فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۰۱ تا ۱۲۰ مورد از کل ۹۶۳ مورد.
مبانی نظری دموکراسی متکثرگرای لیوتار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
لیوتار ضمن آسیبشناسی جوامع مدرن، وضعیت پیشآمده، یعنی فروریختن فراروایتها و تبدیل شدن آنها به روایتهای خرد و محلی در تمام حوزهها را گرامی میدارد. برای وی چنین وضعیتی به خردهروایتهای خرد و محلی به حاشیه رانده شده فرصتی دوباره برای ابراز وجود و امکان حیات میدهد که تاکنون بواسطهی خواست حفظ یگانگی و ثبات و ...از امکان ابراز هویت خود محروم بودند. اما حفظ و ماندگاری این تنوع و تکثر نیاز به یک چارچوب یا قالبی دارد تا نه تنها این وضعیت دوام بیاورد بلکه تقویت و حمایت نیز بشود که به نظر میرسد قالب دموکراسی متکثرگرای وی این توانایی و ظرفیت را داشته باشد. البته نظریهی دموکراسی وی بطور خیلی صریح بیان نشده و آن را را باید از لابلای آثار و نظریاتش یافت.
کتاب: آنچه لیبرال ها در سر دارند (پل استار تاریخ لیبرالیسم را باز خوانی می کند)
حوزههای تخصصی:
رویکرد انسان شناختی و جایگاه آن در دیدگاه پست مدرن
حوزههای تخصصی:
انسان به عنوان موجودی پیچیده تبعاً نیاز به شناخت گسترده ای دارد، چرا که تحت تاثیر شرایط پیرامونی خود دایم در حال دگرگونی است و متفاوت بودن ذات هر انسانی سبب شکل گیری شخصیت های متفاوتی می شود که این امر شناخت انسانها را سخت تر می نماید.انسان کمال گراست و این میل هیچ گاه از حرکت باز نمی ایستد. امروزه تغییرات بنیادی و نوظهور در جوامع همه چیز را دگرگون کرده است. روشهای جدید درک سیستم های فیزیکی و روشهای جدید تفکر همه مفروضات و باورهای انسان را به چالش می کشد.مسلماً بررسی انسان شناسی به تغییر و کیفیت زندگی و ارزش گذاری ها و رشد و توسعه زندگی مردم کمک می کند. اما از آنجا که جوامع دایم در حال تغییر و دگرگونی اند، به ناچار رفتارها و عقاید انسانها با هم متفاوت خواهد بود و انسان شناسی در پس تغییر قرار خواهد گرفت.رویکردهای مختلف انسان شناسی را از منظرهای مختلف بررسی می کند، اما اینکه دیدگاه این رویکردها در مورد انسان شناسی با توجه به تغییر و تحول در جوامع به چه سمتی کشیده می شود، پرسشی است که در این تحقیق بررسی خواهد شد. در این نوشتار، انسان شناسی تغییر را به عنوان یک الگو مورد توجه قرار می دهیم و به بررسی تطبیقی دیدگاههای مختلف در مورد انسان شناسی تغییر در جوامع در حال دگرگونی می پردازیم.
تحول مفهومیِ رابطه سوژه (فاعل شناسا) و سیاست در اندیشه سیاسی قرن بیستم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی رابطه میان انسان و سیاست از دغدغه های اصلی در فلسفه سیاسی به شمار می رود. ادبیات مربوط به سوژه (فاعل شناسا) به طور عام و سوژه سیاسی به طور خاص، دامنه بسیار گسترده ای را در علوم اجتماعی و انسانی در برمی گیرد، اما مهم چگونگی تبدیل سوژه به سوژه سیاسی در این ادبیات، به ویژه ادبیات قرن بیستم است. در این مقاله به سوژه سیاسی یا ساحت سیاسی سوژه و تحول معنایی و مفهومی آن می پردازیم؛ تصوری سیاسی و فلسفی از سوژه که اشاره به رابطه انسان و سیاست دارد؛ این حقیقت که شخص انسانی (همان سوژه شناسا و فاعل دکارتی و کانتی)، تحت تاثیر امور مطلقی مانند قدرت، فناوری، پدرسالاری، رسانه ها و... از هویت اصلی خود دور شده است.این امر که از منظر مکاتب مختلف پردازش شده درصدد پاسخ به این سوال است که سوژه انسانی و فاعل شناسا چگونه و از طریق چه مکانیسم هایی در قرن بیستم و پس از آن به ویژه پس از 11 سپتامبر 2001، به سوژه سیاسی تبدیل شده است. در این راستا، نظرات و دیدگاه های مکاتبی چون آنارشیست ها، فمینیست ها، اگزیستانسیالیست ها، و متفکرانی چون فوکو، مارکوزه، لوکاچ، آلتوسر و بودریار، بررسی می شوند. در واقع هدف این نوشتار، اندیشه شناسی سیاسی در این زمینه است.
نسبت خود(self) و قدرت سیاسی در اندیشه سنت آگوستین
حوزههای تخصصی:
اعترافات سنت آگوستین، اولین «خودزندگینامه» ادبیات مغرب زمین است. این کتاب منظر اول شخص را به تفکر غرب عرضه داشت. منظر اول شخص، آغازی برای مفهوم «خود» است. شهر خدا نیز تنها اثر آگوستین است که به طور پراکنده فلسفه سیاسی وی را در بردارد. بنابراین منبع مناسبی برای فهم دیدگاه وی درباره قدرت سیاسی است. هدف این مقاله آن است که با بهره گیری از رهیافت بینامتنی، نسبت «خود» و «قدرت سیاسی» را در اندیشه سنت آگوستین روشن سازد. بدین منظور نگارنده، نخست فرایند شکل گیری «خود» در اعترافات را نشان می دهد. سپس ریشه های هستی شناختی و معرفت شناختی قدرت سیاسی را در شهر خدا نشان می دهد و آنگاه مدلل می سازد که «خود»، نگرشی ابزارگرایانه به «قدرت سیاسی» دارد.
وارستگی عالی ترین غایت استعداد آدمی
حوزههای تخصصی:
تأثیر اندیشه هایِک بر ایدئولوژی های سیاسی راست و چپ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
طی سال های متمادی پس از جنگ جهانی دوم، اقتصاد کینزی و رفاهی در اروپا و بسیاری از کشورها حاکم بود. با پیش آمدن رکود اقتصادی دهه 70 میلادی و شکست دولت های رفاهی، اقتصاد بازار از سوی رای دهندگان و سیاستمداران کشورهای غربی مورد توجه قرار گرفت. هایک یکی از معدود اندیشمندانی بود که در قرن بیستم با مطرح کردن نظم خودجوش اقتصادی و اقتصاد بازار بطور نظری و عملی به مخالفت با دولت کینزی و رفاهی پرداخت. این مقاله با استفاده از نظریة هنجاری و انتخاب عقلایی و با رویکرد اندیشه سیاسی، به دنبال اثبات این فرضیه است که نظم خودجوش اقتصادی هایک، یکی از عوامل مهم و تأثیرگذار در نزدیکی ایدئولوژی های سیاسی پایان قرن بیستم اعم از راست و چپ بوده است. فروپاشی بلوک شرق، ظهور جنبش های جدید اجتماعی و همهگیر شدن بازارهای مالی جهانی نیز از دیگر عواملی بودند که در کاهش اختلافات ایدئولوژی های راست و چپ و پذیرش اقتصاد بازار و دولت حداقل تاثیری بسزا داشتند.
بررسی مسئله رسانه و بحران در عصر فراواقعیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه، ما در متن و بطن یک «فرآیند رسانه ای شدن فزاینده» زندگی می کنیم که از رهگذر آن رسانه ها به طور روزافزونی در مسیر درگیر شدن در فرآیندهای فراملی قرار گرفته و در حال تجاری شدن و خارج شدن از قلمرو نظارت و کنترل دولتی هستند؛ تکنولوژی های جدید، دست اندرکار ایجاد دگرگونی و تحول در فرآیند رسانه ای شدن شده اند؛ خصلت بینامتنی رسانه های همگانی به طور روزافزونی در مسیر افزایش قرار گرفته، رسانه های الکترونیک، نزدیکی و بی واسطگی، و تعامل و واکنش دوسویه را برای انسان ها به ارمغان آورده اند؛ رسانه های جدید، امکان دسترسی به اطلاعات را برای شهروندان، سیاستمداران و دیوان سالاران افزایش داده اند، جمع آوری، انباشت و توزیع اطلاعات را سرعت بخشیده و محدودیت های زمانی و مکانی را از بین برده اند و به دریافت کنندگان اطلاعات امکان داده اند کنترل بیش تری بر آن داشته باشند؛ این رسانه ها هم چنین، امکان قبض و بسط اطلاعات را برای فرستنده و امکان تعامل میان فرستنده و گیرنده اطلاعات را فراهم آورده اند.به رغم این تحولات گسترده در عرصه کارکرد و نقش رسانه ها، کماکان می توان رسانه را پدیده ای دو چهره یا دو رویه تعریف کرد: هم زخم آفرین و هم مرحم آفرین، هم هویت زا و هم هویت زدا، هم ایجاد کننده بحران و هم تدبیر کننده آن. در این نوشتار تلاش می شود آثار این دو رویگی رسانه در محدوده دل مشغولی های هویتی انسان و جامعه ایرانی امروز مورد تامل و بحث قرار گیرد.
رابطه اخلاق و سیاست در فلسفه انتقادی کانت: فلسفه اخلاق کانت: قابلیت ها و ظرفیت های کاربردی
منبع:
آیین مرداد ۱۳۸۷ شماره ۱۵
اخلاق کانت: قابلیت ها و ظرفیت های کاربردی: رویکرد جامعه جهانی به اخلاق کانتی (بخش پایانی)
منبع:
آیین مهر ۱۳۸۷ شماره ۱۶
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید کانت تا ابتدای دوره معاصر ایده آلیسمِ آلمانی (قرون 18 و 19)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم سیاسی اندیشه سیاسی اندیشه سیاسی در غرب تاریخ و مبانی اندیشه سیاسی از قرن 16 میلادی تا اوایل قرن بیستم
کاموی اخلاق پرداز
لیبرالیسم شرمگین
حوزههای تخصصی:
بازخوانی منطق فلسفه سیاسی رالز
حوزههای تخصصی:
رالز در کنار هابرماس از پدیده های برجسته فلسفه سیاسی معاصر است. به چند دلیل توجه به منطق روشی و نظری فلسفه سیاسی رالز اجتناب ناپذیر است. فلسفه سیاسی رالز در عین مظنون بودن به پارادوکس های ایدئولوژیک، فلسفه ای است منحصر به فرد، مخاطره جویانه، بلندپروازانه، یکتا و بی همتا. از این رو، بازخوانی منطق این فلسفه می تواند دورنمایی از مسایل و چالش های چنین نظریه هایی را در جهان مدرن فراهم آورد. نظریه عدالت (1971) تحولی بزرگ در نظریه سیاسی - اجتماعی مدرن ایجاد کرد و روح تازه ای در آن دمید. در حقیقت، رالز فلسفه سیاسی انگلیسی - امریکایی نیمه نخست سده بیستم را که مشرف به مرگ بود، دوباره زنده کرد. بنابراین، کاویدن منطق آن می تواند پویایی ها و کاستی های آن را نیز تحلیل کند.
چپ نوین نو
حوزههای تخصصی: