH) همیشه یک مسئله علمی کلیدی و فوری بوده است. کشور ما به لطف وجود مواهب طبیعی و پیشینه تاریخی دارای ظرفیت گردشگری بالایی است که در این میان، یکی از پرجاذبه ترین آنها شهر ساری به عنوان مرکز استان مازندران با اقلیم معتدل خزری به شمار می رود. شهرستان ساری سرشار از جاذبه های طبیعی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی و ورزشی بوده است؛ اما متأسفانه چندان که شایسته است گردشگری در این ناحیه رشد نکرده است. این پژوهش بر آن است تا با هدایت توسعه و بهره گیری از توان های موجود در منطقه که بارزترین آن در استان مازندران و شهر ساری توان های گردشگری است، به تعادل و توازن منطقه ای در این استان و ارتقاء توان های شهر ساری دست یابد. پژوهش حاضر به لحاظ روش، توصیفی و به لحاظ هدف، کاربردی است. جامعه آماری، خبرگان و متخصصان در زمینه گردشگری در شهر ساری بوده که 45 خبره از میان جامعه با روش نمونه گیری خوشه ای هدفمند انتخاب شده اند. ابزار جمع آوری اطلاعات در پژوهش حاضر، پرسش نامه بوده است که میان 45 نفر از متخصصان و خبرگان در زمینه گردشگری توزیع شده است. برای تحلیل اطلاعات از روش دیمتل فازی[1] استفاده شده و یافته ها نشان داده است که میزان تأثیرگذاری شاخص «اقلیم» بر بهبود گردشگری شهر ساری با محوریت توسعه منطقه ای نسبت به سایر شاخص ها بیشتر است و شاخص «جهانی شدن و رقابت» در مرحله بعدی قرار دارد. همچنین، میزان تأثیرپذیری شاخص «اتصال به فنّاوری نوین جهانی (اینترنت)» نیز از سایر شاخص ها بیشتر است. درنهایت نیز برای گردشگری شهر ساری با محوریت توسعه منطقه ای، الگویی طراحی شده است. [1]. Fuzzy dematel
ارزیابی اثرات محیط زیستی شبکه آبیاری و زهکشی کانال اصلی شهرستان خداآفرین (استان آذربایجان شرقی و اردبیل)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی سال ۱۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۰
140 - 161
حوزههای تخصصی:
طرح های توسعه با اثرات مثبت خود همواره دارای تأثیرات منفی مستقیم و غیرمستقیم بالقوه بر محیط زیست انسانی و طبیعی هستند و چنانچه از پیش برای اثرات منفی چاره اندیشی نشود و از لحاظ اثرات مثبت تقویت نشود، نتایج و عواقب نامطلوبی در پی خواهند داشت. هدف از پژوهش حاضر، ارزیابی اثرات محیط زیستی شبکه آبیاری و زهکشی پایاب سد خداآفرین در استان آذربایجان شرقی و اردبیل در شهرستان خداآفرین و پارس آباد است. به منظور بررسی پارامترهای محیط زیستی، از سه محیط فیزیکی- آلودگی، اکولوژیکی- بیولوژیکی و اقتصادی- اجتماعی و فرهنگی استفاده شد. سپس با استفاده از روش ماتریس آیکولد، اثر هریک از ریز فعالیت های طرح بر عوامل زیست محیطی منطقه مطالعاتی، در فاز بهره برداری به تفکیک سه محیط مذکور سنجیده شد. یافته ها نشان داد اجرای طرح بر عدم اجرای آن ارجحیت دارد؛ به این صورت که مجموع پیامدهای ناشی از اجرای طرح بر محیط زیست پیرامون مثبت 274 امتیاز هست. در میان پیامدهای اجرای طرح محیط اجتماعی - اقتصادی و فرهنگی دارای بیشترین آثار مثبت 186 امتیاز، محیط فیزیکی و آلودگی با مثبت 46 امتیاز و محیط اکولوژیکی و بیولوژیکی با مثبت 42 امتیاز به خود اختصاص داده است. با توجه به یافته های به دست آمده، اجرای طرح شبکه آبیاری و زهکشی کانال اصلی خداآفرین با رعایت استانداردها توجیه پذیر است. در راستای کاهش اثرات منفی وارد بر محیط های سه گانه پیشنهاد می گردد در زمان بهره برداری پروژه، نظارت مستمر و پایدار و رعایت اصول صحیح آبیاری در نظر گرفته شود.
مدل سازی فرونشست زمین در دشت سلماس (آذربایجان غربی) با استفاده از ANFIS(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی سال ۱۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۵۲
48 - 73
حوزههای تخصصی:
دشت سلماس از محدوده های مهم کشاورزی شمال غرب کشور و استان آذربایجان غربی، محسوب می شود. این دشت در دهه های اخیر، به لحاظ برداشت بیش ازحد از آب های زیرزمینی دچار بحران شدید فرونشست زمین شده است. شناسایی مناطق مستعد فرونشست در محدوده دشت سلماس، از دیدگاه شناخت علت وقوع، مدیریت و کنترل پدیده فرونشست و همچنین جلوگیری از فرسایش خاک، از اهمیت زیادی برخوردار است. در این تحقیق، با هدف بررسی علل و ابعاد فرونشست زمین و همچنین پیش بینی مناطق مستعد به فرونشست، از مدل سیستم استنتاج عصبی فازی و برای رسیدن به هدف، از هفت عامل تأثیرگذار در پدیده فرونشست دشت (شامل: شیب زمین، ارتفاع، پوشش گیاهی، آب های زیرزمینی، فاصله از جاده، فاصله از رودخانه و فاصله از چاه های پیزومتری) استفاده شد. در روند تحقیق، اطلاعات جمع آوری شده به محیط ArcGis وارد و برای پیاده سازی مدل به نرم افزار متلب منتقل گردیدند و با استفاده از روشC-flodCV داده ها با دقت آموزش و اعتبار سنجی شدند. داده ها در چند تابع عضویت مختلف، شامل توابع عضویت ذوزنقه ای، مثلثی، گوسی، گوسی دو طرفه و تابع زنگوله ای مدل سازی شدند. نتایج بررسی ها نشان داد تابع عضویت ذوزنقه ای با ضریب همبستگی رگرسیون 0.86 و تابع عضویت گوسی با ضریب همبستگی رگرسیون 0.81 بهترین عملکرد را در شناسایی مناطق مستعد فرونشست دارند. با توجه به نتایج مطالعات در دشت سلماس، می توان گفت در طی سال های موردبررسی، مناطق شرقی و خروجی دشت با افت زیاد آب های زیرزمینی و متعاقب آن با پدیده فرونشست مواجه شده اند. همچنین بررسی های آماری نشان داد در بازه زمانی موردبررسی، آب های زیرزمینی در کل بیش از 18 متر افت سطح ایستابی داشته اند و این افت به طور متوسط در هر سال 1.23 متر گزارش شده است. در دو دهه گذشته، با محاسبه ضریب ذخیره یا تغذیه 0.03 درصدی و شرایط خشکی اقلیمی و افزایش سطح زیر کشت، این بحران در سال های اخیر به شدت تشدید شده است.
واکاوی تغییرات زمانی - مکانی و پیش بینی آینده یخبندان های استان همدان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سرما و یخبندان، یکی از مخاطرات اقلیمی است که همه ساله باعث ایجاد خسارت در فعالیت های مختلف می گردد. از سوی دیگر تغییر اقلیم سبب تغییرات مکانی و زمانی یخبندان می شود. هدف این پژوهش تحلیل تغییرات زمانی - مکانی و پیش بینی آینده یخبندان های استان همدان است. جهت پیش نگری دمای حداقل روزانه استان از مدل CanESM2 استفاده شد و ریزمقیاس نمایی داده های مدل های گردش کلی با استفاده از مدل LARS-WG صورت گرفت. شبیه سازی پارامترهای فوق برای دوره 30 ساله (2050-2021) و تحت سه سناریوی RCP2.6، RCP4.5 و RCP8.5برای ایستگاه های منتخب انجام شد. نتایج حاصل از بررسی ماهانه دمای کمینه در ایستگاه های مطالعاتی استان نشان داد که دمای کمینه در دوره (2050-2021) در همه ایستگاه های مورد بررسی بر طبق هر سه سناریو و در همه ماه های سال نسبت به دوره پایه افزایش خواهد داشت. متوسط دمای کمینه استان برابر با 2/5 درجه سلسیوس است که این مقدار در دهه های آتی بر اساس سناریوهای RCP2.6، RCP4.5 و RCP8.5 به ترتیب به 6، 2/6 و 3/6 درجه سلسیوس خواهد رسید که بیشترین تغییرات مربوط به ایستگاه نوژه و کمترین آن مربوط به همدان است. توزیع فضایی آغاز و پایان یخبندان در دوره آینده بیانگر آن است که یخبندان در نواحی شمال شرقی و شمالی استان زودتر از سایر مناطق استان شروع و دیرتر خاتمه می یابد در حالی که در نواحی جنوبی استان دیرتر شروع و زودتر به پایان می رسد. نتایج حاصل از بررسی تغییرات آغاز یخبندان در دهه آینده نسبت به دوره پایه نشان داد که در همه ایستگاه های مورد مطالعه آغاز یخبندان بین 3 تا 11 روز کاهش خواهد یافت.
بررسی مخاطره سیلاب از طریق مدل های SWAT و SIMHYD در حوضه آبریز کَرگانرود تالش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی بهار ۱۴۰۳ شماره ۴۹
23 - 46
حوزههای تخصصی:
امروزه با پیشرفت و گسترش ابزارهای هیدرولوژیکی و صرفه جویی در زمان، هزینه و در شرایط بحرانی به منظور اقدامات مدیریتی برای کاهش خسارت های ناشی از سیل، استفاده از چنین ابزارهایی باعث سهولت در امر شبیه سازی حوضه های آبریز شده است. در پژوهش حاضر از مدل SWAT به عنوان یک مدل نیمه توزیعی و از مدل SIMHYD به عنوان یک مدل یکپارچه جهت برآورد رواناب حوضه آبریز کَرگانرود تالش استفاده شده است. بدین منظور از داده های مشاهداتی در محدوده زمانی 2006 تا 2018 مربوط به ایستگاه های سینوپتیک تالش، آستارا، بندرانزلی و ایستگاه هیدرومتری هشتپر بهره گرفته شده است. در مدل سازی توسط مدل SWAT ضرایب N2 و R2 به عنوان تابع هدف در مرحله واسنجی دبی ماهانه به ترتیب 61/0 و 62/0 و در مرحله اعتبارسنجی به ترتیب 67/0 و 70/0 به دست آمد که نشان دهنده نتایج قابل قبولی در شبیه سازی پیک رواناب و سیل ایجاد شده در این حوضه داشته است. در واسنجی و اعتبارسنجی مدل SIMHYD نیز نتایج قابل قبولی به دست آمد. به گونه ای که ضرایب N2 و R2 در مرحله واسنجی به ترتیب 710/0 و 8511/0 و در مرحله اعتبارسنجی به ترتیب 625/0 و 9496/0 حاصل شد. مدل SWAT به دلیل ماهیت نیمه توزیعی خود از دقت بالاتری در شبیه سازی سیلاب حوضه موردمطالعه نسبت به مدل SIMHYD برخوردار است؛ زیرا این مدل در بازه زمانی روزانه نیز به خوبی پیک رواناب را شبیه سازی می کند، درصورتی که مدل SIMHYD با افزایش کیفیت داده ها در بازه زمانی ماهانه نتایج رضایت بخشی در این حوضه دارد.
چالش های سیاستگذاری امنیتی خاورمیانه در عصر بحران های ژئوپلیتیک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ژئوپلیتیک سال ۲۰ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۷۳)
1 - 25
حوزههای تخصصی:
بحران های ژئوپلیتیکی تابعی از معادله رقابت سیاسی بازیگران نوظهور و تغییر در موازنه قدرت می باشد. خاورمیانه در زمره مناطقی محسوب می شود که اولاً دچار چالش های سیاستگذاری امنیتی بوده، ثانیاً با نشانه هایی از بحران های تصاعدیابنده ژئوپلیتیکی روبه رو گردیده و نکته سوم آنکه در گذر زمان زمینه برای ظهور نخبگان رایکال نیز به وجود آمده است. هر یک از مولفه های یادشده را می توان در زمره چالش های اصلی سیاستگذاری امنیت منطقه ای در خاورمیانه دانست. ساخت اجتماعی و الگوی کنش نخبگان نقش موثری در روند سیاستگذاری دارد. هر گونه سیاستگذاری راهبردی و امنیت منطقه ای ماهیت زمینه ای داشته و تابعی از شکل بندی های ساختار محیطی و الگوی کنش کارگزاران می باشد. سیاستگذاری امنیت منطقه ای خاورمیانه به این دلیل با چالش های پایان ناپذیر روبرو می باشد که اولاً دارای محیط آشوب زده بوده، ثانیاً بر اساس نشانه هایی از کنش رادیکال کارگزاران قرار دارد و نکته سوم آنکه تحت تاثیر مداخله قدرت های بزرگ و ائتلاف منطقه ای آنان می باشد. این مقاله با ماهیت بنیادی و با بهره گیری از رهیافت هویت و ساختار باری بوزان با استفاده از روش شناسی تحلیل داده ها و تحلیل محتوی داده های در دسترس در پی پاسخ به این سوال می باشد: «سیاستگذاری امنیت منطقه ای خاورمیانه برای ثبات و موازنه دارای چه نشانه هایی بوده و چه عواملی منجر به تداوم بحران های منطقه ای خاورمیانه گردیده است؟» نتایج نشان می دهد که درک واقعیت های محیط منطقه ای خاورمیانه بر اساس الگوی کنش کارگزاران حاصل می شود. سیاستگذاری امنیتی در محیط آشوب زده ماهیت تاکتیکی خواهد داشت. معادله قدرت و بحران های منطقه ای را باید به عنوان چالش پایان ناپذیر سیاست های امنیتی در خاورمیانه دانست.
مؤلفه های پایش مناقشه و همکاری در حوضه های آبریز فرامرزی و پیاده سازی آن در حوضه آبریز دجله و فرات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ژئوپلیتیک سال ۲۰ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۷۳)
268 - 306
حوزههای تخصصی:
پایش همکاری و تعارضات در حوضه های فرامرزی جهت مدیریت پایدار منابع آبی مشترک و امنیت منطقه ای ضروری می باشد. بخصوص اینکه تغییراقلیم، توسعه طرح های آبی و عدم توازن قدرت بین کشورهای ساحلی بستر را برای تشدید مناقشات در این حوضه ها مهیاتر نموده است. واقعیتی که پایش پویای وضعیت مناقشات و همکاری را ضرورت می بخشد. مقاله حاضر تلاش دارد تا روش شناسی را بدین منظور ارائه دهد و برای تشریح آن، حوضه فرامرزی دجله و فرات به عنوان منطقه مطالعاتی درنظر گرفته شده است. بدین منظور، مؤلفه هایی برای توسعه چنین سامانه هایی احصاء شدند که مهم ترین آنها عبارت بودند از: الف) درک صحیح از مسائل حوضه و محرک های داخلی و خارجی مؤثر بر مناقشه و همکاری، ب) پایش طرح های توسعه و تبعات آنها بر موافقت نامه ها و یا مغایرت آنها با کنوانسیون های بین المللی، ج) پایش رسانه و گفتمان مسئولین کشورها و د) پایش نحوه فعالیت کمیته های فنی مشترک و بعضاً فراتر از آن، «شوراهای عالی همکاری راهبردی» بین کشورها. در نهایت، نمایش مجموعه اطلاعات فوق با استفاده از ابزارهای استانداردی مانند مقیاس های BAR و iBAR یا ماتریس TWINS. قطعاً عملیاتی شدن این سامانه ها یک کار میان رشته ای است که نیازمند تعامل متخصصان مختلف مانند حوزه های روابط بین الملل، مهندسی منابع آب و علوم سیاسی می باشد.
شناسایی و تحلیل موانع پذیرش بلاکچین در صنعت گردشگری با به کارگیری ماتریس تأثیرات متقاطع(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فنّاوری بلاکچین با ارائه راه حل های نوآورانه بخش گردشگری را متحول می کند. یکی از مهم ترین الزامات به کارگیری هر فنّاوری، شناسایی موانع و چالش های پذیرش آن است؛ بااین حال بلاکچین بستری است که هنوز به طور گسترده درک و پذیرش نشده است. هدف از مطالعه حاضر، شناسایی و تحلیل موانع پذیرش بلاکچین در صنعت گردشگری است. برای استفاده اثربخش از بلاکچین، باید موانع پذیرش به دقت شناسایی و تحلیل شوند تا تأثیرات منفی آن ها به حداقل برسد؛ البته زمان زیادی طول می کشد که بلاکچین به بخشی جدایی ناپذیر از صنایع تبدیل شود. جامعه آماری این پژوهش شامل ۲۲ نفر از متخصصان بلاکچین و کارشناسان صنعت گردشگری است و ابزار گردآوری اطلاعات پرسش نامه است. یازده مانع از مقالات انتخاب و از روش میک مک برای دسته بندی متغیرها براساس قدرت محرک و وابستگی استفاده شد. نتایج نشان داد که «فقدان دانش، تخصص و سرمایه انسانی»، «فقدان استانداردسازی» و «فقدان مقررات دولتی» به منزله متغیرهای محرک، مهم ترین موانع پذیرش بلاکچین در صنعت گردشگری هستند که تمرکز روی آن ها کاربردهای مؤثری در آینده بلاکچین در گردشگری دارد. اولین نتیجه اساسی این مطالعه، بررسی موانع ازطریق علیت است که موجبات تسهیل فرایند تصمیم گیری برای سیاست گذاران و برنامه ریزان خط مشی درگیر در این فرایند را فراهم می کند. نتایج مطالعه حاضر به سازمان ها کمک می کند تلاش ها و اقدامات خود را برای مدیریت زمان و منابع اولویت بندی کنند. علاوه براین، شدت روابط بررسی شده بین موانع دیدگاه ها و ادراکات صنعت گردشگری و کارشناسان دانشگاهی را برای تحلیل روابط بهبود بخشد.
بررسی نقش میانجی نشاط اجتماعی در رابطه بین بازاریابی اجتماعی و انگیزه برای شرکت در فعالیت های فراغتی ورزشی (مطالعه موردی: سالمندان استان اردبیل)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گردشگری و اوقات فراغت دوره ۹ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱۷
293 - 313
حوزههای تخصصی:
ورزش یک پدیده اجتماعی وسیع و جهانی است که در زندگی جوانان و بزرگ سالان ریشه دارد و مشارکت ورزشی کیفیت زندگی افراد را ارتقا می دهد و تأثیر آشکاری بر ابعاد فیزیکی، روانی و اجتماعی دارد. هدف از انجام این تحقیق، بررسی نقش میانجی نشاط اجتماعی در رابطه بین بازاریابی اجتماعی و انگیزه برای شرکت در فعالیت های فراغتی ورزش (مطالعه موردی: سالمندان استان اردبیل) بود. روش تحقیق ازنظر هدف، کاربردی و ازلحاظ ماهیت، توصیفی پیمایشی بود. جامعه آماری پژوهش حاضر سالمندان فعال در باشگاه های ورزشی و پارک ها بودند. حجم نمونه با استفاده از فرمول کوهن، 318 نفر تعیین شدند که 10 درصد به حجم نمونه اضافه و درنهایت350 نفر تعیین شدند و با توجه به وجود پرسش نامه های ناقص، 339 پرسش نامه تجزیه و تحلیل شد. ابزار اندازه گیری پرسش نامه های استاندارد بودند که روایی محتوا، همگرا و واگرا تأیید شد. پایایی هر سه پرسش نامه ازطریق ضریب آلفای کرونباخ تأیید شد. برای تجزیه وتحلیل فرضیه های تحقیق، از مدل معادلات ساختاری و نرم افزار اس پی اس اس۱۹ و آموس۲۳ استفاده شد. نتایج این پژوهش حاکی از تأثیر بازاریابی اجتماعی بر انگیزه شرکت در فعالیت های فراغتی ورزشی، تأثیر بازاریابی اجتماعی بر نشاط اجتماعی و تأثیر نشاط اجتماعی بر انگیزه شرکت در فعالیت های فراغتی ورزشی است؛ بنابراین می توان نتیجه گرفت که ایجاد انگیزه شرکت در فعالیت های فراغتی ورزشی سالمندان در جهت نشاط اجتماعی، نیازمند انجام برنامه ریزی بلندمدت، کوتاه مدت و میان مدت است و بهتر است که این نوع برنامه ریزی با رویکرد بازاریابی اجتماعی باشد تا بتوان به اهداف مدنظر رسید.
تعیین پتانسیل تولید گرد و غبار در کانون های داخلی استان خوزستان با استفاده از مدل عددی WRF و مدل جفت شده WRF-Chem(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مخاطرات محیط طبیعی سال ۱۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴۲
123 - 140
حوزههای تخصصی:
هدف از این مطالعه تعیین حداکثر توان تولید گرد و غبار 4 کانون در تولید گرد و غبارهای بیشینه استان خوزستان است. با توجه به اطلاعات میدانی بافت خاک و کاربری اراضی، از مدل شیمیایی WRF-CHEM برای شبیه سازی وقوع طوفان های گرد و غباری شدید استفاده شد. به منظور شبیه سازی وقوع طوفان گرد و غبار و برآورد حداکثر توان تولید گرد و غبار در اوج فعالیت سامانه گرد و غباری چهار مرکز فرضی داخلی در استان خوزستان انتخاب شد. علاوه بر داده های غلظت گرد و غبار سازمان محیط زیست، در راستی آزمایی رویداد و انتخاب سامانه از داده های سازمان هواشناسی؛ سمت و سرعت باد و میدان دید افقی استفاده شد. ابتدا شبیه سازی در حالت واقعی و با فیزیک کامل مدل انجام شد و در مرحله بعد میزان تولید غبار و نقش هر کانون با فرض مرطوب سازی شدن لایه سطحی خاک و زمین بررسی شد. از بین 94 سامانه گرد و غبار با تعریف حداکثر شرایط رویداد، 39 سامانه اصلی انتخاب شد. نتایج نشان داد که هر یک از کانون ها به طور متوسط و مستقل در طوفان های رخ داده طی دو دهه (2003-2018) باعث افزایش گرد و غبار و تغذیه سامانه های مهاجر به منطقه شده اند. بیشینه سهم هرکانون به تفکیک و همزمان باهم در اوج فعالیت سامانه های گرد و غباری مشخص شد. نتایج نشان داد در اوج فعالیت سامانه های گرد و غباری بیشینه توان تولید منبع 1 (هورالعظیم و خرمشهر شمالی) به طور میانگین 14/65 درصد، منبع 2 (کانون ماهشیر، امیدیه و هندیجان) 91/59 درصد، منبع 3 (شهرستان اهواز شرقی) 27/52 درصد و منبع 4 (جنوب شرق اهواز) 74/55 درصد بوده است. سهم کل میانگین تولید گرد و غبار در چهار کانون استان 62.94 درصد بوده که در صورت کسر آن از میزان گرد و غبار تولیدی در منطقه جنوب خوزستان که 83.30 درصد کل گرد و غبار خوزستان در زمان وقوع سامانه های مختلف است ، 36/20 درصد باقی مانده که این مقدار سهم منابع ناشناخته مانند منابع ثانویه است که پتانسیل تولید گرد و غبار را دارند یا گرد و غبار ایجاد شده از آنها حاصل تخلیه منابع عمده و بزرگتر است. آگاهی از سهم هر یک از کانون های متعدد گرد و غبار در دشت خوزستان می تواند به تصمیم گیران برنامه های عملیاتی برای کنترل کانون های ریزگرد داخلی کمک کند.
Regionalisation of International Trade Rules(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ژئوپلیتیک سال ۲۰ زمستان ۱۴۰۳ شماره ویژه نامه
43 - 60
حوزههای تخصصی:
The regionalisation of international trade rules represents a significant evolution in the global trading system, characterized by the increasing prevalence of regional trading agreements (RTAs) alongside multilateral frameworks like the General Agreement on Tariffs and Trade (GATT). These arrangements aim to enhance trade relations and reduce barriers within specific regions, reflecting localized approaches to trade liberalization. Different regional trade agreements may have conflicting rules and standards, leading to a fragmented global trading system. This can create barriers for countries outside these agreements, making it harder for them to access markets. This paper aims to explore the regionalisation of international trade rules, examining the development and impact of various regional trading arrangements (RTAs) within the framework of the General Agreement on Tariffs and Trade (GATT). A doctrinal method is used in articles which discuss the regionalization of international trade rules and the impact of various regional trading arrangements (RTAs) within the framework of the General Agreement on Tariffs and Trade (GATT). The research found that the increase in regionalization of international trade rules has transformed the global trade landscape. Despite their benefit, the interconnectedness of numerous trade agreements can lead to complexity and inefficiencies that can weaken the multilateral trading system.
تدوین استراتژی ژئوپلیتیک؛ الزامی در گذار به مرحله نوین پیشرفت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ژئوپلیتیک سال ۲۰ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۷۳)
193 - 204
حوزههای تخصصی:
جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک قدرت منطقه ای با پتانسیل های مؤثر بازیگری در عرصه های بین المللی، ضمن اثرپذیری از دگرگونی های روابط بین الملل، به دنبال تأثیرگذاری بر روابط و ساختارهای موجود است. جغرافیای وسیع و متمایز ایران، منابع عظیم انرژی در داخل و اطراف ایران، ترکیب و کیفیت ساختار جمعیتی جوان و مستعد، انسجام ایدئولوژیک، عمق و گستردگی حوزه نفوذ فرهنگی، موقعیت منحصر به فرد ژئوپلیتیک با تأثیرات متقابل استراتژیک بر تحولات منطقه ای و سایر مزایای نسبی متعدد، از جمله ویژگی های شاخص ایران در فضای بین المللی است. با وجود این، ثبات و تأمین امنیت داخلی و خارجی، رشد و توسعه اقتصادی، ارتباطات گسترده با حوزه های نفوذ نرم افزاری و تأثیرگذاری بر تحولات منطقه ای و فرامنطقه ای ایران، در شرایطی تحقق می یابند که جمهوری اسلامی ایران، توسعه پایدار و تعاملات داخلی و خارجی خود را در قالب یک استراتژی جامع و متکی بر واقعیت های جغرافیایی و ژئوپلیتیک، با تکیه بر مزیت های نسبی کشور، طراحی و تدوین کند. این مهم از دیدگاه جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک، بیانگر یک طراحی استراتژیک با عنوان استراتژی ژئوپلیتیک است که برای تبیین چرایی و چگونگی تدوین آن می توان گفت عبارت از یک جامع نگری عملیاتی با نگرش و رویکردهای استراتژیک مبتنی بر واقعیت های جغرافیایی مولد قدرت است؛ به گونه ای که با نگاهی فراگیر از دور به نزدیک و یا از بالا به پایین، بستر ورود به صحنه های قدرت را با حداقل هزینه و در بالاترین سطح ممکن با هدف بازنمایی و تأمین بهینه منافع همه جانبه کشور، فراهم کند. بر اساس یافته های تحقیق ج. ا. ایران در تهیه و تنظیم «الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت» تا آنجا که به محیط استراتژیک بیرونی مربوط می شود به ناچار باید سه واقعیت محوری را بپذیرد که عبارت اند از: ۱. تراکم تهدیدهای پیرامونی، ۲. مرزهای کنترل ناپذیر و ۳. فقدان چتر حمایتی بین المللی؛ زیرا این واقعیت های ارضی کشور ایران تأثیرات درازمدت بر امنیت، وحدت ملی و تمامی گستره ها به جای می گذارند و با تنظیم استراتژی ژئوپلیتیک بتواند به تأثیرگذاری خود در منطقه و نظام بین الملل به طور مؤثر ادامه دهد.
A Critical Geopolitical Analysis of the Representation of Africa in International Relations: Andrew Linklater’s Approach(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ژئوپلیتیک سال ۲۰ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۷۴)
231 - 254
حوزههای تخصصی:
The African continent has, to date, been mostly perceived as a “marginalized” geographical or geopolitical foundation and is represented in international relations (IR) so narrowly in the definitions provided by classical geopolitical knowledge or hegemonic knowledge of international relations. Nevertheless, efforts must be made by intellectual and practical elites worldwide for a more realistic representation of the opportunities and potentials of this continent by relying on conceptual-theoretical formulations. To address the main question of the relationship between Africa's geopolitical position and its conceptual and theoretical representation within the discipline of International Relations. The author suggests examining the pathology of conceptual-theoretical formulations in International Relations (IR) and Geopolitics. this requires a new reading of critical geopolitics drawn on the works of Andrew Linklater, which can provide more basic explanatory ideas with the critique of epistemological foundationalism, state-centrism, narrative-based approach, and nature of the disciplines. This paper is a theoretical research that proposes a new conceptual framework. It adopts an explanatory-critical analytical method to explain the theoretical approach of global critical geopolitics. The results of the paper emphasize that the theories and texts of IR and Geopolitics must be reviewed and reformulated with innovative evaluations centered on the position and role of Africa in the international history of the world. It highlights the importance of considering the distinct lived experiences of the continent which can serve as a basis for developing a methodological, epistemological, and ontological research program for participation in global politics and non-western international relations.
تحلیل تغییرات زمان- مکانی رخداد آتش سوزی در سطح استان کرمانشاه با تأکید بر روی شبکه مناطق تحت حفاظت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مخاطرات محیط طبیعی سال ۱۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴۰
131 - 148
حوزههای تخصصی:
آگاهی به مناطق مستعد رخداد آتش سوزی برای شناسایی چالش های پیش رو و تدوین استراتژی های مدیریتی مناسب است از این رو پایش و بررسی رفتار رخداد این پدیده می تواند در این راستا مؤثر باشد. در این مطالعه، مناطق رخداد آتش سوزی در سطح استان کرمانشاه با استفاده از اطلاعات مربوط به آتش فعال ماهواره مودیس در خلال سال های 2001 تا 2022 دریافت شدند. سپس با استفاده از تابع تراکم کرنل، تراکم آتش سوزی برای هر سال محاسبه گردید و داده های آتش سوزی به صورت تراکم در کیلومترمربع تهیه شدند. نقشه های تراکم مختلف به شکل سری زمانی وارد تحلیل ناپارامتری من –کندال شدند تا با این روش روند تغییرات در سطح معناداری 95 درصد و بیشتر محاسبه گردد. بر اساس یافته ها در طول 21 سال گذشته مساحتی معادل 31/3613 کیلومترمربع از اراضی استان، روند افزایش تراکم آتش سوزی را تجربه کرده اند و این مقدار برای روند کاهشی برابر 39/644 کیلومترمربع است. هیچ یک از مناطق حفاظت شده استان کرمانشاه روند کاهشی تراکم آتش سوزی ندارند؛ اما مناطق شمال و شمال غرب، غرب و شرق محدوده موردمطالعه روند افزایشی تراکم آتش سوزی داشته اند. بخش عمده مناطق دارای روند افزایشی آتش سوزی در مناطق مرتفع با بارش بالا و در پوشش جنگل های زاگرس هستند. از میان مناطق حفاظت شده منطقه حفاظت شده شاهو و کوهسالان و همچنین بوزین و مرخیل بیشترین نوسان و تغییر را تراکم آتش سوزی داشته اند. پوشش بخش وسیعی از این مناطق به وسیله جنگل های بلوط، خشک سالی، افزایش درجه حرارت و سرایت آتش سوزی تعمدی می تواند ازجمله عوامل مؤثر و مهم بر روی این پدیده باشد