این مقاله به منظور بررسی نمادهای پرندگان در مثنوی مولانا با روش کتابخانه ای نوشته شده است. نگارنده پس از استخراج تمام کاربردهای پرندگان با استفاده از روش تحلیل محتوا به طبقه بندی، توصیف و بیان معانی نمادین آنها پرداخته است. بر اساس یافته های این گفتار در مثنوی از 30 پرنده با نام و صدها پرنده بی نام سخن به میان آمده که گوشه ای از نمادپردازی مولانا را تشکیل داده است. یکی از نتایج مهم این بررسی این است که پرندگان در تحلیل نهایی خود، نمادی از سر گذشت روح انسان در قفس تن و دنیای مادی را بازگو می کنند.
معانی و مفاهیم نمادین پرندگن با ویژگیهای طبیعی آنها پیوندی ناگسستنی دارد. افزون بر آن، آموزه های دینی، فرهنگی و نیز اساطیری که در طول زمان در اطراف هر یک از آنها شکل گرفته است در مفاهیم ویژه ای که مولانا از آنها ارایه می کند، نقش و تاثیر فوق العاده ای دارد. در مجموع می توان گفت پاره ای از برداشتهای مولانا از پرندگان کاملا ابداعی و بی سابقه است و برخی دیگر در سنتهای فرهنگی ریشه دارد. شکل گیری مفاهیم نمادین پرندگان در مثنوی از یک سو از جهان بینی خاص مولانا سرچشمه گرفته و از سوی دیگر، ناشی از برداشتهای شخصی و قریحه توانای اوست.
من چه گویم یک رگم هشیار نیست وصف آن یاری که او را یار نیست هر که گلزار نهانی دیده است غارت عشقش زخود ببریده است در نظر صوفیان، شطح عبارت از کلمات و سخنانی است که در حالت سکر و بیخودی و غلبات شور و وجد و مستی و جذبه بر زبان جاری می شده است. غلبه وجد و بیخودی در صوفی به جایی می رسد که او خویشتن داری را از دست می دهد و ناگزیر به افشاری راز می شود. حاصل این افشارگری شطح است. کاوش در بسیاری از غزل های مولانا جلال الدین مولوی نشان می دهد که این اشعار محصول لحظات از خود بی خود نشان شاعر است که، در آن، ضمیر ناخودآگاه به فعالیت می افتد و بسیاری از تابوها و موانع ذهنی را در می نوردد تا بتواند آزادانه و رها و بی پروا دریافت های مکاشفه آمیز خود را بیان کند. اشعاری از این دست دارای برخی ویژگی های سوررئالیستی و قوانین و نظام خودند که بر اساس آنها می توان سخنان شطح آمیز را بازشناخت.
در ادبیات عرفانی ما، در هر دو حوزه نظم و نثر، سخن از عقل و اقسام و مراتب آن بسیار است. گاهی از آن تمجید و ستایش شده است و گاهی نیز نکوهش، به ویژه وقتی که پای عشق در میان باشد و عقل در مقابل عشق قرار گیرد. بیشترین مطالب را درباره عقل و اقسام و مراتب آن، مولانا در اثر عظیم خود مثنوی معنوی ارائه کرده است. با اینکه او این مطالب را از نظر علمی و فلسفی، سیستماتیک و منظم مطرح نکرده است می توان گفت در این موضوع عالیترین مطالب را عرضه نموده است. به طور کلی، تعبیرات مولانا را از عقل می توان به دوگروه عمده عقل ممدوح و عقل مذموم تقسیم کرد. تعبیرات و اصطلاحات او از عقل ممدوح عبارت اند از: عقل کل، عقل کلی، عقل کامل، عقلِ عقل، عقل ایمانی، عقل روشن و عقل خدادادی؛ و از عقل مذموم عبارت اند از: عقل جزوی، عقل تحصیلی، عقل پای سست، عقل کاذب، عقل بحثی، عقل عام، عقل اسیر، عقل مُفَلسف و.... دلیل نکوهش مولانا از عقل جزئی و نظایر آن این است که این عقل پا را از حدِ خود فراتر می نهد و از قلمرو مجاز خود که امور مادی و این جهانی است خارج می شود و معمولاً کارش سودجویی و حیله گری است.