فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۲۱ تا ۴۴۰ مورد از کل ۷۷۷ مورد.
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال پنجم پاییز ۱۳۹۴ شماره ۱۶
25 - 36
حوزههای تخصصی:
در دیدگاه شناختی، اساس استعاره سازی تنها بر بنیاد شباهت نیست و استعاره، ریشه در اندیشه و ذهن و ادراک انسان دارد و استعاره های مفهومی، درک جدیدی از تجربه را برای انسان میسّر ساخته و معنای تازه ای به آنها می دهد. در حقیقت، تجربه به مثابه یک اصل محسوب می شود که مفاهیم محیطی، طبیعی یا فرهنگی و دیگر مفاهیم موردنظر شاعر و یا نویسنده را به واسطه قلمروهای مقصد و مبدأ توضیح می دهد. به این ترتیب، پژوهش متون و نوشته ها با رویکرد شناختی در زمینه استعاره، می تواند ما را به شناخت لایه های ذهنی و انگیزه های گزینشی استعاره ها راهنمایی کند. در این مقاله، استعاره های با قلمرو مقصد «زن» در اشعار فروغ فرخزاد، با توجه به دیدگاه شناختی بررّسی می شود و سپس به کاوش استعاره ها با توجه به نقش های «مادری»، «همسری» و «معشوقی/عاشقی» با توجه به قلمروهای مبدأشان می پردازیم و سرانجام میزان خلاق یا متعارف بودن استعاره ها را بررّسی می کنیم.
تطبیق عاشقانه حماسی «سیاوش و سودابه» با همتای اروپایی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در ادبیات ملل آثار فراوانی را می توان یافت که در آن ها عشق، آن هم از نوع ناپاک و ممنوعش، موضوع و محور اصلی داستان ها باشد. داستان «سودابه و سیاوش» از حکیم توس و رمانس «تریستان و ایزوت»، نوشته ژوزف بدیه فرانسوی، از جمله آن آثار است. این دو اثر دارای همسانی ها و ناهمسانی های بسیاری با یکدیگرند که هر دو اثر منظوم و منثور را با یکدیگر قابل قیاس و انطباق می سازند. این مقاله به منظور بررسی و شناخت وجوه اشتراک و افتراق دو اثر، انجام شده است. نوع پژوهش، تحلیلی- توصیفی و براساس کتب و اسناد معتبر کتابخانه ای بوده است. نتایج به دست آمده نشان می دهد که شباهت اساسی هر دو روایت در آن است که دختری جوان با پادشاهی پیر ازدواج می کند و پس از مدتی میان شه بانو و یکی از خویشاوندان شوهر که در داستان سودابه و سیاوش، «پسر شوهر» و در تریستان و ایزوت، «خواهرزاده شوهر» مطرح است، عشقی ممنوع آغاز می شود و در پایان هر دو روایت مرگ قهرمانان را به همراه دارد؛ تفاوت اصلی نیز در آن است که در روایت فردوسی عشق شه بانو به سیاوش یک طرفه، اما در داستان تریستان و ایزوت این عشق دو سویه است.
مقایسه نظریه آینده متعالی با مرگ اندیشی خیام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اندیشیدن درباره ی مرگ و سخن گفتن از آن یکی از بن مایه های رایج در ادبیات و جریان اندیشه های هر ملّت است. به دلیل ناشناخته بودن این پدیده، هریک از اندیشمندان بسته به فرهنگ و درک مخاطبانشان به تعبیر های متفاوتی از مرگ و مرگ اندیشی روی می آورند و معانی متفاوت و متناقضی از آن به دست می دهند که این مسأله در گذشته ی ادبی ایران به اشکال گوناگون نشان داده شده است. پژوهش حاضر بر آن است تا با مقایسه مرگ اندیشی از دیدگاه عمر خیام رباعی سرای دانشمند قرن پنجم هجری و دیدگاه پژوهشگران جدید غرب مانند زیمباردو تفاوتها و شباهت های آنها را نشان دهد. این پژوهش از نوع تحلیل مقایسه ای است که با استفاده از منابع کتابخانه ای با استناد به منابع پژوهشی مکتوب انجام گرفته است. پرسش اصلی مقاله این است که تفکر مرگ اندیشی در دو دیدگاه چه معنایی دارد؟ یافته های حاصل پژوهش نشان می دهدکه عمر خیام بیشتر نگاهی بدبینانه و مادی به مرگ و مقوله های مرگ دارد و از مفاهیمی چون خوشباشی، دم غنیمت شمری، پوچی مرگ استفاده می کند در حالی که آینده متعالی دارای یک دید خوش بینانه نسبت به مرگ است و از مفاهیمی مانند خودکشی، سازندگی و توجه مثبت استفاده می کند.
سیر انفسی در دیوان حافظ از منظر تحلیل گفتمان انتقادی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال نهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۳۰
69 - 82
حوزههای تخصصی:
حافظ به عنوان یکی از سرایندگان برجسته ادبیّات عرفانی در میان شاعران پارسی سرا راجع به مسأله سعادت بشر و عوامل پیش برنده و بازدارنده از آن و همچنین نوع موضع گیری وی در قبال تعالیم صحیح و ناصحیح رسیدن به سعادت و سیر انفسی، عقاید ناب و درخور توجهی دارد. در این نوشتار به منظور شناخت بهتر و عمیقتر این نظرات از روش تحلیل گفتمان انتقادی استفاده شده است که شامل نظریه ها و روش هایی برای مطالعه تجربی روابط میان گفتمان و تحولات اجتماعی و فرهنگی است. براین اساس دو غزل از حافظ در سه سطح توصیف، تفسیر و تبیین بررسی شده است. نتایج این واکاوی نشان می دهد که شعر حافظ آمیزه ای از تغزّل و تعقّل است و تفسیر آن بدون قرآن کاری عبث و بی فایده است. سیر انفسی از نظر حافظ، فرایندی خرد محور و عملگراست و با زهد منافات دارد. این فرایند پالایشی است، نه پرورشی و نقش مرشد، تنها به عنوان الگو و راهنما است و او هیچ سیطره ای بر سالک ندارد .
بررسی و تحلیل نمود های عاشقانه در رمان های دهه هفتاد (با تکیه بر چهار رمانِ خانه ادریسی ها، سالِ بلوا، جزیره سرگردانی و منِ او)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
«عشق» یکی از برجسته ترین مضامینی است که شاعران و نویسندگان در طول تاریخ ادبیات فارسی، همواره به آن توجه ای ویژه داشته اند. متون نظم و نظر پارسی از دیرباز تاکنون، عرصه ی نمایش دو گونه ی عشق مجازی و عشق حقیقی بوده است. در آثار منثور کهن، عالیترین جلوه های عشق را می توان در آثاری همچون مناجات نامه ی خواجه عبدالله انصاری و سوانح العشاقِ غزالی به تماشا نشست. رمان در سده ی اخیر، به عنوان یکی از انواع ادبی، به انحاء مختلف جولانگاه مضامین عاشقانه بوده است. بسیاری از رمان نویسان، از زمان پیدایش نخستین رمان های نوین فارسی تا بحال کوشیده اند تا دلدادگی ها، دلبستگی ها و شوریده-حالی های بشر را به شیوه های مختلف به تصویر بکشند. «بررسی و تحلیل نمود های عاشقانه در رمان های دهه ی 1370 (با تکیه بر چهار رمان خانه ی ادریسی ها، سالِ بلوا، جزیره ی سرگردانی و منِ او)»، هدف این پژوهش است. یافته های این پژوهش حاکی از آن است که عشق به اشکال مختلفِ زمینی و آسمانی در آثار مورد مطالعه انعکاس یافته است.
بررسی عشق درادبیات غنایی و حماسی با تکیه بر دو اثر «شاهنامه» فردوسی و «پلنگینه پوش» روستاولی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال دهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳۶
61 - 78
حوزههای تخصصی:
تجلی عشق در آثار حماسی باعث پیوندی گسست ناپذیر ودلنشین میان حماسه و تغزل می گردد. شاهنامه فردوسی و پلنگینه پوش روستاولی از شمار آثاریست که حماسه و غنا در آن ها نیک درهم تنیده شده است. «عشق»، در این دو اثر، جایگاه والایی دارد. در پلنگینه پوش، عشق و موضوعات عاشقانه بسامد بالایی دارد و داستان بر محور عشق و حماسه می گردد. به گونه ای که گاهی داستان با عشق شروع می شود، با عشق ادامه پیدا می کند و با عشق به پایان می رسد. در شاهنامه هم در بسیاری از داستان ها، عشقی که در خدمت حماسه باشد دیده می شود. این مقاله در صدد است ویژگی های محتوایی عشق و حماسه را در این دو اثر بزرگ از ادبیات دو ملت ایران و گرجستان به روش توصیفی-تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای مورد بررسی قرار دهد. هدف این پژوهش آن است که نشان دهد، یک اثر ادبی بستر مناسبی برای طرح مسائل متعددی است که منجر به تنوع موضوع می گردد.
تحلیل تصویرسازی های عاشقانه مشفقی بخارایی با استفاده از مفاهیم نجومی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال دهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۷
75 - 90
حوزههای تخصصی:
عبدالرّحمان مشفقی بخارایی از شاعران قرن دهم هجری است که در گفتن انواع شعر سلیقه نیکو دارد. قصاید خوب و غزل های مرغوب دارد و شهرت اهاجی کوبنده اش نیز با لطافت اشعار غنایی مطبوعش پهلو می زند. با این که در روزگار وی دانش هایی نظیر رمل و نجوم دیگر چندان مورد توجّه نبوده و با ظهور سبک هندی زبان شاعران نیز از اصطلاحات تخصّصی علمی دور و به زبان عامّه مردم نزدیک شده بود، مشفقی برای تصویرپردازی های عاشقانه از مفاهیم نجومی بسیار استفاده کرده است. در شعر وی نه تنها به مفاهیم و واژه های نجومی متداول در میان اکثر شاعران مثل طالع و ستاره بخت و نام سیّارات سبعه برمی خوریم، مضامین و کلمات تخصّصی تر دانش نجوم همچون ذنب، قدر، قران، شرف، مفهوم دیدن ساعات سعد و نحس را نیز در خلال ابیاتش مشاهده می کنیم. با توجّه به نحوه استفاده وی از مفاهیم و واژه های نجومی و تصاویر هنرمندانه ای که با به کار گرفتن این مضامین در شعر خود خلق کرده، می توان گفت که مشفقی با دانش نجوم تفسیری یا هیأت آشنایی کامل داشته و از مفاهیم آن برای بیان عواطف درونی خویش، بویژه در سوز و گدازهای عاشقانه به خوبی بهره برده است.
بررسی و تحلیل آیین های مربوط به ازدواج در مثنوی معنوی و غزلیات شمس(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال هشتم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۲۸
55 - 66
حوزههای تخصصی:
مولانا در مثنوی و غزلیات شمس به عنوان یک عارف عاشق، از اجتماع و موضوعات پیرامون مردم غافل نبوده و آثار خود را به محل تلاقی مسائل شخصی و اجتماعی بدل کرده است. در میان این مسائل، پرداختن به آیین ازدواج درخور توجه است. در مقاله حاضر، با تکیه بر روش توصیفی – تحلیلی، آداب و رسوم مربوط به ازدواج در مثنوی و غزلیات شمس بررسی شده تا به این پرسش اصلی پاسخ داده شود که کارکرد اصلی ذکر آیین هایی چون «خواستگاری و خوزه گری، چادر و روبند افکندن و مستوری عروس، مهریه، تعیین روز و ماه سعد، بردن هدیه (دست پیمان، نشانی و قماش)، آذین بستن کوی و برزن، آراستن عروس و حنابستن او، دست-افشانی و سماع و ساز و آواز، جهیزیه و شب گِردک یا زفاف»، در دو اثر مذکور چه بوده است؟ به نظر می رسد مولانا از ین طریق، به تشریح و تبیین بخشی از منظومه فکری خود پرداخته و موجب سهولت در فرایند درک مخاطب از مهین ترین موضوعات عرفانی، دینی، تعلیمی و عاشقانه شده و به مفاهیم انتزاعی، عینیت بخشیده است. ضمن اینکه تشریح کیفیت آیین های پیرامون ازدواج در فرهنگ ایرانی به جنبه های اجتماعی و مردمی شعر مولانا قوت بیشتری بخشیده است.
تحلیل داستان رعنا و زیبا از دیدگاه ولادیمیر پراپ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال نوزدهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۷
211 - 238
حوزههای تخصصی:
قصّه بخشی از میراث فرهنگی ملت ها است و ارزش های سنّتی و فرهنگی هر جامعه را رقم می زند. در تحلیل قصّه ابتدا باید به شناخت عناصر سازنده آن پرداخت، سپس روابط بین این عناصر و خطّ سیر قصّه را کشف نمود. پرسش اصلی پژوهش این است که براساس تئوری ولادیمیر پراپ و با تحلیل خویشکاری های واحد ویکسان در روایت عامیانه رعنا و زیبا چگونه می توان به ساختار این گونه داستان ها پی برد. دراین مقاله که با روش توصیفی و تحلیل محتوا به انجام رسیده، داستان بر اساس الگوی ریخت شناسی پراپ مورد بررسی قرار گرفته است که می توان آن را به مراحلِ وضعیت آغازین، پیدایش گرفتاری، انتقال، نیرنگ، مبارزه، بازگشت و عروسی دسته بندی کرد. ضمن نقد وتحلیل کارکردهای سی ویک گانه مورد نظرِ پراپ در این داستان مشخص شد که فراوانی عملکرد در این قصّه در عنصر یاری دهنده است و سپس در تصمیم گیری قهرمان قصّه و در مبارزه، بیشترین کنش دیده می شود. این قصّه سه بدبختی و شر و رفع آن را در پی دارد که به تناسب آن، سه بازگشت و انتقال را برای قهرمانان اصلی قصّه رقم می زند.
مقایسه اندیشه های عرفانی در نامه های عین القضات همدانی ومصیبت نامه عطار نیشابوری(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
نامه های عین القضات همدانی (492ق) و مصیبت نامه عطار (553) به عنوان دو اثر برجسته عرفانی هرچند در ساختار نثر و نظم باهم متفاوت است، ولی از نظر مضامین و معانی بلند عرفانی دارای مشابهت های قابل توجهی است که نشان از نزدیکی اندیشه های این دو عارف در نظریات و آموزه های عرفانی و اخلاقی دارد. عین القضات در نامه هایش همچون عطار در مصیبت نامه، به قصد تعلیم و برای نمایاندن ذره ای از دریای معرفت، به مدد تمثیل و حکایات به اثبات لوازم طریقت و صفات و مقاماتی می پردازد که انسان را در مسیر کمال الهی یاری می-رساند. همانگونه که عطار برای ملموس ساختن مفاهیم متعالی از امور طبیعی، شخصت های عارف و عامی استفاده می کند، عین القضات نیز با برگزیدن چنین روشی به تبیین مضامین ارزشمند عرفانی می پردازد؛ اما نکته حائز اهمیت آن است که این مضامین در مصیبت نامه عطار بسط بیشتری یافته و حتی می توان ادعا کرد که برخی از مضامین عین القضات همچون هدایتگری درد، لزوم فراق در عشق، قهر و لطف الهی، ظرفیت عاشق در وصال، شناخت صانع از رهگذر دل و لزوم صبر و بی صبری در راه معشوق، در مصیبت نامه عطار به کمال رسیده است. در این مقاله سعی بر آن است تا با روش مقایسه، نزدیکی اندیشه های این دو عارف جدا از تفاوت های ظاهری و ساختاری مورد تحلیل و بررسی قرار گیرد. این پژوهش به شیوه تحلیلی-توصیفی انجام شده است.
مطالعه تطبیقی درخت و جایگاه آن در شعر حافظ و خواجوی کرمانی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
طبیعت و گرایش به نباتات از دیرباز در فرهنگ ایران زمین از جایگاه ویژه ای برخوردار بوده است این گرایش در انواع ادبیات فارسی از جمله غنایی، تعلیمی، عرفانی و ...به عنوان یکی از شاخه های بارز این فرهنگ به خوبی مشهود است به طوری که حتی می توان بر این مدعا بود که طبیعت گرایی یکی از بن مایه های اصلی و شاخص در زمینه های مختلف ادبیات کهن فارسی است از این رو درختان از کارآمدترین عناصر بیان این مدعا هستند. حضور درختان با توجه به کاربردشان، شکل ظاهری و دیدگاه خاص هر شاعر نسبت به آنها قابل تامل است. این حضورگاه نماد استواری و بلندقامتی، زیبایی و عشوه گری بوده و نیز گاهی جنبه ی کاربردی تمثیلی، استعاری و یا تشبیهی داشته وحتی در برخی از موارد نیز با توجه به موقعیت فرهنگی، اجتماعی و جغرافیایی شاعر، مفهومی آرکائیسمی (کهن الگو) و یا حتی اید ئولوژیکی پیدا کرده است؛ از این رو این مقاله به بررسی جایگاه درخت در دیوان غزلیات حافظ شیرازی و دیوان غزلیات خواجوی کرمانی و مقایسه این کاربرد ها می پردازد.
تحلیل آوا و القا در اشعار عاشورایی صفایی جندقی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
صفایی جندقی فرزند ارشد یغمای جندقی است و اشعار عاشورایی مهیج و سوزناک وی در قالب ترکیب بند سروده شده است. او در این شیوه گوی سبقت را از اقران ربوده و ترکیب بند عاشورایی او، مشحون از فنون و صنایع ادبی است.در این مقاله، از میان فنون ادبی مراثی تنها به آواها و صنایع مرتبط با آن مانند واج آرایی، انواع جناس و تکرار که بارِ موسیقایی کلام را افزایش می دهند، پرداخته شده است. تحلیل آوایی این اشعار از منظر مکتب فرمالیسم، با تأکید بر تحلیل آواها و القاهاست که موریس گرامون به آن ها توجّه داشته است. بر این اساس در ذهن پرسش هایی مطرح می شود؛ آیا می توان از تکرار آواهای به کاررفته در شعر صفایی به القاهایی دست یافت؟ آیا تکرار واج و القای آن می تواند احساسات یا نام آواهایی را تداعی کند؟ در تحلیل واجی نوحه ها، با در نظر گرفتن تأثیر انتخاب واژگان و تکرار آن ها بر موسیقی و معنای نوحه ها به تکرار واج ها، القا، جایگاه و شیوه های تولید توجّه شده است. در این مقاله به آواها، میزان کاربرد آن ها، القاها و تصویرسازی های به کار رفته در نوحه ها پرداخته تا میزان موفقیّت شاعر را در انتقال مفاهیم و پیام مشخّص کند. نتیجه اینکه تکرار آواها توانسته اند احساسات و حسیّات را تداعی کنند؛ بسامد بالای واکه بم "آ" و همخوان خیشومی "ن" در اشعار صفایی جندقی، حاکی از القای درد، رنج و نارضایتی است، حتّی اگر در مضمون بیت ها و کلام او آشکارا بیان نشده باشد.
تحلیل ویژگی های امیدبخشی اسطوره آرش کمانگیر با نگاهی به اصل امیدِ ارنست بلوخ(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
اسطوره های اقوام گوناگون سرشار از مفاهیم ژرف و ارزشمندی است که روایت گر عمیق ترین کشش ها و حالات درونی انسانی است. این اسطوره ها در عین اشتمال بر امور غیرواقع، بیانگر حقایقی نهفته در ورای آنهاست که در جلوه هایی پنهان و آشکار خویشتن را باز می نمایانند. از جمله این حقایق، میل و امید انسان به داشتن جهانی والا و زیباست که در کنش های قهرمان های اساطیر و دیگر موضوع هایی چون عشق و جاودانگی نمود می یابد. «آرش کمانگیر» از اسطوره های کهن ایرانی است که بیشتر با مضمون میهن پرستی و جانبازی قهرمان در راه وطن گره خورده است و شاعران بسیاری به شکل تلمیحی یا آشکار و مستقل به بازگویی آن دست یازیده اند که می توان گفت مفصل ترین و زیباترین آنها شعر آرش کمانگیر سیاوش کسرایی است. در این پژوهش به تحلیل یکی از مفاهیم اساسی این شعر که ناظر به امیدبخشی و رسیدن به گستره والاتر و زندگی پربارتر است، پرداخته می شود. موضوع امید و درک آرمان شهر انسانی از موضوعاتی است که ارنست بلوخ -فیلسوف و ادیب آلمانی که معروف به فیلسوف امید است- بدان پرداخته است. در نهایت این نتیجه به دست آمد که مفاهیم طرح شده در شعر آرش کمانگیر همسو با آرای بلوخ، در بافتی شاعرانه و باورپذیر از سوی مخاطبان قرار دارد و آرمان شهر ارنست بلوخ همان بهار (روایت گویی عمو نوروز) و جهان روشن و امیدوارانه کسرایی است. امیدوار بودن یعنی نپذیرفتن واقعیت موجود و گذر از آن که بلوخ مطرح می کند، در شعر آرش کمانگیر با قدرتِ بسیار جریان دارد. گذار از واقعیتِ وحشتناک هستی سوز با ترسیم روزگاری که عشق و امید و زیبایی و لبخند به فراموشی سپرده شده است، با باور به نیروی پهلوانی که نه در جسم، بلکه در جان آدمی است، همگی بیانگر این معناهای عمیق هستند که در کل شعر تکرار می شود.
تعامل و تقابل استعاره های مفهومی «زن» و «مرد» در شعر سیمین بهبهانی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال هفتم پاییز ۱۳۹۶ شماره ۲۴
61 - 76
حوزههای تخصصی:
امروزه زبان شناسان علوم شناختی به استعاره، تنها به عنوان یک عنصر زینتی و جمال شناختی کلام نگاه نمی کنند، بلکه از این دیدگاه، استعاره شیوه ای از مفهوم سازی ذهنی است که در زبان نمود پیدا می کند و تجربه های حسی، جسمی، حوادث زندگی و میزان دانش زبانی کاربران از طریق تشبیه، قیاس و استعاره سازی با مفاهیم طبیعت، حیوانات، اجسام و ... ساختارهای زبانی جدیدی را می آفریند. این نوع آفرینش های استعاری، نزد کاربران مختلف، متفاوت است و با توجه به مدل های ذهنی و سابقه زیستی، فرهنگی و میزان شناخت آن ها از ترفندهای زبانی و همچنین نوع تفکر و ایدئولوژی، مدل های استعاری متفاوتی را خلق می کند که به نظر می رسد با مطالعه و بررسی این طرح واره های استعاری، می توان به زوایای مختلفی از فکر و اندیشه نویسنده آن نسبت به یک مفهوم پی برد. باتوجه به این که حوزه معنایی و مضمونی شعرهای سیمین بهبهانی بسیار متنوع و شامل مضامین اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و غنایی است و همچنین با وجود تنوع بی شمار طرح واره های استعاری در شعر ایشان و آفرینش های خلّاقانه بعضی مدل های استعاری، در این مقاله کوشیده ایم تا با استفاده از مدل استعاره های مفهومی، دیدگاه و جهان بینی سیمین بهبهانی را در ارتباط با زن و مرد و جایگاه احساسی، غنایی، فرهنگی و اجتماعی آن ها در ارتباط با هم، دریابیم. هدف نویسنده از مطالعه و برّرسی این طرح واره ها، شناخت و فهم نوع تعامل و تقابل مفهوم «زن» و «مرد» در شعرهای ایشان و دریافتن لایه های پنهان ذهنی و اندیشگانی شاعر است.
جلوه های عشق و بازتاب گونه های آن در داراب نامه ها(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال ششم بهار ۱۳۹۵ شماره ۱۸
37 - 52
حوزههای تخصصی:
عشق از اساسی ترین موضوع های شعر فارسی است و انواع زمینی و آسمانی آن در اشعار شاعران مختلف، مضامین عالی و تعابیر زیبایی آفریده است. عشق در آثار غنایی که نویسنده در آن، احساسات و عواطف درونی خود را آشکار می سازد، محوری ترین موضوع به شمار می رود. هم چنین تجلّی عشق در حماسه ها، داستان های عاشقانه حماسی زیبایی به ادبیات ایران و جهان عرضه کرده است. داراب نامه بیغمی، اثری غنایی و داراب نامه طرسوسی، اثری حماسی، دو گنجینه ارزشمند در عرصه ادب پارسی هستند. یکی از سوژه های برجسته در این دو اثر، که در یکی نقش محوری دارد و در دیگری نقشی فرعی تر، عشق است. در واقع، محور اصلی داستان در داراب نامه بیغمی وجود عشّاقی است که کنش ها و واکنش ها، تعاملات، احساسات و افکار آن ها، قدرت عشق و نقش آن را در پیش برد روی دادهای داستان به تصویر می کشد. ویژگی ای که در داراب نامه طرسوسی کم تر به چشم می خورد. هرچند پژوهشگران ژرف اندیش درباره این دو اثر گرانبها کم و بیش سخن گفته اند، میدان برای بررسی این دو اثر، از منظر ادبیات تطبیقی و سنجش دوسویه مضامین، فراخ است. پژوهش حاضر با روش توصیفی-تحلیلی و مرور بر داراب نامه طرسوسی و بیغمی در پی تحلیل و بررسی تطبیقی چگونگی و نوع کاربرد مضمون عشق در این دو اثر گران بهاست. بنابر نتایج پژوهش حاضر، این آثار دارای مضمون های مشترکی چون سفر برای وصال معشوق، عاشق شدن در یک نگاه، عشق غیر انسان به انسان و غیره هستند، امّا با وجود داشتن وجوه اشتراک فراوان، به دلیل تعلّق به دو ژانر مختلف ادبی، از سبک بیانی متفاوت بهره می برند.
روایت های غنایی از حکایت های عرفانی شرح سروری بر دفتر چهارم مثنوی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال هشتم بهار ۱۳۹۷ شماره ۲۶
95 - 106
حوزههای تخصصی:
ادب غنایی، یکی از انواع چهارگانه ادب فارسی است که به سبب اشتمال بر عناصر اصیل انسانی چون عواطف و احساسات با دیگر انواع دارای فصول مشترکی است. این فصول که غالبا در حوزه معناست، با ادب عرفانی در موضوع عشق که از کلیدی ترین مباحث هردو نوع است، اشتراکی بسیار دارد. اگرچه که در هر نوع، ممکن است طیف و ساحت هایی متفاوت عرضه و مقاصدی از لونی دیگر ارائه شود. اما ماهیت مشترک هردوی آنها ریشه در عمیقترین حس آدمی که همان اظهار عشق و محبت است، دارد. از این رو، این پژوهش به بیان برخی از اشتراکات ادب غنایی و عرفانی، بخصوص از منظر مفهوم عشق می-پردازد. متن مورد مطالعه، حکایت های عرفانی شرح سروری است که یکی از شروح معتبر بر مثنوی مولانا است که برخی از آنها در کتب معتبر متصوفه آمده است.
بررسی تطبیقی عشق در اشعار عبدالوهاب بیاتی ومنوچهر آتشی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال سوم تابستان ۱۳۹۲ شماره ۷
77 - 84
حوزههای تخصصی:
موضوع عشق یکی از مضامین مکتب رمانتیسم است؛ از جمله اصول مکتب رمانتیسم، دوری از وطن، دوری از معشوق و یادآوری دوران کودکی ونوجوانی می باشد که عبدالوهاب البیاتی و منوچهر آتشی، دو شاعر معاصر عربی و فارسی از جمله شعرایی هستند که تحت تاثیر مکتب رمانتیسم قرار گرفته اند و مضامین بدیعی از عشق را در شعر خود نمودار می سازند؛ شعر این دو شاعر سترگ از زوایای گوناگون، قابلیت بررسی تطبیقی را داراست از جمله نمودهای مشترک عشق در شعر دو شاعر عبارتنداز: حس دلتنگی برای وطنی که از آن دور مانده اند، یادآوری دوران کودکی و نوجوانی و عشق به معشوقه ای که آرزوی وصال او را در سر داشته اند و هرگز به او نرسیده اند؛ هدف از نگارش تحقیق حاضر، بررسی شعر دو شاعر از دیدگاه ادبیات تطبیقی است به گونه ای که وجوه تشابه بینش رمانتیکی و نمود نوستالژی در شعرشان به روشنی برای مخاطب تبیین گردد؛ در این پژوهش تلاش شده است تا اشعار این دو شاعر بزرگ در حوزه عشق به بکارگیری روش تطبیقی مبتنی بر تحلیل مورد کندو کاو قرار گیرد و تشابه خطوط فکری و شعری این دو شاعر بیش از پیش آشکار شود. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد هر دو شاعر توانسته اند مضمون عشق را با برخی وجوه مشترک به تصویر کشند با این تفاوت که البیاتی عشق را با ترسیم فضای ظلم و ستم جامعه برای مخاطب ترسیم می کند و با زبانی به دور از غموض و آتشی نیز در اشعار خود، عشق را با عنصر خیال در می آمیزد.
سوسن و سیر (بررسی بیتی از خسرو و شیرین نظامی)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال ششم بهار ۱۳۹۵ شماره ۱۸
53 - 62
حوزههای تخصصی:
درباره خسرو و شیرین نظامی به عنوان یکی از شاهکارهای ادب غنایی، مقالات و پژوهش های فراوانی انجام شده و هر یک ازاین پژوهش ها این اثر ارزشمند را از دیدگاهی مورد بررسی قرار داده است. امّا آنچه که دارای اهمیت بیش تری است شروح نوشته شده بر خسرو و شیرین است. دلیل این اهمیت نیز کمکی است که این شروح و تفاسیر در فهم ابیات نظامی و درنتیجه گشوده شدن راه برای پژوهش های دیگر می نمایند. امّا باید گفت علی رغم دقّتی که شارحان در شرح خسرو و شیرین به خرج داده اند، گاه ابیاتی مشاهده می شود که هنوز در پرده ابهام باقی مانده و یا به نظر می رسد شرح مناسبی از آن ها ارائه نشده است. از جمله این ابیات، بیتی است که در بخش «دیدار خسرو و شکر اصفهانی» آمده و در متن مصحَّح وحیددستگردی این گونه ضبط شده است: به سوسن بوی شه گفتا: چه تدبیر؟ سمنبر گفت: سالی سوسن و سیر در این پژوهش سعی شده با بررسی تمامی شروح خسرو وشیرین و اختلاف نظر شارحان و پژوهشگرانی که درباره این بیت اظهار نظر کرده اند و هم چنین با بیان دلایل و شواهد دیگر از متون و شعرای دیگر، معنی و مفهوم صحیح تری برای این بیت ارائه شود.
پژواک فرهنگ شادی در شاهنامه و متون اوستایی و پهلوی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
در ایران باستان شادی مایه فزونی شور و سرور و امید و سبب بیرون شد ذهن و ضمیر انسان از سستی و انفعالِ مرگ آور و بی ثمر بود. می توان آن را یک موهبت بزرگ ایزدی که بیش از همه مواهب در خور سپاس است، تلقی کرد. نه فقط داریوش در کتیبه خویش، اهورا مزدا آفریننده زمین و آسمان را به خاطر همین شادی که برای انسان آفرید سپاس جداگانه گفت، بلکه در اوستا و برخی کتاب های پهلوی نیز خداوند به سبب این هدیه ارزشمند، فراوان ستوده گشت. در شاهنامه نیز که مهمترین سند فرهنگی منظوم به جای مانده از ایران باستان است به این نکته اشارات فراوان شده و جایگاه ارزشمند شادی در میان ایرانیان باستان مورد تأکید قرارگرفته است که بی گمان فردوسی در پرداختن به ارزش و فلسفه شادی به سنگ نوشته ها و متون اوستایی و پهلوی نظر داشته است.
سبک عرفانی در آثار عین القضات همدانی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
عین القضات همدانی مهّم ترین شخصیت معناگرای سده ششم است که سبکی خاص و تازه در ادبیات عرفانی ارائه داده است. او در زمینه ی موضوع لفظ و معنا و تفاوت های بنیادین آن دو به شیوه ی عملی و با به دست دادن نمونه های تأویلی کوشیده است که نشان دهد چرا سبک زبانی او در ادبیات صوفیانه متفاوت است. او در عین این که هیچ گاه شطح پردازی را فراموش نمی کند، ترکیبی از نثر و شعر ارائه می دهد که انسجام و نظم صفت اصلی آن است. در نثر سیال عین القضات هم سخنان پیران صوفیه حضور دارد و هم آیه های قرآنی در بافت کلام خوش نشسته است. عین القضات نویسنده ای است که در حین نوشتن، کلام خود را از عاطفه، تحرک و شور و شوق سرشار می کند. خلاقیت و فردگرا بودن این صوفی دلیر، به هنجارگریزی های معنایی و ساختارشکنی های عرفانی و دینی انجامیده است. تمام آثار عین القضات نمایش دیگرگونه ای ست از تمام موضوعاتی که در سنّت ادبیات صوفیانه به تعبیری خاص مشهور گشته بود. در این کار قاضی تمام بدیهیات عرفانی را دوباره زیر و رو می کند و به طریق خاص خود از آن ها، گزاره هایی به دست می دهد که عادت ستیزی و عرف گریزی و نقد و هشدار نسبت به زمانه مشخصه بنیادین آن هاست.