جنبه خیر و شر در ایران باستان تقریباًدر تمام پدیدهها وجود دارد. آب این عنصر حیاتبخش در عین حال میتواند ویرانگر نیز باشد؛گاهی جنبه درمان دارد وگاهی تبدیل به آب مرگ میگردد. این دوسویگی و دوگانگی در شاهنامه، چون اکثر اسطورههای ایران باستان نمودار گشته است. اسطوره آب حیات و داستان چشمه سو از بارزترین نمونههای دوسویگی نماد آب در شاهنامه است. از طرفی در این مبحث،آنمیسم یا جاندارپنداری آب بیان شده است که نمونههای آن در شاهنامه و به خصوص داستان یزدگرد دیده میشود.
بحث در باب منابع شاهنامه فردوسی همواره از دل مشغولی های عمده شاهنامه شناسان بوده است. در این مورد سه نظریه قابل تشخیص است: الف) منبع یا منابع شاهنامه کتبی است و شاهنامه ابومنصوری تنها یا اصلی ترین منبع شاهنامه است. شباهت های فراوان شاهنامه با متون هم عرض مؤید این نظر است. ب) شاهنامه متکی بر روایات شفاهی است. این روایات ریشه در سنّت گوسانی و داستان گویی شفاهی دارد. حتی خود فردوسی از افراد این طبقه بوده یا می تواند محسوب شود. نشانه های شفاهی بودن در شاهنامه آشکار است. یکی از آخرین نوشته ها در این نظریه، کتاب زمینه شفاهی حماسه های فارسی: داستان-گویی و شاعری نوشته یاماموتو است که تلاش دارد نشانه های شفاهیت در شاهنامه را به گونه ای علمی استخراج کند. ج) پیدایش شاهنامه محصول هر دو دسته از منابع کتبی و شفاهی است؛ شباهت ها و تفاوت های شاهنامه با متون عم عرض و نیز نشانه های موجود در شاهنامه که به منبع شفاهی یا کتبی اشاره می کنند، با این نظریه قابل توضیح هستند. در این جستار، پس از طبقه بندی بالا، ضمن اشاره به بزرگان هر طبقه، دیدگاه های آن ها در دفاع از نظریه خود و ردّ نظریه گروه دیگر، به گونه ای انتقادی و مختصر مطرح شده است. سپس از آنجا که یاماموتو آخرین اثر مستقل دانشگاهی را در این زمینه نوشته است، کتاب او به صورت مفصل معرفی شده و با تکیه بر نظریه سوم، تلاش شده برخی از نقاط مثبت و ارزشمند و نیز پاره ای از نارسایی ها و نادرستی های این کتاب بررسی و داوری گردد. نتایج تحقیق نشانگر آن است که از این سه نظریه، نظریه سوم برخوردی معتدل و مستدل نسبت به بحث منابع شاهنامه دارد.
شاهنامة حکیم ابوالقاسم فردوسی، با توجه به زمان و مکان نامحدودی که دارد حوادث متنوعی را ترسیم کرده است. در قبال این تنوّع حوادث، افراد زیادی با کنش و واکنش های انسانی متفاوت در این اثر، ایفای نقش می کنند؛ بنابراین شاهنامه، بستر مناسبی برای پژوهش محققانیست که علاقه مند تحقیقات بین رشته ای از جمله ادبیّات و علم روان شناسی شخصیّت ها هستند. فردوسی، در توصیف شخصیّت های مهم شاهنامه، به گونه ای نشانه گذاری و تصویرپردازی کرده که با تحلیل های روان شناختی می توان به لایه های پنهانی روان و شخصیّت ایشان دست یافت. این امر، حاکی از نگاه دقیق و بصیرت شاعر به سرشت و روان آدمیست. از رهگذر این نکته، پژوهش گر در این نوشتار به بررسی شخصیّت اجتماعی سودابه و تطبیق خصوصیات او با بیماران دچار اختلال شخصیّت ضدّ اجتماعی می پردازد.
تنزیه و تشبیه، یکی از مباحثی است که پیوسته متکلّمان به آن توجّه داشته اند. تنزیه، منزّه دانستن خداوند از هر گونه صفت انسانی و تشبیه، نسبت دادن ویژگی های مردمان به آفریدگار است. فردوسی در مقام تنزیه، به تعبیر نگارنده، یزدان را «خداوندِ نام» می گوید که تنها نامی از آن در میان است و در مرتبة تشبیه، او را «خداوندِ جای» می نامد؛ یعنی همان مقام شکل گیری آفرینش که مظاهر اسماء و صفات خدا در هستی گام می نهد و به این سان آفریدگار، توصیف پذیر می شود. آن چنان که از برخی متون پهلوی زردشتی، متن های مانوی و تفکّر شیعیان اسماعیلی نیز برمی آید، یزدان پیش از آفرینش، تنها نام است؛ اما پس از آفرینش دارنده جای می شود که شناسایی او را ممکن می کند. فردوسی همچنین در مصراع: «ز نام و نشان و گمان ب رت ر است» به راه تنزیه می رود؛ ولی در مصراع پس از آن: «نگارندة بر شده گوهر است» با تشبیه، یزدان را نگارگر یا نقّاش می خواند و به این گونه، تنزیه و تشبیه را همراه می کند که این دیدگاه از اندیشه های شیعی و باورهای باستانی او برخاسته است.