فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۴۱ تا ۴۶۰ مورد از کل ۱۴٬۶۹۲ مورد.
منبع:
معرفت فلسفی سال ۲۱ بهار ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۸۳)
59 - 77
حوزههای تخصصی:
مسئله تعریف «معرفت»، از مهم ترین و در عین حال پرچالش ترین مسائل در طول تاریخ دانش «معرفت شناسی» است. فارابی با تأثیرپذیری فراوان از نظام شناخت شناسی افلاطون، به ویژه در رساله های «تئتتوس»، «منون»، «جمهور»، «اوتیفرون» و «فایدون» معرفت ممکن و مطلوب در حوزه جهان بینی و گزاره های نظری و غیر بدیهی را «معرفت یقینی» می داند. تعریف وی از «معرفت یقینی» یا همان «یقین منطقی بالمعنی الأخص» مشتمل بر چهار رکن «اعتقاد جازم صادق ثابت» است. تقریباً تمام فیلسوفان، منطق دانان و معرفت شناسان مسلمان، اعم از قدما، متأخران و معاصران تعریف فوق را پذیرفته و در تثبیت و تکمیل آن اهتمام ورزیده اند. اما در این میان، ابن سینا با ذکر نکردن قید «صدق»، ظاهراً به ارائه «تعریفی سه جزئی» از معرفت روی آورده است. درباره وجه فقدان مقوّم «صدق» در تعریف ابن سینا از «معرفت»، به طور کلی دو فرضیه قابل تصور است: انصراف و عدول، یا التزام و پایبندی وی به تعریف مشهور. محققان عرصه فلسفه و معرفت شناسی فرضیه دوم را پذیرفته و به منظور اثبات مدعای خود، دست کم دو تفسیر و توجیه مطرح کرده اند. در تحقیق حاضر با قبول فرضیه دوم، دلایل سایر صاحب نظران طرح، نقد و ابطال گشته و سپس تفسیر بدیع سومی مطرح شده و با استناد به چهار قرینه از آثار خود ابن سینا، مدعای اصلی ( یعنی التزام و باورمندی ابن سینا به همان تعریف چهارجزئی فارابی و مشهور فلاسفه و صوری تلقی شدن تغییر وی به خاطر انتفای مؤلفه «صدق» در تعریف معرفت ) اثبات شده است.
فلسفه جهاد تبیین در مدارس؛ عرصه ها و مصادیق
حوزههای تخصصی:
هدف: دشمنان نظام اسلامی با به کارگیری ابزارهای نوین رسانه ای و تبلیغاتی به دنبال تحریف حقایق، القاء شبهات و انحراف افکار عمومی، به ویژه نسل جوان هستند. در این شرایط، رهبر معظم انقلاب اسلامی بر ضرورت "جهاد تبیین" تأکید داشته اند و آن را فریضه ای عمومی و همگانی دانسته اند. مدارس به عنوان مهم ترین نهاد تعلیم و تربیت، نقشی کلیدی در جهاد تبیین دارند. روش کار: این مقاله مروری بوده و از منابع و پیشینه تحقیقات مرتبط گردآوری شده است. نتایج: جهاد تبیین در مدارس می تواند در عرصه های مختلفی از جمله تبیین دروس، برگزاری فعالیت های فرهنگی و فوق برنامه، استفاده از ظرفیت فضای مجازی، مشارکت دانش آموزان و همکاری و هم افزایی صورت پذیرد. راهکارهای مختلفی برای اجرایی شدن جهاد تبیین در مدارس مطرح شده است که شامل تدبیر و برنامه ریزی، ظرفیت سازی و توانمندسازی، استفاده از روش های خلاقانه و نوآورانه، مشارکت دانش آموزان و همکاری و هم افزایی است.جهاد تبیین در مدارس با چالش ها و موانعی نیز روبرو است که از جمله آنها می توان به کمبود منابع و امکانات، ضعف فرهنگ مطالعه و پژوهش، تهاجم فرهنگی دشمن و عدم انسجام و هماهنگی اشاره کرد. نتیجه گیری: برای مقابله با این چالش ها، راهکارهای مختلفی از جمله تخصیص اعتبارات و منابع، ترویج فرهنگ مطالعه و پژوهش، تقویت جبهه فرهنگی انقلاب و ایجاد وحدت و همدلی وجود دارد. جهاد تبیین در مدارس، رسالتی خطیر و حیاتی است که باید با اهتمام جدی همه دست اندرکاران نظام آموزشی و پرورشی به انجام برسد.
گریزناپذیری ارزش داوری های ناشناختی در استدلال علمی: استدلال مرزبندی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن پاییز ۱۴۰۳ شماره ۹۹
115 - 141
حوزههای تخصصی:
از مهم ترین و پرتکرارترین استدلال ها در پشتیبانی از گریزناپذیری نقش آفرینی ارزش های ناشناختی در استدلال های علمیِ پشتیبان گزینش نظریه ها و مدعیات علمی، استدلالی است که می توان آن را استدلال مرزبندی نامید. در کوتاه ترین شکل ممکن برای نویسنده، شکل کلاسیک استدلال مرزبندی را می توان اینگونه صورتبندی کرد: (1) ارزش های شناختی به شکلی گریزناپذیر همچون ملاکی در پذیرش نظریه ها و مدعیات علمی نقش آفرینی می کنند. (2) ارزش های ناشناختی در ارزش های شناختی تنیده اند. (3) اگر نقش آفرینی ارزش های شناختی در استدلال های علمی گریزناپذیر باشد، نقش آفرینی ارزش های ناشناختی نیز گریزناپذیر خواهد بود. بنابراین، (4) نقش آفرینی ارزش های ناشناختی در استدلال علمی گریزناپذیر است. در بخش نخست مقاله، از این استدلال در برابر برخی نقدها پشتیبانی شده است. در بخش دوم، پس از طرح یک واکنش انتقادی که از آن تعبیر شده است به استدلال بی ربطی، که به گمان نویسنده چالش جدی تر و ژرف تری برای استدلال مرزبندی پدید می آورد، صورتبندی ای از تز گریزناپذیری با عنوان «گریزناپذیری ضعیف» در برابر تز «گریزناپذیری قوی»-که این دومی در مقاله به شکل کلاسیک استدلال نسبت داده شده است- پیشنهاد و از آن دفاع شده است.
تأملی در نسبت میان معماری فضای مجازی و ارزش های اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسئله مقاله حاضر این است که آیا می توان بدون ارجاع به اخلاق، و صرفاً بر اساس معماری فضای مجازی، به تنظیم گری رفتار کاربران پرداخت؟ در این راستا سه رویکرد مورد طرح و بررسی قرار می گیرد: 1- کفایت معماری یا کد فضای مجازی، بدون نیاز به اخلاق 2- تبعیت کد از اصول اخلاق 3- ضروت اخلاق سخت (قبل از معماری فضای مجازی) و اخلاق نرم (بعد از معماری). در این زمینه به دیدگاه های لارنس لسیگ (رویکرد اول)، ریچارد اسپینلو (رویکرد دوم) و لوچانو فلوریدی (رویکرد سوم) پرداخته می شود. چنانکه نشان داده می شود برای ارزیابی رویکردهای مزبور، باید دو معیار «مقبولیت نظری» (این الزام که دیدگاه مختار باید در ذیل فلسفه اخلاق و بر اساس نظریه های اخلاقی، قابل دفاع باشد) و «قابلیت فناورانه» (این الزام که دیدگاه مختار باید در ذیل مهندسی و از نظر عملیاتی و اجرا، قابل تحقق باشد) را مورد توجه قرار داد. بر این اساس، از یک نگاه تلفیقی دفاع می شود که از جنبه عملیاتی، مبتنی بر معماری (یا کد) فضای مجازی است که در اختیار متخصص فنی (شامل برنامه نویس یا مهندس سخت افزار و ...) است ولی از جنبه نظری، هم وابسته به اصول اخلاقی (اخلاق سخت) و هم متکی به قضاوت های اخلاقی موردی متخصصین (اخلاق نرم) است.
تحلیل عقلی واسطه ها در فلسفه اسلامی با تاکید بر دیدگاه علامه طباطبایی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
کاوش های عقلی سال ۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
114 - 126
حوزههای تخصصی:
بحث واسطه ها بین واجب و ممکن از جمله مباحث مهم و بنیادین در فلسفه اسلامی بوده و فیلسوفان در جاهای متعدد این بحث را به طور مفصل مطرح کرده اند. بحث واسطه ها طبق نظریه شیعه هیچ منافاتی با توحید افعالی و ربوبی ندارد؛ بلکه عین توحید است و خداوند (طبق آیات قرآن) خود این واسطه ها را آفریده است و از طریق ایشان افعال خود را انجام می دهد تا ساختار عالم هستی برای انسان ها قابل درک و فهم باشد. بحث واسطه ها و نقش آنها در عالم و رابطه تأثیر آنها با فاعلیت خداوند ثمرات زیادی دارد. بسیاری از اشکالات وهابیان و وهابی مسلک ها با توضیح و تبیین این بحث حل می شود. دلیل این که وهابیان می گویند چرا با وجود خدای قادر به واسطه ها رو بیاوریم و چرا اصلاً به غیر خدا رو بیاوریم آن است که اینان بحث واسطه ها و نقش آنها را در عالم از نگاه آیات، روایات و عقل برای خویش حل نکرده اند. در این پژوهش کتابخانه ای که از روش تحلیل محتوا برای تحلیل داده ها بهره جسته ایم با تبیین نقش واسطه ها از منظر فلسفه اسلامی و باتاکید بر آراء علامه طباطبایی(ره)، بنیاد و اساس بحث وساطت که شالوده بسیاری از باورهای اسلامی است را تحلیل و تبیین می کنیم.
رهیافت «معنویت همدلانه» بر مبنای خوانش آرمسترانگ از نظریه عصر محوری یاسپرس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال ۲۰ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۷۷)
163 - 188
حوزههای تخصصی:
هدف این مقاله تحلیل خوانشی است که از توجه آرمسترانگ به نظریه عصر محوری در جهت ارائه رهیافتی معناگرایانه برای برون رفت از چالش های معاصر به دست می آید و اینکه این خوانش تا چه اندازه بر مبنای اندیشه یاسپرس پیرامون عصر محوری و هستیِ خاصِ انسان (Existenz) دارای وثاقت است؟ فرضیه مقاله اینکه می توان خوانش عمیق تری از تقریر آرمسترانگ به دست داد؛ این بازخوانی ما را به مدلی تحت عنوان «معنویت همدلانه» رهنمون می سازد و اینکه این مدل تحت دو مقوله قوام می یابد: نخست، جنبه سوبژکتیو به مثابه خوداندیشی که بر استعلای وجودی به منظور «خودشکوفایی» تأکید دارد. بدین سان، خودشکوفایی قرین تلاش استعلایی و جهش اگزیستانسیال است که با فلسفه ورزی برای قیام حضوری و کوشش وجودی برای حضور در ساحت اگزیستانز به انجام می رسد. دوم، جنبه ابژکتیو به مثابه ارتباط که بر رابطه مشفقانه به منظور «دیگرشکوفایی» تأکید دارد. بدین سان، دیگرشکوفایی قرین تلاش من استعلا یی به منظور تحقق ارتباط مشفقانه با دیگری است که با فلسفه ورزی و تحقق ارتباط خیرخواهانه به انجام می رسد. این جنبه مؤید این نکته است که «من معنوی نخواهم بود مگر در پرتو تلاش مشفقانه برای معنوی شدن دیگری».
کاربست معیار فبک در داستان «کلاغ ها»، اثر نادر ابراهیمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فلسفه برای کودکان (فبک)، از برنامه های تحول گرای تعلیم و تربیت است که در اوایل دهه 1970، به کوشش متیو لیپمن طراحی شد. در این برنامه مهارت های اندیشه ورزی، از سنین پایین و در قالب داستان هایی خاص، به کودکان آموخته می شود تا در موقعیت های پیچیده زندگی فردی و اجتماعی، یاریگر آنان باشد. در این پژوهش که هدفی کاربردی و روشی توصیفی- تحلیلی دارد، داستان «کلاغ ها»ی نادر ابراهیمی، با معیار فبک (بسندگی ادبی، فلسفی و روان شناختی)، بررسی و تحلیل شده است. نتیجه این که: داستان از نظر شخصیت و شخصیت پردازی، صرف نظر از معایبی جزیی، مناسب است. پی رنگی منسجم و جذاب؛ اما همراه با ضعف گره گشایی دارد. داستان کلاغ ها برای مخاطب باورپذیر می نماید. زبان آن روان، گیرا و امروزی و متناسب با سطح فهم گروه سنی «ج» است. مفاهیم و موضوعات درخوربحث بسیاری در موقعیت های گوناگون داستان مشاهده می شود. از بین درون مایه های سه گانه آن، دو مورد تلقینی صریح دارد و مورد دیگر غیرتلقینی است. داستان کلاغ ها، از موقعیت های چالشی فراوان و قابل تعمیم به زندگی واقعی مخاطب برخوردار است. گفت وگوهای تقابلی و مباحثه محور پُرشمار دارد که بی شباهت به گفت وگوهای فبکی نیست. در داستان مفاهیم و موضوعاتی برای گروه های سنی «ب»، «ج» و «د» وجود دارد. در هر سه بسندگی داستان، ضعف هایی هست که آن را نیازمند بازنویسی کرده است.
تحلیل تطبیقی- انطباقی نظریه روح معنا از دیدگاه فیض کاشانی و علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال ۲۹ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱۱۲
95 - 128
حوزههای تخصصی:
رویکردهای گوناگون علما در واژگان متشابه قرآن موجب ارائه چهار نظریه اصلی «اهل ظاهر»، «اشتراک لفظی»، «حقیقت و مجاز» و «روح معنا» شده است. نظریه روح معنا، به معنای وضع الفاظ بر ارواح معانی، عاری از خصوصیات مصادیق و در معنای آنهاست که می توان معانی را در مصادیق معقول نیز حقیقی دانست. مطابق این نظریه الفاظ متشابه قرآنی نیز امکان استعمال در مصادیق مجرد و معقول به نحو حقیقی و نه مجازی را دارند. این نظریه نخستین بار توسط غزالی مطرح شد و پس از او در آثار بزرگان عصر معاصر فرهنگ اسلامی همچون ملاصدرا، فیض کاشانی و علامه طباطبایی ادامه یافت. پژوهش حاضر در صدد پاسخ گویی به این سؤال است که نظریه روح معنا از منظر فیض کاشانی و علامه طباطبایی از حیث نحوه بیان، ادله اعتبار و کیفیت انطباق چگونه مطرح شده است. بررسی توصیفی- تحلیلی نظریه روح معنا از دیدگاه فیض کاشانی و علامه طباطبایی نشان می دهد این دو عالم بزرگ عالم اسلام در اصل پذیرش این نظریه و ارکان آن، با هم اشتراک نظر دارند؛ لکن از حیث نحوه بیان و تقریر نظریه، ادله اعتبار و به جهت مبانی تفسیری اختصاصی خویش، نسبتاً متفاوت از یکدیگر عمل کرده و منجر به گوناگونی کیفیت انطباق در تحلیل آیات قرآنی نیز شده اند.
نا-دیگری: خداوند در فلسفه نیکولاس کوسانوس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال ۲۱ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۵۸)
59 - 73
حوزههای تخصصی:
رابطه خدا و عالم یا به تعبیری نسبت نامتناهی و متناهی در فلسفه رنسانس محوری ترین مفهومی است که فکر متفکرین آن دوره را به خود مشغول کرده بود. سرچشمه های این موضوع نیز به نوبه خود به تلاش های فلاسفه و متألهان به تبیین نسبت خدا و خلقت در کتاب مقدس بازمی گشت. نیکولاس کوسانوس یکی از متفکرانی است که به حل این معضل فلسفی الهیاتی همت کرد و با معرفی مفهوم «نا-دیگری» به مثابه تصوری تازه از خداوند یا نامتناهی ضلع تازه ای به دوگانه «دیگری» و «اینهمان» افزود و بدین ترتیب شرایطی فراهم آورد تا بتوان در نظام مفهومی تازه ای به نسبت یادشده نگریست. در این مقاله سعی شده نخست گزارشی از سیر نسبت خدا با عالم در فلسفه به دست داده شود. آن گاه دیدگاه خاص کوسانوس و مفاهیم مرتبط با آن مفاهیمی همچون تاخوردگی و تاگشایی، نا-دیگری، اتفاق اضداد بررسی خواهد شد و در این میان به ریشه های این نوع تفکر در اندیشه دیونوسوس دروغین و مایستر اکهارت پرداخته خواهد شد. در اینجا نشان داده خواهد شد که کوسانوس با توجه به نوع تازه ای از متافیزیک، یعنی متافیزیک احدی، و دست کشیدن از متافیزیک مرسوم ارسطویی، یعنی متافیزیک وجودی، و با توجه به تفاسیری که مایستر اکهارت از خلقت و دیونوسوس دروغین از خداوند به دست داده دوگانه دیگری-اینهمان را خنثی سازی کرده و زمینه را جهت پیدایش فلسفه ای درون ماندگار فراهم آورده است.
ابتناء نظام فلسفی چارلز سندرز پیرس بر خطاپذیرانگاری(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱۰۰
135 - 170
حوزههای تخصصی:
در این مقاله، با معرفی خطاپذیرانگاری، که آموزه اصلی در دیدگاه های تکاملی نظام فلسفی چارلز سندرز پیرس است، استدلال می شود او با آموزه شانس انگاری که ماهیتی تکاملی دارد و تدوین قانون بزرگ تکامل کیهانی که مبتنی بر شانس انگاری، پیوسته انگاری و عشق انگاری است، جهانی را معرفی می کند که هیچ گاه به نظم کامل نمی رسد. در این جهان تکاملی، خودانگیختگی مطلق که همواره به مقدار بسیار کم در هر قانونی باقی می ماند، بخش های نامتعیّن جدیدی را ایجاد می کند که اگرچه در مسیر تکاملی نظم بیشتری می یابد و به حالت متعیّن نزدیک می شود اما باقی ماندن این مقدار خودانگیختگی و نامتعیّن بودن در جهان مبنای آموزه خطاپذیرانگاری پیرس قرار می گیرد. در ادامه مقاله از آنجا که پژوهش درخوری در بحث اختصاصی مقاله دیده نشد، به نحوی دقیق تر معنای خطاپذیرانگاری در پیرس، بیان و تکاملی بودن این آموزه برجسته می شود. مثال هایی نیز از معرفت شناسی، متافیزیک، الهیات و فلسفه علم پیرس عرضه شده است تا دقیق تر مشخص شود که کلیت نظام پیرس بر این آموزه، استوار است. در انتها اشاره می شود که نظریه صدق پیرس نیز با این آموزه همخوان است و ازآنجا که نظریه صدق مختار هر فیلسوف، نقشی اساسی در تمامی نظام فلسفی او خواهد داشت، این هم خوانی را به مثابه شاهدی دیگر بر دعوی خود آورده ایم.
رویکرد نظریه- برهانی به مفهوم پیامد منطقی، و نقد تارسکی به آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۳ شماره ۴۶
30 - 49
حوزههای تخصصی:
بنابر تعریف نظریه-برهانی از مفهوم پیامد منطقی، جمله پیامد منطقی مجموعه مقدّمات محسوب می شود اگر از برهانی برای وجود داشته باشد. تارسکی استدلال می کند که با افزایش هر تعداد قاعده به نظام های استنتاجی، همواره در آن نظام مواردی وجود دارد که جمله ای شهوداً پیامد منطقی مجموعه ای از جملات است، درحالی که در آن نظام ارائه برهانی برای آن جمله ممکن نیست. از این رو تعریف نظریه-برهانی نمی تواند بیانگر مفهوم شهودی پیامد منطقی باشد. مقاله حاضر به بررسی نقد تارسکی به تعریف نظریه-برهانی اختصاص دارد. بر اساس بررسی ما مشخّص شد که نقد تارسکی تعریف نظریه-برهانی را با مشکلی جدّی مواجه می کند؛ امّا این مطلب به این معنا نیست که تعریف نظریه-مدلی نسبت به تعریف نظریه-برهانی ارجحیت دارد؛ زیراکه نقدهایی قابل قبول نیز به رویکرد نظریه-مدلی وارد است. به نظر می رسد هیچ کدام از این دو رویکرد در ارائه تعریفی دقیق از مفهوم شهودی پیامد منطقی به منظور کاربرد در نظام های استنتاجی موفّق نیستند. بااین حال در نظام های استنتاجی مختلف می توان تقریری از هر یک از این دو رویکرد ارائه داد به گونه ای که در انسجام با سایر دیدگاه های متافیزیکی و معرفت شناختی مربوط به آن نظام بوده، و بنابر اهداف کاربردی قابل قبول باشد.
پیوند میل و آپاراتوس و درک نوینی از مفهوم رخداد در فلسفه دلوز و گاتاری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۳ شماره ۴۶
379 - 398
حوزههای تخصصی:
در این مقاله می خواهیم به مفهوم میل در فلسفه دلوز و گاتاری پرداخته و از رهگذر آن به درک هستی شناسی دلوز نائل شویم. آن ها در صورت بندی مفهوم «میل» در پی پاسخ به مسئله جهان آشوب ناک انسان معاصر هستند. جهانی که برای تاب آوری اش، انسان معاصر در پی پناه بردن به انواع و اقسام راه های فرار است. دلوز و گاتاری برای پاسخ به چرایی این وضعیت و ترسیم راه های گریز از آن، دست به خلق نظام مفهومی جدیدی با محوریت مفهوم «میل» می زنند. در این متن تلاش بر آن داشتیم تا از منظر دلوز گاتاری مفهوم میل را در پیوند با مفهوم «آپاراتوس» فوکو-آگامبن واکاوی کرده و درنهایت به درکی نوین از مفهوم «رخداد» به مثابه راه گریز او از تنگنای پسامدرن نزدیک شویم. مفهومی که دلوز آن را ذیل مفهوم «توان زندگی» در واپسین نوشتارش گنجانده و بدین سیاق نظرگاهی غریب و با این حال آشنا از توان زندگی را به ما عرضه می دارد.
کنش گری؛ لیوتار و فوکو از دریچه سرل و آستین
منبع:
الهیات سال ۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱۰
103 - 116
حوزههای تخصصی:
لیوتار از کنش گری یا تخصیص آموزش به کارکرد کارآمد سیستم اجتماعی سخن می گوید. آموزش دیگر نباید به دنبال آرمان هایی مانند خودمختاری یا رهایی شخصی باشد، بلکه باید به ابزارها، فنون یا مهارت هایی توجه کند که به عملکرد کارآمد دولت در بازار جهانی و حفظ انسجام داخلی کمک می کند. اما این امر نیازمند افرادی با ویژگی های خاص است – نه افراد خودمختار کانتی، بلکه افراد هنجارمند و قابل اداره و کنترل فوکویی. گفتمان در شکل گیری چنین افرادی، نقش به سزایی دارد. اما فوکو به طور کامل توضیح نمی دهد که گفتمان چگونه این کار را از طریق نیروی زبان انجام می دهد. این مقاله از نظریه کنش گفتاری جان آستین استفاده می کند تا نظرات فوکو در مورد نیرو یا اثرات زبان در شکل گیری افراد هنجارمند و قابل اداره را به طور کامل تری در راستای حرکت به سوی کنشگری بسط دهد.
تحلیلی بر ﻣﻌﺎﻧﯽ «واﻗﻊﮔﺮاﯾﯽ» و «ﻧﺴﺒﯽﮔﺮاﯾﯽ» و ﻧﻘﺪی ﺑﺮ اﺧﻼق ﻧﺴﺒﯽ ﺑﺮ اﺳﺎس ﻧﻈﺮﯾﻪ «اﻋﺘﺒﺎرﯾﺎت» ﻋﻼﻣﻪ ﻃﺒﺎﻃﺒﺎﺋﯽ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال ۲۱ بهار ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۸۳)
99 - 114
حوزههای تخصصی:
بررسی معانی مختلف واقع گرایی و نسبی گرایی اخلاقی نشان میدهد، نه هر واقع گرایی مثبت است و نه هر نسبی گرایی منفی. واقع گرایی دو معنای وجود شناختی و معرفت شناختی دارد، همانطور که نسبی گرایی در بحث وجودشناختی و معرفت شناسی مطرح میشود. چنانکه اعتباری نیز دست کم چهار معنا دارد: اعتباری در مقابل حقیقی، اعتباری در مقابل اصیل، اعتباری به معنای موجود وابسته و اعتباری به معنای اعتباریات عملیه. اگر چه نظریه اعتباریات علامه طباطبایی یکی از معانی نسبی گرایی محسوب میشود ولی باید توجه داشت چون ناظر به بحث وجودشناختی و علت و معلول بوده، پس بی ارتباط با اخلاق نسبی است، حتی اگر آن را در بحث معرفت شناسی هم وارد کنیم، از آنجا که اعتباریات با واقعیتی به نام کمال و سعات انسان یا همان قرب به خدا ارتباط برقرار میکند، به طوری که همه افعال اختیاری انسان اگر مطابق با کمال واقعی بوده باشد ارزشمند خواهند بود و این دانش نیز در فطرت همه انسانها به عنوان یک شناخت اصیل، عمومی و ثابت، وجود دارد، در زمره واقع گرایان قرار خواهد گرفت زیرا با دقت در معانی واقع گرایی و نسبی گرایی و نیز با توجه به نظریه اعتباریات علامه طباطبایی، میتوان گفت اعتباریات ایشان، از قبیل اعتباریات محض نیست بلکه ریشه در واقعیت دارد.
واکاوی پژوهش های کاربرد واقعیت مجازی در آموزش و یادگیری مبتنی بر مفاهیم پساپدیدارشناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۳ شماره ۴۶
74 - 99
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر واکاوی پژوهش های کاربرد واقعیت مجازی در آموزش و یادگیری مبتنی بر مفاهیم پساپدیدارشناسی می باشد. برای دستیابی به این هدف از روش توصیفی- تحلیلی استفاده شده است. با ابتناء بر مهمترین مفاهیم پساپدیدارشناسی ، مقالات کابرد واقعیت مجازی در آموزش و یادگیری بین سال های 2017 تا 2022 مورد واکاوی قرار گرفت. یافته های پژوهش در زمینه میانجی گری واقعیت مجازی در رابطه با یادگیرنده و محیط یادگیری نشان داد که از بین روابط توصیف شده در پساپدیدارشناسی ، بیشترین آن به رابطه زمینه ای و غوطه وریاختصاص دارد و رابطه هرمنوتیک ، بدنمندی و غیریت در رتبه های بعدی قرار دارند. در زمینه کابردهای چندگانه فناوری واقعیت مجازی به ترتیب تدریس ، تعامل ، ارزشیابی و ایجاد انگیزه در پژوهش های انجام شده مورد توجه بوده است. در زمینه ساختارهای افزایشی فناوری (آنچه فناوری به ما می دهد) می توان به تعامل و غوطه وری ، ایجاد انگیزه ، یادگیری عمیق و مشارکت ، در پژوهش ها غالب بودند و در زمینه ساختارهای کاهشی فناوری (آنچه فناوری از ما می گیرد) در پژوهش ها مواردی همچون هزینه بالا ، واقعیت ناکافی ، ارتباطات انسانی ، بار شناختی بالا و ضرر و زیان برای سلامتی انسان مورد توجه قرار گرفته است. در نهایت پیشنهاد شد؛ تا نحوه دگرگونی تجربه و ادراک فراگیران در زمان کابرد واقعیت مجازی در آموزش و یادگیری مورد بررسی دقیق تر قرار گیرد تا ابعاد و زوایای پنهان فناوری برای سیاستگذاران و طراحان فناوری آموزشی هویدا شود. از طرف دیگر می توان گفت که نتایج این عمل می تواند به بهبود کیفیت یادگیری مبتنی بر فناوری کمک نماید.
افزوده ای بر منطق کوانتومیِ پاتنم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۳ شماره ۴۶
130 - 149
حوزههای تخصصی:
هیلاری پاتنم در آثارش از منطق کوانتومی دفاع می کند و اعتقاد دارد با توجه به مسائل به وجودآمده در مکانیک کوانتوم، منطق کلاسیک توان پاسخگویی به این مسائل را ندارد. از این رو، نیازمند یک طرح منطقیِ غیرکلاسیک (کوانتومی) هستیم. پاتنم سه دلیل اصلی برای گذار از منطق کلاسیک به منطق کوانتومی را برمی شمارد: 1. تردید در صدق های ضروریِ منطق، 2. امکان تغییر منطق و 3. طرح منطق سه ارزشی. دیدگاه های پاتنم درباره این گذار به منطق کوانتومی از چند جهت قابل نقد و بررسی است: 1. پاتنم به رغم انتقاد از منطق کلاسیک، به وسیله قواعد این منطق، از منطق کوانتومی دفاع می کند. 2. اطلاق منطقِ «درست» به منطق کوانتومی ادعای بزرگی است. 3. نتایج ضرب دکارتی در تحلیل پاتنم تغییر کرده است. 4. پاتنم در منطقش به جای تکیه بر «اصول موضوعه» به «شهود» توجه دارد. 5. ارزش صدق میانه، در منطق کوانتومی، ارزشی بی فایده و خطاانگیز است. به رغم این انتقادات، ما معتقدیم با نگاهی تحلیلی، تکمیلی و انتقادی می توان به بخش زیادی از این اِشکالات پاسخ داد. هدف این نوشتار، بازسازی نقاط قوت و ضعف دیدگاه های پاتنم در کاربست منطق کوانتومی است.
جایگاه رویکرد پدیدارشناختی در فهم تجربه دینی در تعلیم و تربیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله کوشیده ایم نشان دهیم که رویکرد پدیدارشناختی می تواند روشی مناسب برای تحلیل تجربه دینی در حیطه تعلیم و تربیت باشد. برای نشان دادن این امر استدلال کرده ایم که روش پدیدارشناختی به مثابه روش توصیفی از منظر اول شخص این امکان را می دهد که فرد مستقیماً تجربه زیسته خود را توصیف و تحلیل کند و تحلیلگر نیز با این تجربه زیسته او می تواند به تحلیل معنای تجربه او دست زند و فرد از معنای تجربه دینی خودش شناخت و معرفت لازم را کسب کند. بنابراین در قسمت اول این مقاله به برخی ویژگی های مهم روش پدیدارشناختی اشاره کرده ایم. همچنین در این مقاله نشان داده ایم که رویکرد کل گرایانه این امکان را برای پژوهشگر پدیدارشناس فراهم می سازد تا بتواند فرد مورد نظر -یعنی متربی یا دانش آموز- را مبتنی بر تجربه دینی او از زوایای مختلف در معرض توصیف و تحلیل پدیدارشناختی قرار دهد. افزون بر این دو نکته مهم، به این مطلب نیز پرداخته شده است که اتخاذ رویکرد پدیدارشناختی در تحلیل تجربه دینی در تعلیم و تربیت امکان گشودگی فکر برای پژوهشگر را فراهم می کند تا بدون تعصب و پیشداوری بتواند درباره باورهای مختلف دینی پژوهش کند، بدون آن که درباره درست و نادرست بودن آنها قضاوت کند. این موضوع می تواند یکی از نقاط قوت چنین پژوهش هایی باشد که در زمینه تعلیم و تربیت دینی به فرد پژوهشگر و افراد مورد پژوهش این امکان را می دهد که بتوانند بدون تعصب و پیشداوری تجربه های زیسته دینی شان را در حیطه تعلیم و تربیت به اشتراک بگذارند.
طرح و بررسی برخی از مسائلِ اخلاقیِ هوش مصنوعی در هنر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال ۱۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۷
93 - 110
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی مسائل اخلاق هوش مصنوعی در حوزه هنر است. به این منظور، با تکیه بر فلسفه و اخلاق هوش مصنوعی، موضوعات اخلاقی که می تواند در حوزه هنر تأثیرگذار باشد، بررسی شده است. باتوجه به رشد و توسعه استفاده از هوش مصنوعی و ورود آن به حوزه هنر، نیاز است تا مباحث اخلاقی دقیق تر مورد توجه پژوهشگران هنر و فلسفه قرار گیرد. برای دست یابی به هدف پژوهش، با استفاده از روش تحلیلی توصیفی، مفاهیمی همچون هوش مصنوعی، برخی تکنیک های آن و موضوعات اخلاقی هوش مصنوعی در هنر تبیین و بررسی شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد موضوعات اخلاقی همچون حریم خصوصی و نظارت، دستکاری در رفتار، تاری و شفافیت، سوگیری در تصمیمات سیستم، و اتوماسیون و اشتغال حوزه هنر قابل بررسی است. این موضوعات اخلاقی، گاهی درتقابل و گاهی در ارتباط مستقیم و هم سو با یکدیگر قرار دارند. بررسی ها نشان می دهد پاسخ به پرسش های اخلاق هوش مصنوعی در حوزه هنر، نیازمند پاسخ به پرسش های اخلاقی به صورت عام در هوش مصنوعی است.
بررسی امکان تحقق «شک ریاضی» در ذهن انسان در راستای برون رفت از شکّاکیت(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن تابستان ۱۴۰۳ شماره ۹۸
105 - 132
حوزههای تخصصی:
بدون تردید از دیرباز تاکنون، از مهمترین پرسش هایی که ذهن اندیشمندان را درگیر نموده، چیستی معیار سنجش و راستی آزمایی آگاهی های انسان؟ یا به سخن دیگر، چگونگی اثبات تصورات موجود در ذهن با واقعیت در عالم خارج است. به دیگر سخن، چنانچه واقعیتی در عالم خارج موجود است ضامن این همانی این تصورات و آن واقعیت چیست؟ نوشتار پیش رو با روش تحلیلی، به بررسی عقلی امکان تحقق «شک ریاضی» در ذهن انسان و مقایسه رابطه این نوع شک با «یقین ریاضی» پرداخته است. نتایج حکایت از آن دارد که، میان «شک ریاضی» و «یقین ریاضی»، از جهت امکان تلازم وجود دارد به گونه ای که اگر یکی ممکن باشد، لاجرم دیگری ممکن خواهد بود و اگر تحقق یکی ممتنع باشد دیگری نیز چنین خواهد بود. با اثبات این تلازم می توان چنین نتیجه گرفت که، قضیه تشکیک در مدرکات و تصورات بشر از قبیل؛ ایجاد «شک استدلالی و مزاجی» در ذهن بشر بوده و اساسا با چنین شکی نمی توان مقابله برهانی کرد زیرا پای هرگونه برهان در مقابل چنین شکّاکیتی عملاً سست خواهد شد، آنچه مسجل می شود آن است که تنها راه مقابله با شکاکیت مذکور ایجاد نوعی «یقین روانشناختی» با استفاده از مسئله ترجیح در دفع ضرر محتمل است.
واکاوی مرگ دازاین در فلسفه هایدگر از دریچه انسان گرایانه یوهانس تِپلا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال ۲۱ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۵۸)
15 - 31
حوزههای تخصصی:
هایدگر در هستی و زمان مرگ را پایان بخش احتمالات زندگی دازاین می داند و آن را معیاری در تعریف کلیت دازاین، تعلیق، و استمرار وجودی او از لحظه تولد در نظر می گیرد؛ مسئله ای که به ظاهر پیوندی با سنت مسیحیت ندارد. با این حال، تبیین مرگ به ویژه در بخش 48 این اثر به برداشت انسان گرایانه ای از مرگ در اواخر قرون وسطی اشاره دارد که نخست توسط یوهانس فان تِپلا، شاعر اهل جمهوری چک، در سروده «شخمزن بوهم» در سده پانزدهم میلادی مطرح شد و هایدگر در هستی و زمان به گفتاری از آن سروده درباره هم زمانی تولد و مرگ دازاین در توضیح مرگ دازاین اشاره کرده است. تفسیر انسان گرایانه ای که تپلا در سروده یادشده از ارتباط میان انسان و مرگ عرضه می دارد نه تنها تفسیری نو در تعدیل مسائل فلسفی و مسیحی پیش از او بود، بلکه در رشد اندیشه انسان گرایی در آغاز دوره رنسانس اروپا نقش بسزایی داشت. کاوشی در بهره گیری هایدگر از سروده تپلا در پردازش مفهوم مرگ دازاین نه تنها درک این پدیده را با هدف دریافت بهتر دازاین ممکن می سازد، بلکه چارچوب فلسفی غیرمذهبی هایدگر در تبیین ابعاد دازاین را از گذرگاه انسان گرایی مسیحی اوایل رنسانس عبور می دهد.