فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۰۱ تا ۶۲۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
منبع:
حکمت و فلسفه سال ۱۹ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۷۳)
129 - 157
حوزههای تخصصی:
ژان پل سارتر و مارتین بوبر هر دو به انسان، مسائل و اضطراب های وجودی او توجه کرده و درباره آن ها فلسفه ورزی نموده اند. ازجمله ی این مسائل، موضوع «دیگری» و «معنای زندگی» است. هدف پژوهش حاضر بررسی حضور «دیگری» و تأثیر آن در «معناداری» یا «بی معنایی» زندگی ازنظر این دو متفکر است. آراء سارتر در جایگاه یک اندیشمند خداناباور درباره «دیگری» در دو رویکرد ظاهر می شود؛ ابتدا دیدگاه افراطی او نسبت به «دیگری» که به حدی بدبینانه است که او را جهنم می نامد و ارتباط «من» با «دیگری» را مبتنی بر «ستیز» می داند. زندگی در این نگاه پوچ و بی معناست. سارتر در آراء متأخرش رویکردی اعتدالی پیدا می کند و معتقد است که باید به «جعل معنا» برای زندگی پرداخت و «دیگری» می تواند در این معنایابی نقش مؤثری داشته باشد. از طرفی، مارتین بوبر، اگزیستانسیالیستی الهی است که «دیگری» و «معنای زندگی» را در پیوندی عمیق با یکدیگر می بیند. در اندیشه ی او دستیابی به ارتباط اصیل و در پی آن کشف «معنای زندگی» تنها وقتی ممکن است که «تو»یی وجود داشته باشد. البته «تو» مراتبی دارد و بلندمرتبه ترین «تو»، «توی ابدی» است که در سایه ی «فیض» او، «معنای زندگی» کشف می شود.
بررسی عالم خیال منفصل از منظر پدیدارشناسی هنری کُربن در داستان نوجوان بر اساس داستان سورنا و جلیقه آتش از مسلم ناصری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۳
596 - 613
حوزههای تخصصی:
هنری کُربن فیلسوف فرانسوی است که پدیدارشناسی هوسرل را با فلسفه اسلامی و به خصوص حکمت شیخ اشراق و ملاصدرا پیوند زد. عالم خیال منفصلی که از این پیوند حاصل شد، دنیای برزخی است که حوادث و رویدادها در آن بین دو دنیای مادّی و خیالی قرار می گیرند. از جمله متونی که می توان با معیارهای عالم خیال منفصل به بررسی آن پرداخت، داستان سورنا و جلیقه آتش از مسلم ناصری است که داستان او در رده ادبیّات کودک و نوجوان قرار می گیرد. داستان سورنا و جلیقه آتش داستانی فانتزی است که موضوع آن فراواقعی بوده و در عین حال پُر از تازگی و پویایی تصویر و حاصل ذهن خلّاق نویسنده است و تناسب و همانندی های بسیاری با ویژگی های عالم خیال منفصل دارد. هدف اصلی این پژوهش، بررسی عالم خیال منفصل در داستان سورنا و جلیقه آتش است. از این رو در جستار حاضر با روش توصیفی_ تحلیلی و با بهره گیری از منابع کتابخانه ای، پدیدارشناسی هنری کُربن و ویژگی های عالم خیال منفصل در داستان سورنا و جلیقه آتش استخراج شد و مفاهیم مشترک واکاوی گردید. نتایج نشان داد که ویژگی های عالم خیال منفصل در لا به لای تصویرها و مفاهیم داستان کاملاً حضور دارد و بر سراسر آن، مانند فکری مسلط سایه افکنده است.
صوری سازی مراتب حجیت شرعی با استفاده از شرطی های غیر کلاسیک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منطق پژوهی سال ۱۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۲۸)
203 - 225
حوزههای تخصصی:
در فرایند نمادین سازی استدلال های فقهی با ادله ای مواجهیم که به لحاظ حجیت و اعتبار در مراتب گوناگونی قرار دارند. دو دسته مهم از این دلایل امارات و اصول عملیه هستند، که در نهاد شریعت حجت به شمار می روند و دارای اعتبارند. این دو دسته دلیل، هرچند هر دو دلیل شرعی به شمار می روند و می توانند مقدمه استنباط احکام توصیفی و یا تکلیفی درون شریعت باشند (می توانند لوازم شرعی را نتیجه دهند)، اما از حیث قابلیت استنتاج لوازم عقلی با یکدیگر متمایزند. به عبارت دیگر، اگر یک دلیل از دسته امارات را معتبر بدانیم، تمام نتایج علی و منطقی آن نیز برای ما معتبر خواهد بود، اما اگر در شرایطی، یک اصل عملی برای ما دارای حجیت و اعتبار باشد، لزوماً نتایج علی و منطقی آن معتبر نخواهند بود.در این مقاله با استفاده از منطق های Count As(منطق های مربوط به نهادها) و بر اساس منطق های غیریکنوا و همچنین با بهره جستن از زبان منطق توجیه، یک دست گاه اصل موضوعی منطقی برای امارات و اصول عملیه ارائه می شود که می تواند مهم ترین ویژگی های منطقیِ آن ها را بازنمایی کند، از جمله این که بین لوازم عقلی و لوازم شرعی تفکیک قائل بشود و به عبارت اصولِ فقهی، مثبتات اصول عملیه را فاقد حجیت بداند، در عین این که مثبتات امارات را حجت بداند.
مبانی علم سنجی در علوم انسانی و ضرورت شکل گیری مکتب علم سنجی در آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در سال های اخیر، علم سنجی نقش مهمی در سنجش و ارزیابی عملکرد پژوهشی داشته است. این علم، رشد و تکامل پژوهش را در طول زمان با مراجعه به داده های استانداردشده پژوهش های دانشگاهی به ویژه اطلاعات کتاب شناختی، تجزیه وتحلیل می کند. در واقع، علم سنجی یا همان دانش سنجش علم با ارزیابی و رتبه بندی اصولی پژوهشگران، دانشگاه ها و مراکز پژوهشی به ارتقای آنها کمک کرده و منجر به شناخت بهتر نقاط قوت و ضعف آنها می شود و نقش مهمی در سیاستگذاری عمومی و حکمرانی علمی بر عهده دارد. در این میان، جدای از مبنامندی علم سنجی و به تبع آن، امکان بومی سازی علم سنجی که در جای خود جزو مباحث مناقشه برانگیز جامعه علمی به شمار می رود، اینکه آیا علم سنجی در همه علوم از مبانی و منطق واحدی تبعیت می کند و یا باید برای علم سنجی علوم انسانی به دنبال منطق متفاوتی بود، یکی از دغدغه مندی های اصحاب علوم انسانی محسوب می شود. این مقاله، با در نظر گرفتن مفهومی عام از فلسفه و مبانی علوم و با الهام از نظریه لاکلا و موفه، از روش توصیفی و تحلیلی استفاده نموده تا از این طریق ضمن توجیه علمی لزوم استقلال نسبی علم سنجی علوم انسانی از مطلق علم سنجی، امکان شکل گیری مکتب علم سنجی علوم انسانی را مورد بررسی قرار دهد. از آنجا که شکل گیری مکتب علم سنجی علوم انسانی نیازمند ارائه تصویری عملی از آن نیز می باشد، شش سئوال کاربردی نیز در این مقاله بر اساس روش تحقیق کیفی مطرح و پاسخ های اولیه ای به این پرسش ها ارائه شده است.
جستجو در جهان بی معنا: روایت بیناذهنی آرنت از سوژه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بی معنایی جهان مدرن، واقعیتی هولناک را پیش روی انسان قرار داده که اضطراب و ترس از پوچی به سبب سرشتگی وجودی و هستی شناختی از تبعات آن است. در چنین فضایی هانا آرنت به دنبال برساختن سوژه ای آفرینشگر است تا فرآیند معنابخشی را در مناسبات بیناذهنی به خوبی انجام دهد. او به سوژه ای موقعیت مند می اندیشد که عملکرد وی در تعامل متقابل با دیگران در ساحت سیاسی رخ می دهد. لذا وی اگر معنایی هم برای انسان متصور باشد، جز از مجرای باهم بودگی در قلمرو عمومی ممکن نیست. در این نوشتار برای توضیح پس زمینه تفکر آرنت از روش نیهیلیسم هرمنوتیکی «جانی واتیمو» استفاده شده و از این طریق تلاش شده نشان داده شود که تکوین سوژه در دیدگاه آرنت چگونه از سویی به امکانات بالقوه ای در ظرفیت های نهفته آدمی وابسته است که در عین عطف آنها به اندیشیدن، با ملاحظات اخلاقی و هنجاری به ویژه در پیوند با دیگری مرتبط است و در عین حال، از چارچوب های خاص و محدودکننده اثبات گرا و محاسبه پذیر نیز فراتر می رود؛ اوج این امر در شرایطی است که وی روند پیش روی سوژه را به سبب ظرفیت های تفسیری ذهن آدمی درکناکنش با دیگری، موضوعی پیوسته آزاد و گشوده می یابد که نباید ابزاری برای اهداف دیگر شود.
دلایل غیرتوجیه بخش و ایراد شکاکیت در مصالحه گرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مصالحه گرایی، یکی از رویکردهای مشهور در مواجهه با چالش معرفتی اختلاف نظر همتایان است. ولی با این حال، این رویکرد با ایرادهایی روبه رو است که مهم ترینش ایراد شکاکیت است. غزاله حجتی در پاسخ به این ایراد، در مقاله «رویکرد مصالحه گرایانه به چالش اختلاف نظر دینی» ایده ای را طرح می کند که در آن بر دلایل غیرتوجیه بخش تکیه می شود. در مقاله پیش رو، سعی در تدقیق و بررسی این ایده را دارم. ضمن مقایسه دلایل غیرتوجیه بخش در مباحث علوم تجربی، از یک طرف، و مباحث دینی (فلسفی)، از طرف دیگر، تلاش خواهم کرد نشان دهم با این که در مباحث علوم تجربی دلایل غیرتوجیه بخش مستقل و غیرجانب دارانه هستند، دلایل غیرتوجیه بخش در مباحث دینی، احتمالاً، جانب دارانه و غیرمستقل خواهند بود. این در حالی است که مصالحه گرا ادعا دارد که تنها با اتکا به دلایل غیرجانب دارانه و مستقل می توان حفظ باورهای مورد اختلاف را معقول دانست. از این رو، نتیجه می گیرم که اتکا بر دلایل غیرتوجیه بخش، به تنهایی، نمی تواند شکاکیت حاصل از مصالحه گرایی در مباحث دینی (فلسفی) را مرتفع کند.
«زن شدن» به مثابه «انکشاف خدا» در الهیات پسامسیحی مری دیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
الهیات فمینیستی در اصلی ترین قسم خود متعهد به انجام الهیات با هدف خاص توانمندسازی و رهایی بخشی زنان است. رویکرد فمینیست های الهی دان در خصوص ظرفیت مسیحیت رایج برای تأمین این ادعا در سه دسته انقلابی، اصلاح طلب و بازسازی گرا گنجانده می شود. مری دیلی الهی دان فمینیست انقلابی است که با اعتقاد به جنسیت نگریِ غیرقابل اصلاح مسیحیت سنتی، به شالوده شکنی آن پرداخته و با روشی که آن را «فراروی» می نامد از ارکان اصلی آن مانند خدای پدر، مسیح شناسی، آموزه هبوط و نهاد کلیسا عبور کرده و در الهیاتی پسامسیحی به بیان ایده های اصلی خود می پردازد. محورهای اصلی الهیات او گاهی تصریحی و گاهی در خلال عبارات او آمده است. در این مقاله با روش تفسیر تحلیلی متن محور به بررسی ایده های مهم دیلی در الهیات پسامسیحی او پرداخته می شود. این ایده ها عبارت اند از غایت، ایمان، آزادی، اخلاق و خواهری، که دیلی مسیر تحقق همۀ آنها را «زن شدن» معرفی می کند. برای فهم زن شدن از منظر دیلی باید آن را در تناظر با «خدای فعل» فهمید. خدای فعلْ بودن و هست-ن است که واقعیت غایی است و پویایی دائمی دارد. زنان نیز دارای نوعی هستا-یی اند که توان مشارکت وجودی و شهود پویای هست-ن را دارند و حاصل این مشارکتْ تحقق «فراوجود» زنانه است. بن مایه اصلی زن شدن خواست درونی زنان برای تعالی و استعلای خود است و نوعی جدید از انکشاف خدا را محقق می کند که دیلی آن را تجلی ثانی می نامد.
تبیین مفاهیم جوهر، صفت، حالت در فلسفۀ اسپینوزا با استفاده از آراء فلاسفۀ پیش از او (بر اساس تفسیر ولفسون)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴۴
242 - 260
حوزههای تخصصی:
سؤال اصلی ای که در این مقاله به آن می پردازیم چنین است: آیا می توان براساس آراء فلاسفۀ یونان و قرون وسطا و دکارت در باب جوهر و عرض و نظر آنان در باب خداوند و صفات او، تعریف اسپینوزا در کتاب اخلاق از جوهر، صفت و حالت را بهتر درک کرد؟ ولفسون این گونه اسپنوزا را تفسیر کرده است و ما در این مقاله نگاهی نقادانه به تفسیر او داریم. ارسطو و دکارت به تعدد جواهر باور داشتند؛ اما اسپینوزا با تعریف خود از جوهر، نظریۀ وحدت جوهر را مطرح ساخت. از نظر اسپینوزا جوهر، موجودی است که به غیر نیازی ندارد و خودش، خود را تصور می کند. اسپینوزا با این تعریف وحدت را در جهان و موجودات جهان حاکم کرد. حالت در فلسفۀ اسپینوزا، یک شباهت به عرض در نظام فلسفیِ ارسطو دارد: تصور حالت در فلسفۀ اسپینوزا و عرض در نظام ارسطو بدون جوهر ممکن نیست؛ اما عرض در نظام ارسطویی سببِ تشخصِ جوهر است، اما در فلسفۀ اسپینوزا، جوهر مقدم بر حالت است. درحقیقت حالت نتیجۀ ضروریِ جوهر است. اسپینوزا صفت را به گونه ای تعریف می کند که نشان دهد چگونه جوهر به خودش می اندیشد و خودش را می یابد. از نظر اسپینوزا، جوهر صفات نامتناهی ای دارد؛ اما او فقط از دو صفت نام می برد: بُعد و فکر. اسپینوزا جوهر را با هرکدام از صفات این همان می داند. از نظر او جوهر همان عقل است که به خودش یعنی جسم می اندیشد و خود را می یابد. بر این اساس تعدد صفات نیز با بساطت ذات جوهر، ناسازگار نیست.
A Review of the Theory of "The Spirit of Meaning" with Emphasis on Al-Ghazali's Point of View(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۵
147 - 158
حوزههای تخصصی:
Considering the fact that the words in the intra-religious attitude are considered in two ways, the first is towards jurisprudential words and the second is a rational and conceptual view focusing on their meanings. we have tried to deal with one of the most important issues of intra-religious attitude with a rational approach by descriptive and analytical method, which is the category of "hermeneutic interpretation" of words, especially the most influential idea of interpretation & that is the view of the "spirit of meaning" of Ghazali. After Ghazali, Ibn Arabi used this theory of Ghazali regarding the development of meaning in creating his new idea, and by re-reading Ghazali's idea with a mystical approach, he presented his own theory regarding the expansion of meaning. While accepting the argument of the focal point of the theory of the spirit of meaning, he removes it from the exclusivity to the "linear", and for this purpose, he brought up arguments as well as the Conditions of Hermeneutic Interpretation in this regard. Ibn Arabi's arguments on transversal interpretation include new formulations in the argument, which after him, this theory was favored and accepted by Mulla Sadra, and then it was accepted by his students.
ارزیابی دیدگاه یوجین ناگاساوا درباره مسأله شر تحلیلی انتقادی بر شرّ نظام مند از منظر آگاهی بدنمند(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۱
137-155
حوزههای تخصصی:
«شرِ سیستماتیک» تعبیر یوجین ناگاساوا از عنوان شری است که وی در مقاله «مساله شر برای خداناباوران» از آن پرده برداری نموده است. ادعای وی این است که شر نه تنها اختصاص به بلایای طبیعی و فجایع انسانی ندارد بلکه "عالم هستی" بر شر بنا شده است. وی از مثال معروف داروین پشه ایکنیومون، برای مقصودش استفاده می کند. وجود این پشه، نشان از بی رحمی طاقت فرسا در طبیعت و شاهدی بر شر سیستماتیک در هستی دارد و در ادامه نیز او نفی خداوند را و یا لااقل انکار خیرخواهی اش را نتیجه می گیرد.در این خامه ضمن تبیین وی از «مساله شرِ سیستماتیک» به روش تحلیل محتوایی به ارزیابی آن می پردازیم. در این راستا ضمن بهره گیری از آخرین یافته های علوم شناختی و با تکیه بر "اصل شکاف تبیینی" نیگل، درصدد اثبات منطقی این بر می آییم که اساسا ما هیچ درکی از رنج میزبانان پشه ایکنیومون نداریم زیرا درد توسط ذهن که از معدات نفس می باشد، درک می گردد و ذهن هم بدنمند و بدن ها هم متفاوتند لذا راهی برای فهم درد قربانیان پشه ایکنیومون وجود ندارد و سرانجام اینکه به طریق اولی، انکار وجود حق و صفت خیرخواهی از افعال الهی نیز معقول نخواهد بود. در مقابل و به جهت همدلی با دردمندان، الهیات شبانی را به عنوان جایگزینی مناسب معرفی می کنیم که ضمن تایید درک ناپذیری درد دردمند، می توان بر اساس آموزه های این نوع الهیات، با شخص دردمند، همدلی کرد.
پیوند نظر و عمل برای استحکام و تداوم جامعه دموکراتیک (حسب نظر جان دیویی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله مقصود تبیین دیدگاه جان دیویی (John Dewey) پیرامون پیوند میان دو حوزه نظر و عمل در جامعه دموکراتیک است که از نظر او از طریق آموزش (education) محقق می شود. دیویی ضمن انتقاد از ثنویت های موجود در تاریخ فلسفه، رسالت فلسفه را نه در کشف روابط موجود در جهان و راز جهان بلکه در نحوه مهار و اصلاح آن می داند. وظیفه فلسفه، بررسی تعارض های اجتماعی به واسطه تفکر و حل این تعارض ها است. او در صدد تنظیم فلسفه ای همسو با مفاد زندگی دموکراتیک است و بنا دارد ضمن جمع بین نظر و عمل، شهروندان را برای حضور در جامعه دموکراتیک آماده کند. مفهوم دموکراسی از نظر دیویی به عنوان یک پراگماتیست، صرفا مفهومی سیاسی نیست. از نظر یک پراگماتیست، طراحی مجدد شکل (form) کلی جامعه ای که افراد مختلف در آن زندگی می کنند، از ضروریات جامعه دموکراتیک به شمار می آید. در این شکل، تعامل فراگیر اعضای جامعه با یکدیگر به نحوی که موجب پیوستگی اجتماعی(social continuity) شود، مورد تاکید قرار می گیرد. از نظر دیویی تحقق این معنا از مجرای آموزش میسر می شود و در این مسیر، امکان رشد تمامی افراد جامعه فراهم شده و اعضای جامعه به مدد دستیابی به مهارت حل مسئله (problem solving) و روش تفکر انتقادی (critical thinking) به سطح مطلوبی از بلوغ فکری می رسند. بنابراین دیویی که از سویی در پی حل مسائل زندگی و ناسازگاری های اجتماعی به واسطه فلسفه است و از سویی دیگر دموکراسی را بهترین شیوه زندگی می داند؛ در تلاش است با رویکردی پراگماتیستی، جامعه دموکراتیک مورد نظر خویش را به نحوی ترسیم کند که عنصر آموزش در فرد فرد جامعه، توانایی حل مسئله را در اعضای جامعه ایجاد کرده و امکان مشارکت آنها را در سازوکار جامعه، حل مشکلات جاری و تعارض های اجتماعی فراهم کند.
تعریف ابن سینا از مادی و مجرد و پیامدهای آن بر معاد جسمانی او(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۵
155 - 175
حوزههای تخصصی:
در میان فلاسفه مسلمان، ابن سینا نگاه مهمی به مساله مادی و مجرد داشته است. او طبق نظریه فیض خود که اعتقاد به قوس نزول و صعود دارد، قائل به فیاضیت واجب الوجود به همه موجودات اعم از مادی و مجرد می باشد. اندیشه وی در نوع ارتباط مادی و مجرد و نحوه تاثیرگذاری و تاثیرپذیری این دو مفهوم از یکدیگر به گونه ای است که او به عجز در اثبات معاد جسمانی رسیده و آن را به شریعت واگذار کرده است. وی براساس جهان شناسی مشایی خود که موجودات را به مجرد و مادی تقسیم می کند، به این نتیجه می رسد که معاد جسمانی برهان پذیر نیست و باید به قول نبی اعتماد کرد. سوال اصلی این است که مفهوم مادی و مجرد در فلسفه ابن سینا چه پیامدهایی بر نفس شناسی و معادشناسی او دارد. پژوهش حاضر درصدد آن است تا با بررسی تعریف این دو مفهوم پیامدهای آن ها را در فلسفه ابن سینا روشن سازد و در پی آن شیخ الرئیس با این دو مفهوم معاد جسمانی را غیرقابل اثبات برهانی می داند.
مقایسه معرفت شناختی اختلاف نظر معقول نزد کوهن و فایرابند(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره ۳ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۱۲)
378-357
حوزههای تخصصی:
در مقاله پیش رو می خواهم این پرسش ها را بررسی کنم که اختلاف نظر معقول در علم، چه ویژگی ها و توجیهاتی می تواند داشته باشد؟ دلایل توجیه اختلاف نظر معقول در علم چه ارتباطی با دلایل توجیه اختلاف نظر معقول در معرفت شناسی اختلاف نظر، به خصوص معرفت شناسی اختلاف نظر دینی، دارد؟ در این راستا، به صورت خاص، روی دیدگاه های دو فیلسوف علم نامدار نیمه دوم قرن بیستم، یعنی توماس کوهن و پل فایرابند متمرکز می شوم. از نظر من، تلقی های این دو فیلسوف در مورد اختلاف نظر معقول در علم، می تواند مثال های قابل تامل و انضمامی باشند از رویکرد های عمده در معرفت شناسی اختلاف نظر (دینی)، که در آنها سعی می شود اختلاف نظر معقول را توجیه کنند. نشان می دهم که تلقی کوهن از اختلاف نظر در علم، می تواند درک شهودی ما از اختلاف نظر معقول در معرفت شناسی را بهبود ببخشد؛ همچنین، استدلالی اقامه خواهم کرد که برابر مفاد آن، تلقی تکثرگرایانه فایرابند از اختلاف نظر معقول را با چالشی (معرفتی) روبه رو می کند که از خود اختلاف نظر سرچشمه می گیرد.
آیا عفو عدل را مخدوش می کند؟ (قسمت اول)
منبع:
الهیات سال ۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۸
129 - 148
حوزههای تخصصی:
والترسترف در مقاله حاضر به این پرسش می پردازد که آیا آموزه عفو گناهکاران در الهیات مسیحی مستلزم نقض عدالت نیست. وقتی فردی مرتکب گناه می شود، نظر می رسد که مجازات او لازمه اجرای عدالت است. اما والترسترف معتقد است ترک مجازات و عفو با عدالت ناسازگار نیست. به باور او، نبخشیدن و تقاص گرفتن حق کسی است که به او ظلم شده، اما تکلیف او نیست. انصراف از مطالبه این حق نیز مستلزم نقض حقوق دیگران نیست. لذا می توان عفو کرد بدون آن که عدالت را زیر سوال برد. این باور مختص به دین مسیحیت است و اندیشمندان یونانی و رومی این طور فکر نمی کردند. از نظر آنان، مجازات یک متخلف علاوه بر حق قربانی، تکلیف قربانی است. متفکران کلاسیک در آغاز اجرای عدالت را مستلزم مقابله به مثل می دانستند، اما دیدگاه ایشان درباره عدالت به مرور زمان تلطیف شد. آنان در نهایت پذیرفتند که در اجرای مجازات باید انصاف را دخیل کرد و مجازات را تخفیف داد، اما این بدان معنا نبود که مجازات در بعضی موارد می تواند به کلی حذف شود. از سوی دیگر، نظریه پردازان معاصر مجازات را به منزله اعلام عمومی انزجار از فعل نادرست می دانند. بر این اساس، بدون اجرای مجازات قبح فعل نادرست از بین می رود. دیدگاه والترسترف درباره این نظریه در قسمت دوم مقاله بیان خواهد شد.
نوآوری اجتماعی: بصیرت هایی از فلسفه تحلیلی فناوری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه علم سال ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۲۶)
191-209
حوزههای تخصصی:
ایده اصلی این مقاله از مقایسه «نوآوری اجتماعی» با «نوآوری فناورانه» (نوآوری مصنوعات فناورانه) شکل گرفته است. در مطالعات نوآوری عموماً (بر اساس دیدگاه شومپیتر) نوآوری را «هرگونه ابداع یا خلاقیت در ایده، روش، محصول (مصنوع)، خدمات و ... » می دانند «که به بازار و مشتری متصل شود» (ابداعِ تجاری سازی شده). بر اساس این تعریف، تا زمانی که یک «ابداع» به بازار راه پیدا نکرده باشد نمی تواند نوآوری (شومپیتری) تلقی شود. بدیهی است که اغلب مصنوعات فناورانه ابداع شده را می توان با مکانیسم های کم وبیش مشخصی تجاری سازی کرد ولی در خصوص ابداعات اجتماعی، چنین چیزی حتی اگر مقدور باشد لزوماً مطلوب نیست. بنابراین مسئله اصلی مقاله این است که آیا اصولاً «نوآوری اجتماعی» را می توان/باید نوآوری شومپیتری تلقی کرد؟ برای پاسخگویی به این پرسش، دو مقوله «هدف» و «وسیله» در نوآوری اجتماعی مورد بررسی قرار می گیرند و بر این اساس، از این ادعا دفاع می شود که نوآوری اجتماعی، یک نوآوری شومپیتری نیست. در یک نوآوری اجتماعی، «هدف» نمی تواند «صرفاً (یا کاملاً) غیراجتماعی» باشد گرچه ممکن است «علاوه بر» هدف اجتماعی، اهداف اقتصادی، فناورانه یا ... نیز برآورده شود. در واقع، اگر هدف یک نوآوری، صرفاً سود اقتصادیِ بنگاه باشد ولی شیوه دستیابی به هدف، تغییرات غیرفنی و از نوع اجتماعی (انسانی-سازمانی) باشد، همچنان از دایره نوآوری اجتماعی خارج است. از نظر «وسیله» نیز نوآوری اجتماعی، وابسته به «نقش فعال» افراد و گروه های اجتماعی، و فرایندی از پایین به بالاست (نوآوری اجتماعی فعال در مقابل نوآوری اجتماعی منفعل). در این مقاله نشان داده می شود که بهترین «وسیله» برای ایجاد نوآوری اجتماعیِ فعال، تفکر «طراحی اشیای اجتماعی» (به جای به کارگیری اشیای اجتماعی از پیش موجود) است.
از تقارن در چهره تا تقارن در مدل های علمی: تبینی تکاملی-شناختی از اهمیت زیبایی و تقارن در علم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه علم سال ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۲۶)
293-311
حوزههای تخصصی:
با اینکه دانشمندان زیادی از نقش والای زیبایی و تقارن در علم سخن گفته اند فیلسوفان علم تقریبا جایی برای زیباشناسی در علم قائل نبوده اند. در سال های اخیر شاهد توجه برخی فیلسوفان علم به نقش زیبایی و تقارن در علم بوده ایم. در نوشته ی حاضر ضمن اشاره به برخی از سخنان بزرگان علم درباره ی جایگاه زیبایی و تقارن در علم خواهیم دید که برخی آن را ملاکی بر صدق دانسته اند و برخی خیر. پرسشی که این مقاله به آن می پردازد این است که اصلاً علت روانشناختی توجه به زیبایی و تقارن در علم چیست. خواهیم دید که تشخیص تقارن در چهره نوعی سازگاری تکاملی است و محصول فرعی این توجه به تقارن آن است که در حیطه هایی خارج از دامنه ی سازگاری نیز این گرایش گسترش یافته است. سپس نشان داده می شود که در نقاشی های چهره، هنرمند به نحوی از انحاء از ملاک های زیستی زیبایی چهره گذر می کند. بنابراین امکان گذر از سطح زیستی وجود دارد. دعوی آخر مقاله آن است که هرچند جست وجوی زیبایی و تقارن انگیزه ای برای کار علمی است اما ممکن است مانعی در رسیدن به صدق باشد. و اگر هنرمندان موفق به گذار از آن چه زیست شناسی ذهن شان به آنها دیکته می کند شده اند دانشمندان نیز می توانند چنین کنند.
بررسی رابطه هوش هیجانی و فراشناخت با مهارت حل مساله در دانش آموزان دوره اول متوسطه شهر شیراز
حوزههای تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه هوش هیجانی و فراشناخت با مهارت حل مساله در دانش آموزان دوره اول متوسطه مدارس هوشمند و عادی شیراز اجرا شده است.روش کار: این تحقیق توصیفی از نوع همبستگی بوده و جامعه آماری آن شامل 61821 نفر ازدانش آموزان دوره اول متوسطه مدارس هوشمند و عادی شهر شیراز در سال تحصیلی 1399-1398 می باشد. برای اجرای این پژوهش نمونه ای با حجم 400 نفر دانش آموز (200 دختر و200 پسر) با توجه به جدول مورگان و به روش نمونه گیری تصادفی از نوع خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس هوش هیجانی برادبری وگریوز (2005) و پرسشنامه حل مساله PSI هپنرو پترسون (1982) و پرسشنامه فراشناخت حالتی دانش آموزان اونیل و عابدی (1996) استفاده شد. داده ها باروشهای آماری ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه تحلیل شدند.نتایج: نتایج تحلیل پیرسون نشان داد بین هوش هیجانی و حل مساله و فراشناخت، بین هوش هیجانی و مولفه های حل مساله به جز سبک گرایش – اجتناب، بین هوش هیجانی و مولفه های فراشناخت، بین مهارت فراشناخت و مولفه های حل مساله به جزسبک گرایش – اجتناب، بین مهارت حل مساله و مولفه های هوش هیجانی و بین مهارت فراشناخت و مولفه های هوش هیجانی همبستگی مثبت و معناداری وجود دارد. همچنین نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد هوش هیجانی پیش بینی کننده مناسبی برای مهارت حل مساله و مولفه های اعتماد به حل مسایل (PSI) و کنترل شخصی (PC) است. در ضمن هوش هیجانی پیش بینی کننده مناسبی برای فراشناخت و مولفه های فراشناخت است.نتیجه گیری: نتیجه گیری کلی پژوهش نشان داد که با تقویت هوش هیجانی و فراشناخت در بین دانش آموزان می توان به بهبود مهارت حل مساله آنان در مدارس کمک فراوانی نمود.
تأملی بر تفسیر ذهنی فلسفه احتمال: شناخت احتمالاتی و ادراک غیراحتمالاتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تفسیر ذهنی، به عنوان یکی از چهار تفسیر مرسومِ فلسفه ی احتمال، توسط فرانک رَمزی و برونو دوفینیتی برای غلبه بر برخی مشکلات بِیزگرایی معرفی شده است. این تفسیر امروزه طرفدارانی دارد و مورد توجه بسیاری از بیزگرایان است. ویژگی معرفت شناختی چارچوب بِیزی، اعتماد ذهنی (یا اعتبار) است. هدف این مقاله، بررسی بیشتر تفسیر ذهنی فلسفه ی احتمال، از منظر تنشِ بین شناخت احتمالاتی و ادراک غیراحتمالاتی است. منظور از شناخت احتمالاتی، شناختی برپایه روابط ریاضی و بویژه فرمول بِیز است که با استفاده از اعتبارها (درجات باور) میزان اطمینان از وقوع پیشامدی را ارائه می کند و در مقابل ادراک غیراحتمالاتی حاصل تفاسیر فردی یا هر نوعی دیگر از تخصیص احتمال بدون درنظرگرفتن ریاضیاتِ احتمال است. با بررسی های صورت گرفته نشان داده خواهد شد که این تنش واقعی است و راه حل ارائه شده در این مقاله این است که در پیشبینی رخدادهای مبتنی بر تفسیر ذهنی- نمی توان از ادراک غیراحتمالاتی چشم پوشی کرد.
“Everything is Full of Gods”; Theologia - Muthologia and the Beginning of the Ancient Greek Political Thought(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۵
128 - 146
حوزههای تخصصی:
The primary objective of this article is to elucidate that a comprehensive understanding of Greek political thought necessitates an examination of its origins in Ancient Greece. Traditional scholarship in Greek political thought has typically assumed that it originated concurrently with philosophy and the establishment of the polis. In this research, drawing upon the visions of Eric Voegelin and Leo Strauss, we endeavor to establish a refined definition of political thought while challenging the aforementioned conventional assumption. It is argued that political reflection remains intimately intertwined with the theological-mythological beginning of thought in Greece. This theological-mythological mode of thinking initially found expression in the works of Homer and Hesiod, with these poets serving as the foremost intellectual authorities and initial educators of the Greeks. The Greeks, in their self-perception, viewed themselves through a lens of religion and in the mirror of gods and divine forces. Consequently, any exploration into Greek political thought must acknowledge the works of these poets as the seminal intellectual foundations of Greek thought. It is imperative to recognize that political thought in Ancient Greece did not commence with philosophy or the emergence of the polis, but rather with poetry and a distinct form of religious-mythical experience, namely theologia-muthologia.
تبیین حکیم مصلح الدین لاری از حرکت شناسی ابن سینا (مقدّمه، تصحیح و تحقیق رسالة فی بحث الحرکة)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۵۱ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
59 - 82
حوزههای تخصصی:
مصلح الدین لاری، فیلسوف و تاریخ نگار قرن دهم هجری/ شانزدهم میلادی است که زندگی خود را در سه قلمرو تاریخی و جغرافیایی صفوی در ایران، گورکانی در هند، و عثمانی در آسیای صغیر سپری کرد. این تجربۀ زیسته، رهاورد فرهنگی و اجتماعی به همراه داشت که می توان پیامدهای آن را در نگارش های لاری دنبال کرد. یکی از آثار مهم حکیم لاری اثری است با عنوان أنموذج العلوم که به صورت مستقل دو نسخه از آن در کتابخانه های ترکیه شناسایی شده است. نیز سه نسخه برگرفته از این اثر با عنوان رسالة فی بحث الحرکة در کتابخانه های ایران، آلمان و ترکیه نگهداری می شود. رسالة فی بحث الحرکة لاری دوازدهمین بخش از رساله أنموذج العلوم است که لاری آن را در بیست و یک بحث تنظیم کرده است و مسائلی از علوم نقلی و علوم عقلی را در آن گنجانده است. رهیافت انتقادی لاری در این اثر به گونه ای است که ارزش فلسفی این اثر هنوز پس از چهار قرن در روزگار ما از اهمیّت برخوردار است. ارسطو، فارابی، ابن سینا، سهروردی، قوشچی و دوانی در زمرۀ اندیشمندانی هستند که لاری در نگارش خود به بررسی آراء آنها پرداخته است. لاری در این اثر با دوانی هماوردی کرده است و در پرتو انتقاد از دوانی، نگرش فلسفی خود را بیان می کند. در این اثر این مباحث بررسی شده است: تعریف حرکت، اجزاء حرکت، حرکت و زمان، آن سیّال، امور غیر متناهی و امور متعدّد، حرکت به دو معنی توسّط و قطع، توارد افراد مقوله، حرکت در کمّ، تکاثف و نموّ، متّصل واحد، واحد طبیعی، وحدت جسم، طبیعت جسم، فرد به مثابه امر معیّن، و شخص.