در این جستار براساس نقد اسطوره شناختی به بررسی نمادینگی عناصر متضاد چهارگانه در اساطیر، به ویژه اسطوره های خاک و باد و مشاهدة تبلور آن در شاهنامة فردوسی پرداخته ایم. تجسم ضدیت جوهری و وحدت نهایی میان عناصر متضاد، از فرافکنی محتویات ناخودآگاه در موضوعات بیرونی، در جهت غلبه بر طبیعت منتج شده است که در این میان، هر آخشیج صاحب نقش هایی شده است که در اساطیر جهان، ازجمله شاهنامه عمومیت دارد. در اساطیر، خاک مادّة اولیّة تشکیل دهندة حیات مادّی و زندگی جسمانی انسان، و همچنین بستری برای مرگ و اضمحلال و پایان حیات گیتیانة او به شمار آمده است و باد نمادی از خشم طبیعت و بروز اختلال در تعادل میان طبایع است که بارزترین نمودهای آن را در اسطورة توفان (در تلفیق با آخشیج آب) و دیو باد میتوان جستجو کرد.
عنوان فارسی:فردوسی از نامورترین حماسه سرایان دنیا و از افتخارات زبان فارسی است که در اشعار خود از تاریخ ایران باستان و اعتقادات و باورهای کهن ایرانی بهره ها جسته و اثری بزرگ با نام شاهنامه خلق کرده است.جستار حاضر، نگاهی تطبیقی به اثر جاودانه این شاعر پارسی گوی و حماسه هومر -شاعر نابینای یونانی- است. شاید در اولین نگاه، حماسی بودن این دو اثر نمایان تر باشد؛ اما با نگاهی عمیق تر، می توان دیدگاه برابر و متفاوت میان آن دو را بررسی کرد، که همین مطلب، مدار اصلی این نوشتار است.در این مقاله سعی شده است در حد امکان، از تفاوت هایی که در اندیشه این دو شاعر دیده می شود، به ابعاد شخصیتی، نوع تفکر و همت آن دو پی برده و در این راستا نتیجه ای بی طرفانه گرفته شود.چکیده عربی:یعتبر العالم الإیرانی الشهیر فیض کاشانی، من نوابغ عصره وکانت له الید الطولی فی مجال الأدب والعرفان إلی جانب تضلعه من مختلف العلوم النقلیة والعقلیة. خلّف هذا العالم دیوانا یکثر فیه المضامین الحکمیة والعرفانیة والتوحیدیة التی تستمد جوهرها من القرآن الکریم والأحادیث الشریفة.یهدف هذا المقال إلی دراسة مدی تأثر دیوان فیض کاشانی بالأمثال القرآنیة ومن هذا المنطلق یقدّم للقارئ الأبیات التی تتحلّی بها ثم تأتی تلک الأمثال ذیل الأبیات المستخرجة وأخیرا یناقش المقال مواضع استخدام تلک الأمثال ووجوه الأغراض العملیة المترتبة علیها. ومن الواضخ أن الأمثال المستخدمة فی هذا الدیوان تم إتیانها وفقا لترتیب السور القرآنیة وعدد الآیات.
در خوانش نخست از هفتخان رستم و هفتخان اسفندیار که دو تجلی از کهن الگوی آیینی باززایی (تولد مجدد) به شمار می روند، چنین به نظر می رسد که این دو بخش از شاهنامه، جز در خان سوم (مبارزه با اژدها) و خان چهارم (مبارزه با جادوگر)، کاملا با یکدیگر متفاوتند؛ اما واکاوی مفاهیم نمادین مربوط به خانهای دو قهرمان اساطیری شاهنامه، گویای مطالب دیگری است. این دو سفر با هفت مرحله نمادین، اگرچه به لحاظ روساختی با یکدیگر متفاوتند؛ اما به لحاظ ژرف ساخت کاملا شبیه یکدیگرند. آنچه نمادشناسی خانهای دو قهرمان به دست می دهد، حضوری رازآلود و سمبلیک از نیروهای اهریمنی خفته در پس لایه های ناخودآگاهی است که در هیات شیر، گرگ، اژدها، جادوگر، دیو و ... رستم و اسفندیار را به نبردهای دشوار و جانکاه، اما ناگزیر می کشاند؛ چراکه تنها در صورت رویارویی با این اهریمنان دیوسیرت و نابودی آنهاست که دستیابی به درونی ترین لایه ناخودآگاهی؛ یعنی «خود» برای دو قهرمان ممکن می گردد تا بدین ترتیب در پایان موفقیت آمیز این سفر نمادین، گوشه چهارم روان ناخودآگاه به دستیاری آنیما، به سه گوشه اضافه شده و تمامیت و کمال مورد نظر برای رستم و اسفندیار حاصل شود.