فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷۰۱ تا ۷۲۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
منبع:
شناخت پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۸۹
233 - 251
حوزههای تخصصی:
در سده هفدهم، در کتاب امیل، روسو مفهوم تربیت طبیعی را مطرح کرد و، به رغمِ اقبال و ادبار عموم و خصوص از این کتاب، از زمان انتشار، پژوهشگران دراین خصوص که لب کلام روسو گرایش به فردیت یا جمعیت تربیت طبیعی بوده اختلاف نظر دارند. گرچه گستره این مناقشه دامن گیر کلیت اندیشه روسو می شود، اما در این مقاله تلاش شده تا پس از طرح روشن این مسئله مشخصاً در کتاب امیل رأی یکی از مهمترین مفسران معاصر آرای تربیتی روسو، یورگن الکرز، در جانبداری از فردیت تربیت طبیعی امیل مثال آورده شود و با استمداد از روشنگری های وی از آرای تربیتی روسو درکی عمیق تر از امیل حاصل شود که بتواند در لایه ای فروتر وحدت و انسجام اندیشه روسو را حفظ کند؛ بدین قرار که گرچه فردیت و جمعیت ویژگی طبیعی دو دوره متمایز رشد امیل به حساب می آیند، اما اصل تسلیم ضرورت شدن در کل امیل طنین انداز است و همین اصل است که وحدت اندیشه تربیتی روسو را مصون نگه می دارد.
Applying Critical Rationalism to Liberal Capitalism(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۲ شماره ۴۲
225 - 241
حوزههای تخصصی:
Since Critical Rationalism is considered by some more of an attitude or mindset and by others a methodological approach to philosophical thinking and practical problem-solving, its application, or more accurately, its epistemological testing grounds, should be expected to be much more wide-ranging than they have been so far. With the exception of some published anthologies on Critical Rationalism and occasional nods to the legacy of Karl Popper’s falsificationist methodology, relatively few applicaions of a critical rational approach to contemporary theoretical debates in the social sciences have been published. I wish here to critically challenge the (optimistic) Hegelian and by extension the neoliberal view of the progress of American capitalism by reframing it with the Marxian notion of expropriation as applied to enslavement on plantations. The logic of enslavement as a process by which brutal exploitation has been practiced for centuries offers a falsifying test case of the rationality of capitalism and its promise of individual freedom of choice. This essay is an explicit exercise in the potential power of a version of Popperian critical rationalism being applied to the intersection of modern liberalism and capitalism, exploring the imbrication of a critical and rational analysis.
آنتونی کنی و زبان دینیِ استعاری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره ۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۱۱)
224-215
حوزههای تخصصی:
آنتونی کنی با اخذ مفهوم «بازی زبانی» از ویتگنشتاین، نظریه ای در باب زبان دینی می پروراند: اولاً استعاره یعنی اخذ کلمه از یک بازی زبانی و استعمال آن در بازی زبانی دیگر؛ ثانیاً ملاک تعلق کلمه به یک بازی زبانی برهم کنش کاربران با مابازای آن کلمه است؛ ثالثاً ما با خدا برهم کنشی نداریم. بنابراین هر نوع استعمال کلمه «خدا» استعاری است. مایکل اسکات سه نقد بر این نظریه وارد می کند: ۱. شرط کنی برای تعلق کلمه به یک بازی زبانی غیرقابل دفاع است؛ ۲. نوعی تماس با مابازای کلمه «خدا» متصور است. ۳. در برخی جملات موضوع و محمول دینی اند و استعمال «خدا» در این جملات استعاری نیست. در این مقاله با استناد به بیان ناپذیری کنی، مفهوم «غیریت طولی» معرفی و براساس آن به نقدهای اسکات پاسخ داده می شود. اما چون مفهوم بازی زبانی حد استعلایی فعالیت های زبانی است، می توان رویکرد آنتونی کنی را به چالش کشید.
نقد و بررسی اشکالات احتمالی بر اصل تناقض(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال ۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۱۷)
183 - 201
حوزههای تخصصی:
استحاله اجتماع نقیضین به عنوان ام القضایا جایگاه مهمی در نظام مبناگرایی دارد. این مقاله می کوشد با روش تحلیلی انتقادی اشکالاتی را که می توان نسبت به این اصل وارد کرد تبیین کرده، به آن ها پاسخ دهد. تردید در حکایتگری این اصل و ساختار ذهنی شمردن آن، تردید در واقع نمایی آن، تردید در مصادیق این اصل به دلیل احتمال عدم کشف برخی از شرایط تناقض، تردید در امکان تنظیم استدلال با تکیه بر این اصل به دلیل عدم وجود گزاره ای مستقل از آن و درنهایت تردید در ارجاع به این اصل در تلاش های علمی مبناگرایان، مهم ترین اشکالات در این مقام اند. هیچ یک از این اشکالات وارد به نظر نمی رسند. استحاله اجتماع حکم ذات نقیضین است، در هر ساحت وجودی که فرض شوند. تردید در واقع نمایی این اصل به شکاکیت منجر خواهد شد و علم حضوری نیز مبنای تصدیق آن است. استقرایی بودن شرایط تناقض منافاتی با بداهت خود این اصل ندارد. استدلال منحصر در قیاس نیست، ضمناً براساس برخی مبانی بدیهیات اولیه هم عرض این اصل تکثر دارند. مبناگرایان نیز در تلاش های علمی خود صرفاً در مقام اقامه برهان و صرفاً بر مبنای انحصار بدیهیات اولیه به این اصل، ملزم به ارجاع استدلال های خود به آن هستند.
بررسی پیشینه نگاری وارون علیه فلسفه اسلامی در مقاله «نگاهی انتقادی به رویکرد فیض محور در فلسفه اسلامی و پیامدهای آن در تعلیم و تربیت»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال دوم زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
37 - 60
حوزههای تخصصی:
نگاه تاریخی و تبارشناسی مسایل فلسفی در شناخت بهینه و درک مقاصد و مضامین آنها تأثیر شایان دارد. از مسایل کلیدی در الهیات ربط کثرت به وحدت و چگونگی بسط فیض الهی است. مقاله ای با عنوان «نگاهی انتقادی به رویکرد فیض محور در فلسفه اسلامی و پیامدهای آن در تعلیم و تربیت» درصدد است با یادآوری معارضه غزالی با اصل علیت و سست نمائی اصل تشکیک و انگاره فیض، به نفی کلیت فلسفه اسلامی در مبانی زیربنائی تعلیم و تربیت بپردازد و سپس با استنتاجی جهت دار از نظریات رقیب در فلسفه تعلیم و تربیت، طی چند جمله پیروزمندانه به آستانه نظریه پردازی بدیع نایل آید. سطحی نگری، ادعاهای غیرواقعی و داوری غیرفنی از روند طی شده توسط این مقاله نمایان است. این روند ناهنجار از عنوان مقاله گرفته تا استحصال شتابزده از محتوای همه مکاتب متنوع فلسفه اسلامی پدیدار است. گستره ادعاهای مقاله، مشتمل است بر داوری نامبتنی بر واقعیت تاریخی آراء هستی شناسانه، معرفت شناسانه، انسان شناسانه، معرفت نفس و سایر زمینه های مرتبط در امر تعلیم و تربیت. قریب به اتفاق ادعاها و اظهارات این مقاله بدون سند و متکی بر برداشت های یکسونگرانه است. اندک ارجاعات موجود در آن، ارجاع به منابع ناکافی و نامعتبر است. اتکا به برداشت نامستند مستشرقان و معارضان با فلسفه اسلامی، مستند وثیق مقاله برای ارائه ادعاها در بخش داوری است. تا با ایرادهای حق به جانب، استوار نمودن تعلیم و تربیت را بر آن نظام، نااستوار و ناهنجار قلمداد کند. اظهارات وارون آن مقاله در حوزه تاریخ فلسفه اسلامی، مورد کاوش این نگاشته است.
دیگری و استکمال نفس در حکمت صدرایی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
مسئله این تحقیق، دیگری و تأثیر آن در استکمال نفس از دیدگاه حکمت صدرایی است. برخی از متفکران معاصر در غرب به بحث دیگری و انواع مناسبات انسانی پرداخته اند و هر یک از زاویه ای آن را بررسی نموده اند. استکمال نفس از مسائلی است که ملاصدرا به واسطه دو اصل «جسمانیه الحدوث و روحانیه البقا» بودن نفس و «حرکت جوهری»، آن را توجیه عقلانی کرده است. کمال آدمی بر به کارگیری دو قوه نظری و عملی و رسیدن به مرتبه عقل مستفاد و تخلیه نفس از رذائل اخلاقی وابسته است. از منظر ملاصدرا، استکمال نفس تنها از رهگذر نشیءه دنیوی و حیات اجتماعی قابل تحقق است. بی تردید در حیات اجتماعی نیز آدمی با دیگران ارتباط دارد و سعادت و شقاوت نفس تا حد زیادی در گرو نحوه تعامل با آنهاست. مصادیق دیگران، توده مردم، استاد و ولی جامعه است. سالک در سفر چهارم نیز ناگزیر با دیگران، مرتبط است و از این رهگذر نه تنها در هدایت آنان رهگشاست، بلکه این ارتباط در سیر صعودی او نیز اثربخش است. در این مقاله با روش تحلیلی، نحوه اثربخشی دیگران در استکمال نفس بررسی خواهد شد.
ضدرئالیسم و رئالیسم عرفی: رورتی در مقابل پاتنم(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن زمستان ۱۴۰۲ شماره ۹۶
39 - 70
حوزههای تخصصی:
علائق رئالیستی پاتنم او را بر آن می دارد که در دورۀ اخیر تفکرش، با دفاع از «رئالیسم عرفی»، در میان مواضع پراگماتیستیِ خود جایی برای حفظ تصور و معنایی شبیه «درستیِ» غیرمحلی (nonlocal) و ناگذرا (nontransient) که فلسفۀ رئالیستی در اختیار ما قرار می دهد، جستجو کند. در حالی که به عقیدۀ رورتی، مواضع پراگماتیستی صرفاً تا جایی قابل قبول هستند که بخواهیم بدون چنین معنا و تصوری عمل کنیم. این مقاله با استناد به مکاتبات انتقادی مستقیم این دو پراگماتیست، تقابل فکری آنها را مورد تحلیل و ارزیابی قرار می دهد. طبق نتیجۀ این پژوهش، دیدگاه ضدرئالیستی رورتی نتیجۀ ناگزیر پراگماتیسم مشترک او و پاتنم است. پاتنم نمی تواند ضمن ماندن در مرزهای پراگماتیسم، دیدگاه رورتی را مورد انتقاد قرار دهد. ویژگیِ ضدمطلق انگاری پراگماتیسم به این معناست که شهودهای رئالیستی عرف عام نیز مشمول تغیر و تحول تاریخی خواهند بود.
کاربرد درمان حسد و ترس بر مبنای اخلاق اسلامی در معنادرمانی و درمان شناختی-رفتاری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴۴
261 - 279
حوزههای تخصصی:
در اخلاق اسلامی توجه به بعد روحانی انسان و نقش رذایل اخلاقی در به مخاطره انداختن سلامت روان از اهمیت بسزایی برخوردار است. بر همین مبنا حکمای اسلامی برای درمان رذایل اخلاقی به تقسیم بندی قوای وجودی انسان پرداخته و حاکمیت عقل بر سایر قوای نفس را به عنوان معیاری برای سلامت روان عنوان کرده اند. آنها از فضایل اخلاقی به عنوان ارزش هایی یاد می کنند که برای سلامت روان ضروری هستند. حکمای اسلامی برای درمان بیماری های اخلاقی راه کارهایی مطرح نموده اند که اصلاح نگرش، تبیین های معنوی و درمان بر اساس گرایش به فضیلت مقابل رذیلت اخلاقی از جمله آن هاست. با توجه به اینکه در اخلاق اسلامی از رذایل اخلاقی با عنوان امراض نفسانی نام برده شده و روش هایی برای درمان آنها بیان گردیده، می توان از این روش ها در درمان اختلالات روان شناختی نیز استفاده نمود. هدف ما در این پژوهش این است که با توجه به چند بعدی بودن انسان و تاثیر این ابعاد بر یگدیگر، راهنمایی جهت کاربرد اخلاق فضیلت محور اسلامی در درمان شناختی-رفتاری و معنادرمانی که دو نظریه مهم در روان درمانی معاصر هستند ارائه دهیم.
بررسی رابطه دین و اخلاق از منظر سم هریس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سم هریس، یکی از سردمداران خداناباوری جدید، به تعارض رابطه دین و اخلاق معتقد است. بر خلاف آنچه عموم متدینان فکر می کنند، او دین را نه مبنای اخلاق، بلکه ویرانگر آن می داند. برای اثبات این مدعا، او به دو طریق عمل می کند. نخست، تمسک به بررسی های میدانی و استنباط این که در کشورهای دین دار اخلاق نوعاً در سطحی نازل قرار دارد و بالعکس در کشورهای خداناباور در وضعیت مناسبی است. او در شیوه اول از معیارهایی همچون رفاه مادی، حقوق زنان، رعایت مسائل بهداشتی، رعایت حقوق بشر، دسترسی همگانی به آموزش و غیره به عنوان شاخص های یک جامعه اخلاقی نام می برد. در اینجا او به کمک آمارهای میدانی به دنبال القای آن است که کشورهای خداناباور در شاخص های فوق در موقعیت به مراتب بهتری نسبت به کشورهای خداباور قرار دارند، و در نتیجه این خداناباوری است که جامعه را اخلاقی تر کرده است. دوم، از طریق بررسی آموزه های دینی و توجه به آموزه هایی همچون جهاد و شهادت و تأکید بر خشونت بار بودن آن، که در این صورت دیگر جایی برای دفاع از منبعیت دین باقی نمی ماند. در این مقاله به طرح و بررسی مدعیات سم هریس راجع به رابطه دین و اخلاق پرداخته ایم و به این نتیجه رسیده ایم که این مدعیات دچار اشکالات مهمی از جمله تلقی نادرست از اخلاق و ارزش ها و مبانی آنها، عدم تعیین دقیق معنای خداباروی و خداناباوری، عدم توجه به شاخص های مختلف در حیات اخلاقی انسان، رویکرد غیرعلمی در ارزیابی شاخص های اخلاقی کشورهای خداباور و خداناباور، بی توجهی به جنایات خداناباوران در طول تاریخ و نیز نگاه سطحی و نادرست به آموزه های دینی است.
تأثیر تفکر اورفئوسی و فیثاغوری بر تناسخ و جاودانگی نفس در فایدون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال ۱۹ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۷۴)
193 - 215
حوزههای تخصصی:
روش پژوهش حاضر توصیفی_تحلیلی است و به بیان استدلال های جاودانگی نفس و تناسخ در فایدون و وجه تشابه و تفاوت آن ها با آموزه های اورفئوسی و فیثاغوری پرداخته می شود. در خصوص نحوه تأثیرپذیری افلاطون از این سنن، اختلاف نظر وجود دارد. برخی از مفسران معتقدند که افلاطون در بیان آموزه های فرجام شناختی خود تحت تأثیر اندیشه ی اورفئوسی بوده و برخی دیگر آن ها را متأثر از فیثاغوریان دانسته اند. تناسخ مهم ترین آموزه فرجام شناختی ست که در مورد منشأ آن اختلاف نظر بسیار وجود دارد و برخی استدلال های افلاطون نیز مبتنی بر آن است. این آموزه پرسش هایی را در پی دارد، ازجمله اینکه میان رهایی از چرخه تناسخ و الوهیت روح چه ارتباطی وجود دارد؟ و شرط ضروری این الوهیت چیست؟ در این مقاله در ضمن بیان و تحلیل استدلال های افلاطون بر پایه تفکرات فرجام شناختی اورفئوسی و فیثاغوری، به این پرسش ها و به بیان موضع خود در باب نحوه و میزان تأثیرپذیری افلاطون از آن ها می پردازیم.
حکمت زندگی از نگاه غزالی و شوپنهاور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در مقاله حاضر، به یکی از کاربردی ترین موضوعات فلسفه، یعنی زیست خردمندانه، که سعادت مندی را نوید می دهد، پرداخته شده است. این موضوع، به شیوه مقایسه ای، مشخصاً در اندیشه غزالی و شوپنهاور، ردیابی و بررسی شده است. بشر همواره دغدغه خوب زندگی کردن را داشته است. این امر را می توان در متون کهن در قالب پندها و نصیحت هایی که از نیاکان رسیده، شاهد بود. آنچه انسان را در این مسیر راهنمایی می کند تا زیست شاد و آرامی را برای خود رقم بزند، حکمت است. غزالی و شوپنهاور، هر دو، شناختن خود را مقدم بر همه شناخت ها و لازمه خوشبختی می دانند و معتقدند خرد انسانی می تواند راهبر او در جهت سعادت باشد. با این تفاوت که غزالی بر عناصر دینی تاکید بیشتری کرده و به ارائه راهکارهای عملی هم چون اجرای شریعت و طلب علم پرداخته، حال آن که شوپنهاور امور دیگری همچون انسان شناسی و شناخت سرشت زندگی بشری را مورد توجه قرار داده است، و به سلامتی و برنامه ریزی به عنوان راهکارهای عملی اشاره کرده است.
پیوند تشکیکی عرفان و برهان، و پیامدهای تعامل دوسویه آن ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عرفان و فلسفه، روش های گوناگونی برای شناخت حقیقت دارند؛ یکی برپایه برهان های عقلی و دیگری با شهودهای قلبی سامان می یابد. اما این تفاوت روشی، لزوماً به تقابل محتوایی نخواهد انجامید؛ زیرا هریک از آن ها اگر برابر موازین پیش روند به حقیقت می رسند؛ حقیقتِ یگانه مشکّکی که هرکدام به اندازه خویش، آن را می یابند. اختلاف این یافته ها طولی و تشکیکی است، نه عرضی و تقابلی؛ به گونه ای که یک حقیقت خارجی در دو سطح برتر و پست تر ادراکی، یافته می شود. درنتیجه گزاره های برآمده از برهان و شهود، یکدیگر را تایید می کنند، نه تکذیب. بنابراین گزاره های عرفانی عقل پذیرند، نه عقل گریز یا عقل ستیز. ازسوی دیگر، هریک از این روش ها برتری هایی بر دیگری دارند که تعامل دوسویه آن ها را بایسته می سازد. برخی از مهم ترین پیامدهای این تعامل عبارتند از: 1. نقش عقل در سنجش، تصویرسازی و اثبات محتوای شهودی. 2. نقش شهود در ژرفابخشی به تصور مسئله، یافتن حد وسط، و فزایندگی یقین عقلی. مقاله پیش رو با روش توصیفی- تحلیلی، پیوند تشکیکی عرفان و برهان، و تعامل دوسویه آن ها را تبیین خواهد کرد.
کارکردها و لوازم الهیاتی توحید اجتماعی در فلسفۀ علم اقتصاد با محوریت آیات قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال بیستم پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۵۶)
217 - 230
حوزههای تخصصی:
تبیین کارکردهای دین یا آموزه های آن از جمله «توحید» و لوازم آن از مسائل اثرگذار فلسفۀ دین است. در این زمینه، مسئلۀ این پژوهش تبیین کارکردها و لوازم توحید اجتماعی در فلسفۀ علم اقتصاد با محوریت قرآن است و هدف نشان دادن تأثیرات توحید اجتماعی در پیش فرض های نظری علم اقتصاد، مفاهیم اقتصادی، نوع نگرش به برخی احکام اقتصادی، و اهداف علم اقتصاد بر اساس قرآن است. روش تحقیق اتکا بر ظهور آیات دالّ بر توحید اجتماعی، آیات دربردارندۀ مضامین اقتصادی، و مراجعه به تفاسیر اجتماعی با رویکرد تحلیلی استدلالی است. کارکردهای الهیاتی توحید اجتماعی در پیش فرض های علم اقتصاد با محوریت قرآن در مردود بودن نظام های اقتصادی غیر الهی، اعتقاد همگانی به تأثیر مشیت خداوند در امور اقتصادی و نتایج اجتماعی آن، و ارائۀ تحلیلی مستدل از سنت های الهی در اقتصاد به وقوع می پیوندد. در کارکرد تحولیِ توحید اجتماعی مفاهیم اقتصادی هویتی توحیدی اجتماعی می یابند و جاودانگی و فراتاریخی بودن احکام اقتصادی اسلام برای همۀ جوامع ثابت می شود. نیز طراحی نظام اقتصادی در جهت تحقق عبودیت اجتماعی و استقلال اقتصادی جوامع دو کارکرد توحید اجتماعی در هدف علم اقتصاد است. این بازتفسیر از توحید ظرفیت علم اقتصاد را ارتقا می دهد و گامی به جلو در مسیر اسلامی سازی و تأمین مباحث نظری آن خواهد بود.
اطلاعات کاذب عمدی و مسئولیت اخلاقی: مطالعه ای در فلسفه اخلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال ۱۳ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۰
279 - 328
حوزههای تخصصی:
در مقاله حاضر با انجام بررسی هایی در فرااخلاق، سعی شده تا به بررسی مسئولیت اخلاقی ارتکاب به ارائه عمدی اطلاعات کاذب پرداخته شود. برای انجام این پژوهش، از دو روش تحلیل مفهومی و موازنه متأملانه استفاده شده است. ابتدا ذکر شد که مهم ترین مصداق اطلاعات کاذب عمدی، گزارش های سازمانی غلط است و سپس بررسی گردید که این امر در چه شرایطی اتفاق می افتد. بنابراین، در گام نخست بررسی شد که آیا ارائه اطلاعات کاذب عمدی از نوع دوراهی (تنگنای) اخلاقی هست یا نه، و سپس بررسی شد که آیا دوراهی های اخلاقی منطقاً به تناقض می رسند یا خیر. در گام دوم بررسی شد که آیا ارائه اطلاعات کاذب در شرایط فشار اتفاق می افتد یا خیر و لذا شرایط امکان تصمیم اخلاقی تحت فشار مورد بررسی قرار گرفت و این نتیجه حاصل شد که عمل به اخلاق مراقبت گرا و تبعیت از بهترین رویه ها بر اساس «آزمون حجاب نارک جهل»، «آزمون شفافیت»، و «آزمون سکونت پذیری»، درست ترین کار است به شرطی که عمل از زیر «کمک به رفع فقر و فاصله طبقاتی و اجتماعی بین فقیر و غنی» نگریزد. در گام سوم بررسی شد که آیا ارائه اطلاعات کاذب عمدی به دلیل ضعف اراده است یا خیر. در انتهای بررسی، دو عامل مهم اراده و میل مطرح شد و بر اساس نظریه «خود کامل»، هشت گزاره برای تعیین مسئولیت اخلاقی ارائه گردید و در انتها ذکر شد که اگر با مسئله «میل مقاومت ناپذیر» روبه رو بودیم، مسئولیت اخلاقی باید بر اساس قاعده «واکنش متعادل به براهین» تعیین شود.
بررسی تطبیقی نظریه خطای جان مکی و نظریه ادراکات اعتباری علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال ۱۳ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۰
531 - 568
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر کوششی است در راستای تبیین و تطبیق دو نظریه فرااخلاقی «خطا» و «ادراکات اعتباری» ازسوی جان مکی و علامه سیدمحمدحسین طباطبایی. این مقاله که از حیث روش تحقیق به روش کتابخانه ای انجام شده، تلاشی است برای کشف، تحلیل، تبیین و صورت بندی پیش فرض های ضمنی و مصرَح دو نظریه مهم فرااخلاقی، تحت عناوین «نظریه خطا» و «ادراکات اعتباری» که به ترتیب از سوی جان مکی و سیدمحمدحسین طباطبایی طرح شده اند. از آنجاکه زبان اخلاق، متافیزیک اخلاق، عقلانیت اخلاق و معرفت اخلاقی، برخی از مهم ترین پیش فرض های فرااخلاقی است، در تحقیق حاضر به تحلیل این مؤلفه ها می پردازیم. نتیجه مقایسه این است که اگرچه وجه افتراق مهم نظریه اعتباریات با نظریه خطا در یکی از مبانی انسان شناختیِ معرفت اخلاقی این دو نظریه است -که در یکی (نظریه اعتباریات) از وجود و اعتبارِ ادراکاتِ اعتباری ثابت که ریشه در طبیعت بشری دارد سخن می رود- با این حال ناواقع گراییِ اخلاقی در متافیزیک اخلاق، شناخت گرایی در زبان اخلاق، واقع گروی اخلاقی در عقلانیت اخلاق و ناواقع گرایی در معرفت اخلاقی از اشتراکات مهم این دو نظریه است.
ارزیابی اشکالات آیت الله مصباح بر تدوین علم فلسفه بر اساس ملاک عرض ذاتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال دوم بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
111 - 137
حوزههای تخصصی:
یکی از ملاکاتی که از دیرباز تاکنون برای تمایز و تدوین علوم مطرح بوده، ملاک «عرض ذاتی» است. دانشمندان با در دست داشتن این ملاک، خواهند توانست گزاره های مختصّ به یک موضوع معیّن را به درستی و با نظمی منطقی در کنار هم قرار داده و مرزی مشخّص برای علمِ مورد نظر خود ترسیم کنند. لکن آیت الله مصباح(ره) اشکالاتی را بر این ملاک وارد می آورند که باعث از کار افتادن این ملاک در علم فلسفه می شود. نگاره پیشِ رو سعی دارد با روشی توصیفی-تحلیلی و با توجّه به منابع در دسترس اعمّ از مخطوطات موجود از اعلام و صوت دروس و... ، ابتدا خلاصه ای از ملاک عرض ذاتی را تبیین کرده و سپس به اشکالات آیت الله مصباح(ره) بر این ملاک در تدوین علم فلسفه بپردازد. عرضِ ذاتی بودنِ محمول برای موضوع، در گرو تحقّق دو شرط عمده یعنی «ذاتیّت» و «اوّلیّت» است و اشکالات آیت الله مصباح(ره) نیز بر همین دو وارد می آید. لکن می توان با توجّه مسئله مشارکت حدّ و برهان و همچنین تطبیق شرایط معقولات ثانی فلسفی بر محمولاتِ موضوعِ علم فلسفه، از این اشکالات پاسخ گفت.
نقد و بررسی تلقی منطق دانان مسلمان از مفاد سلب کلی منفصله عنادی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۴
79 - 107
حوزههای تخصصی:
یکی از مباحث مورد اختلاف در منطق سنتی تعیین دقیق مفاد سلب انفصال در قضایای شرطی مسور است. برداشت های متفاوت از مفاد شرطی منفصله مسور بویژه سالبه موجب شده است منطق دانان در بحث تلازم شرطیات و نیز استدلال های مرکب از شرطی منفصله دچار اختلاف شوند و از ارائه دستگاهی منسجم برای منطق شرطیات بازبمانند. بررسی کلمات منطق دانان مسلمان در باره مفاد منفصله سالبه از پیچیدگی و ابهام معنای منفصله سالبه کلی و به تبع آن موجبه جزئی حکایت دارد. مثالهای آنان برای منفصله سالبه کلی، شامل مواردی است که بین دو طرف منفصله یکی از نسبتهای تساوی، عموم و خصوص مطلق و عموم و خصوص من وجه برقرار است. اما تعیین دقیق مفاد سلب کلی در جایی که نسبت بین دو طرف عموم و خصوص مطلق و یا من وجه باشد اشکلات متعددی روبرو است و حتی با برخی از آنچه که منطق دانان در بحث تلازم شرطیات و نیز قیاس های شرطی پذیرفته اند سازگاری ندارد. در این مقاله به بررسی برداشت منطق دانان مسلمان از سلب کلی عناد، اشکلات این برداشت و راه حل های ارائه شده از سوی منطق دانان اشاره شده است. منطق دانانی مانند صدرالشریعه، سنوسی، کلنبوی، ملوی و عبدالکریم محمد مدرس به این اشکالات واقف بوده و تلاش کرده اند راه حل مناسب و متفاوتی بیابند. سپس به منظور تعیین دقیق مفاد سلب کلی نسبت انفصالی، ابتدا روابط ممکن بین دو واقعه شناسایی و در قالب نمودار دایره ای نمایش داده شده است. با کمک این نمودارها درمی یابیم که هر یک از محصورات چهارگانه قضایای منفصله از کدام نسبت ممکن التحقق بین دو امر حکایت می کنند و عناد کلی و جزئی را چگونه باید تفسیر کرد. بدیهی است با توجه به بسیط یا مرکب بودن مضمون قضایای شرطی موجبه، سلب قضایایی که دارای مفاد بسطند کاملا متفاوت از سلب قضایای است که دارای مفاد مرکبند.
بررسی تحلیلی ایده بیلدونگ هردر و استنتاج مؤلفه های مفهومی تربیت بر پایه آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۳
176 - 198
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش بررسی تحلیلی مفهوم بیلدونگ مورد نظر هردر می باشد که با مبنا قراردادن آن بتوان برای نظام تعلیم و تربیت مؤلفه های مفهومی نوینی ارائه داد. هردر با عنایت به تاریخ و فرهنگ غایتی را برای انسان ها ترسیم می کند که این غایت در پرتو فرهنگ ها و کثرت اقوام و ملل به نقطه مشترکی می رسد و معنا می یابد و آن، مفهوم انسانیت است. این پژوهش با روش تحلیل مفهومی به تبیین مفهوم بیلدونگ، فرهنگ و انسانیت پرداخته و انسانیت را به عنوان غایت تربیت و مفهوم فرهنگ و عناصر آن را به عنوان راهی برای رسیدن به این غایت دانسته و در نهایت با نظر به مفهوم بیلدونگ به استنتاج مفاهیم اساسی تربیت می پردازد. نتیجه پژوهش حاضر مبتنی بر این نکته است که مفهوم بیلدونگ در شکل گیری تعلیم و تربیتی انسانی، فرافرهنگی، جامع و هماهنگ نقشی اساسی دارد؛ به گونه ای که انسانیت در اندیشه هردر هدف متعالی خلقت انسان به طور کلی و تعلیم و تربیت است و مفاهیم فرهنگ و بیلدونگ ما را در رسیدن به کمال مطلوب انسانی یاری می رسانند. فرهنگ در اندیشه هردر هم بافت و زمینه و هم محتوای تربیت است؛ به این معنا که فرهنگ در جایگاه بافت و زمینه، تاریخ و نظریه تربیت است و در جایگاه محتوا، همان بیلدونگ است که وی آن را پرورش فرهنگی می داند. بنابراین نوعی رابطه دیالکتیکی می توان میان مفاهیم فرهنگ، بیلدونگ و غایت تربیت یعنی انسانیت یافت؛ به گونه ای که یکی بدون حضور دیگری امکان پذیر نمی گردد. در نهایت مفاهیم اساسی تربیت که بر اساس مفهوم بیلدونگ و مؤلفه های آن استنتاج گردید، شامل تعلیم و تربیت آزادی بنیاد، تعلیم و تربیت تاریخمند، تعلیم و تربیت فرافرهنگی، تعلیم و تربیت پیشرفت گرا و تعلیم و تربیت زیبایی شناسانه است.
نگاهی به رویکردهای اخیر در معرفت شناسیِ فضیلتِ اعتمادگرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۳
211 - 234
حوزههای تخصصی:
در این مقاله ابتدا منطقِ حاکم بر برخی از مهم ترین تحولات در شاخه اعتمادگرا از معرفت شناسیِ فضیلت به تصویر درمی آید. برای تحققِ این هدف در بخش 2 تحلیلِ سه گانه سوزا از معرفت به مثابه دستآوردی معرفتی و باوری شایسته شرح داده می شود. در بخش 3 بر پایه نقدهای منتقدان دو دسته معضل برای این تحلیل معرفی می گردد. دسته نخست معضلِ معرفت هایی است که دستآورد و باورِ شایسته نیستند و نشان می دهند تحلیلِ سوزا شرطِ لازمِ معرفت نیست. دسته دوم معضلِ باورهای صادق موجه در مثال های گتیه ایِ غیرکلاسیک است که دستآورد و باورِ شایسته هستند ولی معرفت نیستند و نشان می دهند تحلیلِ سوزا شرطِ کافیِ معرفت نیست. پس از آن چهار رویکرد اخیر در معرفت شناسیِ فضیلتِ اعتمادگرا (یعنی معرفت شناسی فضیلتِ ضدشانس، شرحِ قابلیتی، شرحِ وابسته به محیط از توانایی و نهایتا معرفت شناسی فضیلتِ معرفت-اول) معرفی می گردند و نشان داده می شود چگونه هر یک از آن ها کم و بیش در پاسخ به آن دو دسته معضل شکل گرفته اند. من علاوه بر روایتِ نقدهای استاندارد به هر یک از این رویکردها نقدهای جدیدی را نیز به برخی از آن ها وارد می کنم. نهایتاً در بخش 5 چارچوبِ کلیِ یک نسخه جدید از معرفت شناسی فضیلت را عرضه می نمایم. ایده اصلیِ این رویکرد که معرفت شناسیِ فضیلتِ بلد-بودن-اول نام دارد آن است که بلد بودن نه تنها در ساحتِ عملی بلکه در ساحتِ نظری و در توضیحِ معرفتِ گزاره ای در ترازِ تبیینی نخست می آید. من می کوشم با دلایلی مستقل از این شرحِ جایگزین دفاع کنم و نشان دهم این شرح پاسخ هایی تازه برای دو معضلِ مذکور دارد.
خوانش فارابی از اوسیای ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۳
235 - 255
حوزههای تخصصی:
فارابی در ده اثر خود از جوهر و مشتقات آن به صورت پراکنده سخن گفته است. در این آثار، پی در پی به نقل قول هایی از ارسطو و تفسیر فارابی از آن نقل قول ها برخورد می کنیم. فارابی انتخاب لفظ جوهر برای اوسیا را فرض گرفته است؛ به این معنی که بر سر ترجمه آن به موجود، عین، ماهیت و ذات دعوایی ندارد و معنای آن را حمل بر جوهر می کند. این مقاله می کوشد شباهت ها و تفاوت های فارابی با ارسطو در بحث از مفهوم جوهر را تقریر کند و سپس از دل آن به دو نظریه ابتکاری فارابی پل بزند. آن دو نظریه یکی در بحث تقسیم موجود ظهور می کند و دیگری در نگرش فارابی به واقعیت. هرچند در این میان به چند ناسازگاری در کلام فارابی برخورد می کنیم که زبان فلسفی او را حتی بیشتر از زبان فلسفی ارسطو در متافیزیک ابهام آلود می کند. همین امر عاملی می شود که کلام فارابی قابلیت تفسیرهای متفاوتی داشته باشد. در نهایت درباره ارتباط مفهوم جوهر با مفاهیم شئ و تشخص بحث می گردد.