هانس کونگ متفکر مسیحی آلمانی در یک مقایسه نادرست بین اسلام و کلیسای کاتولیک معتقد است؛ همان طوری که کلیسای کاتولیک رومی در زمان پیش از شورای واتیکان روم، اصلاح دینی را برنمی تابید و عصر روشنگری نداشت، اسلام نیز نمیتواند با نوگرایی و نواندیشی دینی کنار بیاید. ولی همیشه بر این اعتقاد بودم که اگر کلیسای کاتولیک با حدود یک میلیارد طرفدار توانست تغییر کند. اسلام هم باید قادر به انجام این کار باشد. او در بخش دیگری از ادعاهایش میگوید: تصور نمیکنم در قرآن نیز از کسی که اداره همه امور به دست او باشد سخنی به میان آمده و این خود امتیاز بزرگی برای ایجاد اصلاحات است.
سیر تحولات اندیشه غرب و خصوصا تفاوتهاى دوره مدرنیته و پست مدرنیسم در این نوشتار مورد اشاره قرار گرفته است. از جمله ویژگىهاى دوره مدرن مالکیت خصوصى، عقلگرایى، علمگرایى، مادىگرایى و خصوصا باور به وجود قوانین ثابت در طبیعت است و ویژگى اساسى دوره پست مدرن عدم ثبات است دنیا در عصر پست مدرن به مثابه مجموعهاى از الگوهاى دائما در حال تغییر نگریسته مىشود.
جریان روشنفکری در ایران با ایدئولوژی و ایدههای انقلابی شروع شد: ایدئولوژی سوسیالیستی، ایدئولوژی ناسیونالیستی و ایدئولوژی دینی. از یک طرف با روشنفکران سوسیالیست روبهرو بودیم و دغدغه آنها تغییر در ساخت اقتصادی و اجتماعی بود. به زعم این روشنفکران، هرگونه تغییر در روابط تولید، از راه تغییر در ساخت سیاسی امکانپذیر میشد. از مرحوم دکتر تقی ارانی تا مرحوم بیژن جزنی، همه در زمره این دسته از روشنفکران قرار میگرفتند. از طرف دیگر، روشنفکران ناسیونالیستی، با شدت و دلمشغولی کمتر، کوشش داشتند تا با ایجاد جنبش ملی، فرهنگ و مناسبات زندگی اجتماعی ایرانیان را با اصول و آرمان آزادی و برابری و استقلال پیوند دهند. از بعضی مبارزان ملی و حقوق مدنی تا مرحوم مصدق و تا شادروان داریوش فروهر، همه در زمره این دسته از روشنفکران محسوب میشدند. روشنفکران دینی کوشش داشتند تا با ساختشکنی در شیوه نگرش سنتی به دین و طرح سیستمیک و هندسی تفکر دینی، جریان ساخت شکنی را متوجه بنیادهای ذهنی جامعه کنند. از مرحوم آیتاللّه نایینی تا مرحوم بازرگان و تا دکتر شریعتی و پس از او، در زمره این دسته از روشنفکران محسوب میشوند.