فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۶۱ تا ۲۸۰ مورد از کل ۲٬۰۰۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
راوی (قصه گو) در ادبیات داستانی کسی است که داستان را نقل می کند و این بدان معناست که کلیه حوادثی که در داستان نقل می شود به نوعی به راوی مربوط است؛ به طوری که تمام اجزای تشکیل دهنده ساخت وساز یک داستان به طور غیرمستقیم تحت تأثیر راوی است. راوی در عناصری مثل زمان، توصیف، معرفی شخصیت ها، و پیش برد حوادث پیرنگ نقش مهمی ایفا می کند و به صراحت می توان ادعا کرد که بدون راوی هیچ روایتی وجود نخواهد داشت. راوی در ادبیات داستانی از لحاظ جایگاه در داستان و ویژگی های شخصیتی و خصوصیات فردی به انواع متفاوتی از قبیلِ «همه چیزدان»، «مداخله گر»، «اغفال گر»، «قابل اعتماد»، و «غیرقابل اعتماد» تقسیم می شود و هر یک از این انواع نشانه ها و ابعادی دارد که می توان از طریق این نشانه ها به شناخت راوی دست یافت. از نشانه های راوی «همه چیزدان» می توان به «توصیف مکان»، «شناسایی شخصیت ها»، «خلاصه های زمانی»، و «اظهارات شخصی» اشاره کرد. این پژوهش به شیوه توصیفی تحلیلی و با بهره گیری از منابع کتاب خانه ای به بررسی مؤلفه ها و ابعاد شناختی راوی «همه چیزدان» در ادبیات داستانی می پردازد. نتایج پژوهش نشان می دهد که هر راویِ «همه چیزدان» یک راوی «مداخله گر» است، ولی هر راوی «مداخله گر» یک راوی «همه چیزدان» نیست. از طرف دیگر، نمی توان حکم کرد که راوی سوم شخص (دانای کل) همیشه یک راویِ «همه چیزدان» است و گاه دیده می شود که راوی سوم شخص (دانای کل) «همه چیزدان» نیست.
تجلی مقامه نویسی در بوستان سعدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فن مقامه نویسی در ادبیات عرب با مقامات بدیع الزمان همدانی آغاز شد و با مقامات حریری به اوج و کمال خود رسید . مقامات قاضی حمید الدین بلخی بهترین و تنها نمونه مقامه نویسی در ادبیات فارسی است . در قرن هفتم هجری ، سعدیبر تاثیر پذیری از شیوه نثر مقامات حمیدی در گلستان ، با ذوق و خلاقیت خود ، دو مقامه منظوم در بوستان آفریده است .
کارکرد شخصیتهای فرعی در جهان داستان
حوزههای تخصصی:
سمک عیار : افسانه یا حماسه ؟ ( مقایسه سازه شناختی سمک عیار با شاهنامه فردوسی )(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سنت دیرینه، غنی و مردمی قصه گویی شفاهی توسط قصه گویان که نزد همه هندو اروپاییان؛ بخصوص اقوام آریایی ساکن فلات ایران بویژه شرق ایران،خراسان بزرگ ، رواج بسیار داشته، افسانه ها و اساطیر کهن و نیزبسیاری از اخبار حوادث تاریخی را حفظ و منتقل کرده است.در این مقاله ، ضمن بررسی این سنت وتحلیل درزمانی آن،کوشیده ایم نشان دهیم که بسیاری ازآثار داستانی اولیه دورهاسلامی، از رهگذر همین سنت شفاهی پدید آمده است و قسمتهای بسیار از شاهنامه ، ویس و رامین و نیز سمک عیار را راویان و به صورت شفاهی روایت کرده اند. مقایسهسازه شناختی شاهنامه و سمک عیار نه تنها این نظریه را اثبات می کند بلکه آشکار می سازد که سمک عیار به دلیل داشتن عناصر، بنمایه ها و سازه های حماسی بسیار، یک حماسه است نه افسانه.
بررسی سیر تحول شیوه های روایت و زاویه ی دید در داستان های کوتاه سیمین دانشور(مقاله علمی وزارت علوم)
تمثیل و کلیله و دمنه
حوزههای تخصصی:
بررسی تطبیقی عنصر « گفت و گو » در مقامات حریری و حمیدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
" مقامات حریری و حمیدی، به عنوان دو اثر منثور و ارزشمند، جزو ادبیات داستانی کهن در ادب عربی و ادب فارسی به حساب می آیند.
«گفت و گو» میان شخصیت های داستانی، یکی از عناصر داستان است که در شناساندن حوادث و شخصیت های داستان به خوانندگان نقشی مهم بر عهده دارد.
نویسندگان این مقامات به ویژه حریری با تبحر کامل توانسته اند از ظرفیت عنصر «گفت و گو» در داستان های خود استفاده نمایند. مقایسه ی میان شیوه های بهره برداری حریری و حمیدی از عنصر «گفت و گو» جنبه ای مهم از ارتباط دو ادب فارسی و عربی را روشن می سازد.
در این مقاله، با بررسی و دقت نظر در انواع و شیوه های گفت و گو در مقامات حریری و حمیدی و تطبیق میان آن دو، به برجستگی ها و کاستی های موجود در بهره برداری هر کدام از این عنصر اشاره شده است و نتیجه گیری شده که حریری توانسته است از این عنصر برای جذاب نمودن مقامات خود، بهتر بهره برداری کند. "
عنصر «شخصیت» در مقامات حریری و حمیدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقامات حریری و حمیدی به عنوان دو اثر منثور، جزء آثار داستانی کهن در ادب عربی و فارسی به شمار می آیند. این دو مجموعه داستانی از نظر داشتن عناصر داستان و پردازش نیکوی آنها از چنان قوت و مقبولیتی برخوردارند که می توانند با داستهای کوتاه در عصر حاضر، برابری کنند. از جمله عناصر داستانی بلکه مهمترین آنها، عنصر «شخصیت» است که بویژه در مقامات حریری نقشی برجسته و جذاب دارد. مقایسه شیوه های شخصیت پردازی و تحلیل انواع شخصیتها در این دو مقامات، سبب می شود تا ضمن شناساندن ارزش ادبی این دو اثر، جنبه ای مهم از ارتباط میان زبان و ادب فارسی و عربی و پرباری آنها روشن شود.
فرضیّه تعلّق «نوفل» در لیلی و مجنون به گروه عیّاران و فتیان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر شناخت و تحلیل شخصیت نوفل و طبقه اجتماعی او در لیلی و مجنون و بررسی نقش این شخصیت گذاری در جریان رویدادها بوده است. این پژوهش به روش کتابخانه ای و در دو بخش انجام یافته است: در بخش آغازین، به جریان مستقلّ ادب عیّاری و مرام جوانمردی از دوران پیش از اسلام تا کنون و نخستین نمودهای مکتوب این جریان در آثاری چون سمک عیّار ، داراب نامه، حمزه نامه، ابومسلم نامه، امیرارسلان و... توجّه شده است. بدین منظور، نگارندگان ابتدا نگاهی به اصطلاح «عیّار» داشته، سپس آیین و مرام اخلاقی- اجتماعی این گروه را به اجمال بررسیده اند؛ بخش دوم بر بازخوانی و بازشناسی شخصیّت نوفل در لیلی و مجنون تأکید می کند. هرچند تا امروز شناخت شخصیّت نوفل - به دلیل فقر پژوهشی موجود در ادب عیّاری- ضرورتی تحقیقی نبوده، کیستی نوفل و هدف و انگیزه او در کمک به مجنون همواره سؤالی اساسی بوده است و اینکه چرا وی پس از رفع موانع و جنگ هایی که با قبیله لیلی دارد، با وجود پیروزی بر آنان، حاضر نمی شود به ظلم و بدون رضایت پدر، لیلی را به مجنون بسپارد و جوانمردی را شیوه خود می داند. درمجموع، این مقاله کوشیده است در لیلی و مجنون حکیم نظامی، با تکیه بر نشانه های مشهود و مستقیمی که در مورد شخصیّت نوفل، مرام و آیین او و طبقه اجتماعی اش وجود دارد، به بررسی تطبیقی این نمودها با آیین فتوّت و عیّاری بپردازد و به پرسش ها و ابهامات در این زمینه پاسخ گوید. برآیند کلّی این پژوهش آن است که نوفل در لیلی و مجنون به عیّاران و فتیان تعلّق دارد.
تمثیل گرایی فلسفی و پیوند آن با ادبیات تمثیلی مولانا در مثنوی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
تمثیل گرایی فلسفی بر پایه اعتقاد به دوگانگی جهان ناسوت و لاهوت، صدور معقول در محسوس و نزول از وحدت به کثرت استوار است. این فلسفه که بر ماهیت دو بعدی تمثیل- روساخت روایی و ژرف ساخت فکری- مبتنی است، ساختاری دو وجهی به حکایت تمثیلی می بخشد که یکی نقش ممثل به داستانی و دیگری نقش ممثل فلسفی را برعهده دارد. درآثار مولانا- به خصوص مثنوی- نیز پیوند میان تمثیل گرایی فلسفی و ادبیات تمثیلی را در ساختار داستانی مثنوی مولانا می توان دید، پیوندی که در ادبیات غرب در ارتباط بین سمبولیزم غربی و ایده آلیسم افلاطونی دیده می شود.در این جستار، ضمن مروری بر ریشه های تمثیل گرایی فلسفی، تجلی این فکر در جهان بینی و آثار مولانا مورد نگرش قرار خواهد گرفت و جلوه های این پیوند میان نظام فکری و بیان ادبی در ساختار داستانی مثنوی مولانا مورد بررسی قرار می گیرد، اشکال ساختاری ظهور این گرایش در قصص مثنوی در سه عنوان تعلیق گریزی، مثل گذاری و تفسیر تمثیلی، تحلیل خواهد شد.
بازشناسی مفهوم قرب در آثار عطار نیشابوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از مباحث مهم و مشروح تصوف، مقامات و احوال است که صوفی و عارف در طریق وصول به حق و کمال حقیقی باید مقامات را طی کند و حالات را که در درون او وارد میشود، دریابد. یکی از مهم ترین احوال عرفانی، قرب است. قرب، استغراق وجود سالک و نزدیکی او به خداوند و جمع خود با غیبت از صفات خود و تقرب الی الله است تا جایی که از خود غایب باشد و به فنا برسد، حتی تقرب خود را نیز نبیند. تمام تعاریف قرب بر دو محور اساسی متمرکز است که از آن به «قرب با وجود» و «قرب لا وجود» تعبیر میشود. برخی از شاعران شعر را در خدمت عرفان اسلامی قرار داده و به طرح مباحث و مبانی عرفان و تصوف پرداخته اند. عطار از جمله شاعرانی ست که آثار مختلف خود را با زبانی شیرین و روان و متاثر از مباحث عرفانی سروده است. مقامات و احوال عرفانی و به ویژه قرب الهی در آثار منظوم عطار بازتاب گسترده ای پیدا کرده است.
در این مقاله ضمن تعریف مختصر قرب از دیدگاه عرفا، بازتاب این حال عرفانی در آثار منظوم عطار که بخش عمده ی تالیفات وی را در برمی گیرد، بررسی می شود.
بررسی و تحلیل انسان آرمانی در رمان سمفونی مردگان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
انسان و شناخت ویژگی های او از دیرباز، از آموزه های زرتشت تا تأملات خردورزانه متفکران اسلامی و مسیحی، از فلاسفه یونان و روم تا هند و چین، همواره مورد توجه بشر بوده است. جوامع انسانی در طول حیات خود با گفتمان هایی گوناگون مواجه بوده اند که غلبه هر یک از آنها تعیین کننده مسیر آنها در رشد یا فرو افتادن در ضعف بوده است. در دوران معاصر نیز گسترش اندیشه های لیبرالیستی، ناسیونالیستی، سوسیالیستی و اسلامی، منجر به حاکمیت گفتمان های برخاسته از این اندیشه ها شده است. ازجمله گفتمان های فکری دوران معاصر، لیبرالیسم است. در این ایدئولوژی، انسان آرمانی ویژگی هایی چون فردگرایی، آزادی، خردگرایی، برابری، تساهل و مدارا دارد. در این جستار پس از تعریف این مکتب فکری، با روش توصیفی- تحلیلی، انسان آرمانی این گفتمان در رمان سمفونی مردگان بررسی می شود.
تحلیل چند رمان واقع گرا در عرصه دفاع مقدس (با تکیه بر سه رمان زمین سوخته، ترکه های درخت آلبالو و سفر به گرای 270 درجه)
حوزههای تخصصی:
رمان دفاع مقدس یکی از گونه های برجسته در حوزة ادبیات داستانی ایران است. برخی از نویسندگان متعهد دفاع مقدس با رویکردی رئالیستی، ارائه تصاویری عینی از جنگ ایران و عراق را محور کار خویش قرار داده ان د و به خلق آثار ساده و بدون پیچیدگی روی آورده اند. بررسی ها نشان می دهد که اغلب نویسندگان واقع گرای دفاع مقدس در آثارشان از مؤلفه هایی چون شخصیت های عینی، تسلسل روایی، زاویه دید واحد (اول شخص و سوم شخص)، پیرنگ مبتنی بر روابط علّی و معلول ی، زمان و مکان ملموس و مشخص سود می جویند تا بر وجه واقع نمایی و حقیقت مانندی اثر بیفزایند و پیام خود را به گوش مخاطب برسانند.
رویکرد روش شناسی این پژوهش، توصیفی- تحلیلی و واحد تحلیل، ساختار رمان های واقع گرا در حوزه دفاع مقدس با مطالعة موردی سه رمان زمین سوخته (احمد محمود)، ترکه های درخت آلبالو (اکبر خلیلی) و سفر به گرای 270 درجه (احمد دهقان) و با تأکید بر عناصر داستانی شخصیت، روایت و زاویه دید، پیرنگ و زمان و مکان است
زمان روایی در رمان احتمالاً گم شده ام بر اساس نظریه ژرار ژنت
حوزههای تخصصی:
بسیاری از داستاننویسان معاصر امروز ایران، تحت تأثیر آثار نویسندگان معاصر غرب به نوشتن داستان پرداختهاند. در این میان، نویسندگان زن نیز از سهمی بهسزا برخوردارند. انعکاس روحیات و رنجها و محدودیتهای آنان در مجموعه داستانها و رمانهای خود به خوبی مشاهده میشود. در این پژوهش، نویسنده با رویکرد به مقوله تکنیکهای روایتپردازی ژنت از یک سو و داستان احتمالاً گم شدهام اثر سارا سالار از سویی دیگر، مهمترین تکنیکهای روایتپردازی از نظر ژنت را بررسی و تحلیل خواهد کرد. در این پژوهش، به طور خاص به مقوله زمان در روایت بر اساس نظریه ژرار ژنت، میپردازیم. وی نظریه خود را در باب زمان روایت در سه محور نظم، تداوم و بسامد ارائه میدهد. از آنجا که زمان روایت یکی از مؤلفههای بارز در داستان احتمالاً گم شدهام است، در ادامه به تطبیق این شگرد روایی، در گزارههای داستان یاد شده میپردازیم. همچنین نشان می دهیم که عامل زمانپریشی، آن هم از نوع گذشتهنگری، در این داستان دارای بیشترین کاربرد است که باعث کند شدن زمان روایت نیز شده است.