نـوشـتـار حـاضر بخشى از مقاله جنگ در ((الموسوعة العسکریة )) دایرة المعارف نظامى ـ اسـت کـه به ریاست سرهنگ هیثم الایوبى و به وسیله شمار بسیارى از پژوهشگران علوم نظامى به رشته تحریر در آمده است .
سـازمـانها و مؤ سساتى که ناگزیر از رقابت و تلاش براى بقا در محیطهاى به شدت مـتـلاطـم ، بـى ثـبـات و در حـال تـغـیـیـر و تـحـول انـد، بـراى رویـارویـى بـا عوامل و رخدادهاى محیطى تاءثیرگذار بر فعالیت هاى خود، با دو رویکرد و مکتب مدیریتى عمده مواجه اند: یـکـى مـکـتـب توصیفى انطباقى که برخوردى انفعالى و اقتضایى با این تحولات دارد و دیـگـرى مـکـتـب پـیـش تـدبـیـرى کـه بـرخـوردى فـعـال بـا عوامل محیطى را تجویز مى کند. روش تحلیل راهبردى (swot) به توصیه مکتب پیش تدبیرى و براى شناسایى و تدوین راهـبـردهـاى بـهـیـنـه بـراى سـازمـانـهـا بـه کـار مـى رود. کـه حـاصل آن چهار دسته راهبرد مى باشد: راهبردهاى قوت ـ فرصت ، ضعف ـ فرصت ، قوت ـ تهدید و ضعف ـ تهدید. در ایـن مـکـاتـب ، راهـبـرد عـبـارت اسـت از فـرآیـنـد تـصـمـیـم گـیـرى کـه طـى آن عـوامـل درونـى سـازمـان (ضـعف ها و قوت ها) با عوامل بیرونى (فرصت ها و تهدیدها) به گـونـه اى بـا یـکـدیگر مرتبط مى شوند که ارزش هر یک از آنها در تحقق اهداف سازمان به خوبى مشخص مى گردد.
این مقاله، به تشریح مفهوم فرهنگ استراتژیک و برداشت سه نسل از متفکران در قالب سه گفتمان، در خصوص این مفهوم، میپردازد. فرهنگ استراتژیک، اولین بار به عنوان متغیر مستقل در تبیین رفتارهای استراتژیک مطرح گشت. طرح این مفهوم، به معنای پذیرش عواملی غیر از عوامل ساختاری ـ مادی در تحلیل رفتارهای استراتژیک بوده است. در این خصوص، سه گفتمان در سه دهه پدید آمد که هر سه نیز تمرکز خود را بر رابطه میان فرهنگ استراتژیک و رفتار استراتژیک قرار دادند. هرچند نتیجه گیری های آنان از نوع رابطه، متفاوت بوده است.گفتمان اول، تحلیل رفتار بدون فرهنگ استراتژیک را ناممکن میداند؛ گفتمان دوم فرهنگ استراتژیک را نوعی ابزار و امکان به منظور پیشبرد استراتژی معرفی کرده و گفتمان سوم نیز رابطه میان فرهنگ و رفتار استراتژیک را بیشتر در چارچوب نقش فرهنگ استراتژیک در عناصر و زمینه های رفتار استراتژیک مورد بررسی قرار داده است.
به دلیل افزایش روزافزون معاهدات و سازمانهای بینالمللی پیرامون حقوق تجارت بینالملل و بنا به الزام اعضا بر اجرای مقررات مندرج در اسناد بینالمللی، دولتها برای اجتناب از انزوای حقوقی - اقتصادی، سعی در الحاق و ورود به این نهادها را دارند.در اینکه منافع ملی جمهوری اسلامی ایران در پذیرش این معاهدات یا عدم الحاق به آنها تأمین میشود، نمیتوان به گونهای مطلق اظهارنظر نمود. برای نمونه، ایکسید، میگا، آنسیترال، سازمان تجارت جهانی ومعاهده منشور انرژی، هریک، متضمن مقررات متفاوتی در زمینه تجارت بینالملل هستند که با بررسی موردی، میتوان فرصتها و چالشهای ناشی از التزام و الحاق به این اسناد بین المللی را دریافت.
در محافل سیاسی و عمومی و حتی در اغلب موارد در محافل علمی، مفاهیم دکترین، سیاست و استراتژی را گاه چنان متداخل و با معانی مشابه به کار میگیرند که تشخیص مرزهای نظری و مفهومی آنها مشکل میشود. در این مقاله، ضمن بررسی ارتباط مفاهیم دکترین، سیاست و استراتژی با مفهوم امنیت، به بررسی زمینههای تداخل و ابهام میان این مفاهیم پرداخته میشود و تلاش برای تعیین مرزهای نظری و مفهومی میان آنها در دستور کار قرار میگیرد. بدین منظور، ابتدا به تلاشهای صورتگرفته برای ابهامزدایی از مفهوم امنیت به عنوان بستر نظری بحث اشاره میشود، سپس مرزهای نظری میان دکترین، سیاست و استراتژی بر اساس دیدگاههای مختلف بررسی شده و در پایان نیز مرزهای مفهومی آنها مورد بازبینی قرار می گیرد.
هـر حـکـومـت و دولتى براى حفظ استقلال ، امنیت و تمامیت ارضى خود نیاز به نیروى مسلح قـوى ، مـقـتـدر و سـازمـان یـافـته دارد. جمهورى اسلامى ایران نیز پس از استقرار، براى تـداوم خـود و دفـع تهدیدات داخلى و خارجى ، نیروهاى مسلحى را فراهم نموده است که از جمله آنها، ستاد فرماندهى کل قوا، ارتش جمهورى اسلامى ، سپاه پاسداران انقلاب اسلامى ، نیروى انتظامى و وزارت دفاع و پشتیبانى نیروهاى مسلح مى باشند. مطالب مربوط به نیروهاى مسلح در قانون اساسى ، قوانین عادى و آئین نامه انضباطى ، به دو دسته تقسیم مـى شـونـد: دسـتـه اول مـطـالب اخـتـصـاصـى هـر یـک از آنـهـا و دسـتـه دوم ، اصـول ، مـبـانـى و کـلّیـات اسـت کـه شـامـل هـمـه آنـهـا مـى شـود. از جـمـله ایـن اصـول ، ویـژگـیـهـاى کـلى و اسـاسـى آنـهـا، مـسـئولیـت و وظـایـف فـردى ، اصـول شرافت سربازى ، اصول فرماندهى و سلسله مراتب ، وظایف عمومى فرماندهان ، رؤ سـا و مـدیـران و وظـایـف پـرسنل و فرمانده در رزم است که مقاله درصدد تبیین آنها مى باشد.