مهدی حمزه نژاد

مهدی حمزه نژاد

مطالب
ترتیب بر اساس: جدیدترینپربازدیدترین

فیلترهای جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۱ تا ۴۸ مورد از کل ۴۸ مورد.
۴۱.

الگوی کالبدی مدارس براساس سند تحول بنیادین (سازگارسازی الگوهای کالبدی نایر با سند تحول بنیادی)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: محیط نوآور مدارس آینده انعطاف پذیری

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۳۱ تعداد دانلود : ۱۲۵
بیان مسئله: اکثر کشورها از جمله ایران، سند تحول بنیادین آموزشی دارند که مهارت های جدید زندگی را ترویج می دهد. اما تغییر در ارزش های آموزشی، نیازمند تغییر محیط های آموزشی است که در ایران، تغییری در محیط ها ایجاد نشده است.هدف پژوهش: این پژوهش در پی رسیدن به اقتضائات فضایی در قالب الگوی کالبدی برای تحقق سند تحول است تا روشن شود محیط آموزشی چطور می تواند به تحقق سند کمک کند. این الگو از بعد طراحی و تعامل با فضا راهگشا است. روش پژوهش: این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و به لحاظ روش، تحلیلی-استدلالی است. جمع آوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای و اسنادی انجام شد. ابتدا الگوهای محتوایی از اسناد ملی استخراج شد. سپس الگوهای کالبدی مطرح از پراکاش نایر مبنا قرار گرفت که با الگوهای محتوایی اسناد ملی بررسی و نتایج با پرسش نامه نخبگانی مقایسه شد تا انحراف آن از معیار نخبگانی سنجیده و اصلاح شود. در نهایت الگوهای منتخب، سازگارسازی و متناسب با دوره تحصیلی، اولویت بندی شدند. نتیجه گیری: نتایج پژوهش را می توان در دو بعد تعیین و سازگارسازی الگوی کالبدی و دسته بندی الگوها براساس دوره تحصیلی تنظیم کرد. الگوی بدون دیوار می تواند از الگوهای محتوایی سند تحول حمایت کند. اما باید با دیوار متحرک همراه باشد تا انعطاف پذیری آن به انطباق پذیری ارتقا یابد. الگوی مشاوره ای و خیابان یادگیری، الگوهای سازگار بعدی هستند. به طور کلی تمامی آتلیه ها امکان یکپارچه سازی دارند. تحقق الگوهای محتوایی سند تحول، به خصوص معلم محوری و روش های یادگیری فعال و جنبه های تربیتی اجتماعی نیازمند محیط های منعطف و چندگانه، به خصوص محیط های یکپارچه و تنوع در امکانات و محیط است. در دسته بندی براساس دوره تحصیلی، برای دوره اول و دوم ابتدایی به ترتیب، مشاوره ای و مشاوره ای بدون دیوار و دوره اول و دوم دبیرستان و دوره دوم هنرستان به ترتیب بدون دیوار و خیابان یادگیری و بدون دیوار مناسب تر است.
۴۲.

تحلیل مفهوم سازگارسازی در بناهای تاریخی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: احیا استفاده ی مجدد نوسازی بازپیرایی بهسازی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۰۶ تعداد دانلود : ۸۱
وجود زبان مشترک و تعریف مورد توافقی از اصطلاحات و مفاهیم مورد استفاده در هر حوزه ی دانشی، لازمه ی احاطه بر ابعاد مختلف آن و پیشبرد آن در ادبیات ملی و بین المللی و رسیدن به فهم مشترک در روابط حرفه ای و آکادمیک است. استفاده ی مجدد از بناهای تاریخی به عنوان روشی پایدار در حفاظت از آن ها، با مجموعه مداخلاتی همراه است که با عناوین گوناگونی مورد اشاره قرار می گیرند. وجود واژگان و اصطلاحات گوناگون در زمینه ی مداخلات کارکردی و کالبدی در بناهای موجود و بناهای تاریخی و کاربرد آن ها به صورت مترادف و بعضاً اشتباه، مسئله ای است که ممکن است فضایی سردرگم در مباحث مربوطه ایجاد کند. هدف این مقاله بررسی این اصطلاحات و مفاهیم و تبیین نقش و کاربرد هریک و روابط میان آن ها است. در این پژوهش، از یک روش تحلیل مفهوم سیستماتیک برای شفاف سازی اصطلاحات مربوط به سازگارسازی استفاده شده است. ابتدا محدوده ی مورد نظر از واژگان پرکاربرد در دامنه ی گسترده تری از مفاهیم حفاظت معماری، تعیین شد و در قالب چارچوبی از رویکردها، سطوح مداخلاتی، برنامه های سازگارسازی و راهبردها ارائه شد. سپس کاربرد اصطلاحات مرتبط تر به صورت ویژه در یک مرور ادبیات به صورت تطبیقی مورد بررسی قرار گرفتند. «استفاده ی مجدد سازگار» متداول ترین اصطلاح است که مجموعه ای از مداخلات کالبدی و کارکردی در ابعاد مختلف پایداری را دربر می گیرد. واژگان «نوسازی»، «توان بخشی» و «بهسازی» متداول ترین اصطلاحات در مداخلات کالبدی هستند و به طور غالب با اهداف زیست محیطی انجام می شوند. در این میان تغییرات مربوط به سیستم های ساختمانی بیشتر با عنوان بهسازی و تغییرات ساختاری با عنوان توان بخشی شناخته می شوند. اصطلاح نوسازی گسترده تر از دو واژه ی دیگر، در مورد بهبود شرایط کلی بنا در لایه های مختلف به ویژه معماری بنا در جهت تأمین استانداردهای نوین ایمنی و زیست محیطی کاربرد دارد.
۴۳.

تبیین نقش بساطت در معماری و رابط آن با نفس و بسیط الحقیقه از منظر حکمت متعالیه و کاربرد آن در فرآیندطراحی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: فرآیندطراحی معماری بساطت در معماری نفس بسیط الحقیقه حکمت متعالیه

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹۶ تعداد دانلود : ۵۲
دانش و معرفت معماری همچون دیگر دانش های بشری، بر پایه های معین هستی شناختی و معرفت شناختی استوار است که به عنوان مبانی اصلی مباحث فلسفی عصر جدید محسوب می شوند. پیش فرض تحقیق پیشِ رو این است که بساطت در معماری می تواند هماهنگی بین عرصه محیط زندگی انسان (معماری)، عرصه درون و نفس انسان (عرصه انسان شناختی و خودشناسی) و عرصه هستی و واقعیت (عرصه هستی شناختی) را برقرار کند و این مهم، در بستر قاعده بسیط الحقیقه ملاصدرا ساری و جاری است. هدف این پژوهش آن است که با تکیه برقاعده مذکور، دیدگاهی وجودشناسانه و وحدت گرایانه در معرفت معماری پدیدار گردد و رابطه «حقیقت» با «اشیاء» در معماری معاصر دقیق تر و بهتر تبیین شود. روش تحقیق در این پژوهش، ترکیبی از متدولوژی استدلال منطقی و تحلیل محتوای کیفی مبتنی بر قواعد فلسفی و مطالعه اسناد کتابخانه ای، است. در گام نخست، با بررسی پیشینه های مرتبط در حوزه های معماری و فلسفه و تبیین قاعده «کل القُوی بودن نفس» و قاعده «بسیط الحقیقه»، به تعریف دقیق بساطت در معماری پرداخته شده است. سپس با مروری بر مبانی حکمت متعالیه، تلاش شده است تا اندیشه صدرایی به طور جامع تری شناخته شود. در گام دیگر جهت مشخص نمودن کاربرد بساطت در معماری، به بررسی فرآیندطراحی معماری در قالب تقسیم بندیِ نسل ها و مفاهیم دوگانه موجود در خلال بحث های آن ها و استخراج مؤلفه های مربوطه و انتساب با مؤلفه های صدرایی پرداخته شده است. در نهایت، چنین نتیجه گیری می شود که طراحی معماری جلوه ای از بساطتِ معماری، بساطت معماری جلوه ای از بساطت نفسانی و بساطت نفسانی جلوه ای از بساطت الهی است؛ چنین بساطتی که زائیده «کثرت در وحدت» و «وحدت در کثرت» در بستر قاعده بسیط الحقیقه ملاصدرا است می تواند طریقتی جهت ارتباط کثرات معماری معاصر با وحدت حقیقی بنمایاند.
۴۴.

سازه متحرک دو جهته با قابلیت انطباق پذیری (ترکیب مفصل جلو و عقب رونده به همراه ساختار اتصال دهنده)

کلیدواژه‌ها: معماری انطباق پذیر مدولار متحرک خود ساختار خودآگاه

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸۵ تعداد دانلود : ۹۳
معماری متحرک و محیط های انطباق پذیر از موارد قابل توجه در عرصه معماری هستند. نحوه دستیابی به محیطهای خود ساختار باقابلیت انطباق پذیری مسئله اصلی پژوهش است که این روش دستیابی، از کوچک ترین جزء تا بزرگ ترین بخش آن را در برمی گیرد. هدف اصلی این تحقیق دستیابی به طراحی و ساخت محیطی متحرک و پاسخگو است که بتواند با جمع آوری داده های محیطی الگوی مناسب را انتخاب و استفاده کند. روش تحقیق از نوع کاربردی است که با استفاده از اصول موجود در پژوهش های پایه، به دنبال توسعه روش های موجود است. مهم ترین جزء تحقیق، طراحی مفصل از طریق احجام منتظم و امکان های باز و بسته شدن است. پژوهش دو مورد از مناسب ترین این احجام یعنی هشت وجهی و بیست وجهی منتظم را مبنای بررسی قرار داد. این پژوهش از طریق بررسی هندسه های چندوجهی و مدل سازی آن در نرم افزار راینو 6 و امکان سنجی از طریق نرم افزار سالیدورک 2021 سرویس پک 4 و تحلیل محیط از طریق پایتون و صدور فرمان به وسیله سیستم عامل رباتیک انجام شد. مطالعات نشان داد که با استفاده از هندسه های هشت وجهی و بیست وجهی می توان به ساختار مدولاری دست یافت که قابلیت حرکت در محیط و ایجاد سامانه ای خود ساختار را دارد. همچنین امکان خودآگاه کردن ساختار با استفاده از واحدهای ادراکی و عملگر وجود دارد. سازه طراحی شده در حالت هشت وجهی فشرده و بسته است و از دو جهت می تواند به حالت بیست وجهی تبدیل شود که این دو حالت از یک سو آن را به عقب و از سوی دیگر محرک آن رو به جلو است و به این ترتیب می تواند حرکت سازه را تداعی کند. در بین دو مفصل طرفین، سازه ایستا و لولایی ساده با حداقل حرکت قرار می گیرد که مفاصل متحرک را به هم وصل کرده و یکپارچگی موجود را ایجاد می کند.
۴۵.

راهکارهای مؤثر بر رشد انگیزشی کودکان کم توان ذهنی بر پایه روانشناسی محیطِ فضاهای آموزشی

کلیدواژه‌ها: کودکان کم توان ذهنی رشد انگیزشی روانشناسی محیط فضاهای آموزشی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷۷ تعداد دانلود : ۹۱
کودکان کم توان ذهنی به واسطه تفاوت در ویژگی های جسمانی، عقلانی، رفتاری و اجتماعی تمایز بسیار چشم گیری با سایر کودکان دارند. ازآنجایی که این قبیل از اختلالات، منجر به بروز مشکلات عدیده ای در زمینه رشد فردی و اجتماعی این کودکان می شود، در سال های اخیر، طراحی معماری فضاهای آموزشی به عنوان یکی از اصلی ترین و تأثیرگذارترین فضاها در بهره وری حداکثری از توانایی این کودکان محور توجه بسیاری از معماران قرار گرفته است. این پژوهش با هدف شناخت و ارائه راهکارهایی در راستای بهبود کیفیت فضاهای آموزشی کودکان کم توان ذهنی جامعه با تکیه بر دانش روانشناسی محیط سعی در ارتقاء رشد انگیزشی این کودکان دارد. بدین ترتیب پژوهش حاضر در راستای شناخت و پاسخگویی به این پرسش بوده که «در فرآیند بهبود حالات و اختلالات کودکان کم توان ذهنی چه مؤلفه ها و راهکارهایی در زمینه روانشناسی محیطی فضاهای آموزشی می تواند منجر به ارتقاء رشد انگیزشی این کودکان شود؟». روش تحقیق حاضر دارای ماهیت کیفی و وابسته به راهبرد توصیفی-تحلیلی است. پردازش این موضوع در ابتدا بر پایه مطالعات اسنادی و کتابخانه ای در راستای شناخت و تحلیل مولفه های محیطی مؤثر بر روان این کودکان بوده و در ادامه از بررسی های میدانی و مشاهده جهت تقویت روایی تحقیق بهره برده است. نتایج نشان می دهد که کودکان کم توان ذهنی به جهت برخورداری از ذهنی مضطرب و آشفته تر نسبت به سایر کودکان حساسیت بیشتری در برخورد با محیط های گوناگون از خود بروز می دهند. در این راستا بهره گیری از عناصر معماری نظیر رنگ و فرم مناسب، جنس مصالح و تناسبات و همچنین ایجاد فضاهای اجتماع پذیر و فعالیت های مشارکتی در کنار بازی سازی های مطلوب در فضای آموزشی، تأثیر به سزایی در بهبود عملکرد ذهنی آنان داشته و منجر به افزایش آرامش ذهنی، استقلال فردی، ارتباطات اجتماعی و درنهایت ارتقاء رشد انگیزشی این کودکان در فضاهای آموزشی می گردد.
۴۶.

تحلیل سیر هفت وادی عرفان در آرامگاه شیخ عبدالصمد نطنز(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: فضای قدسی هفت وادی عرفان آرامگاه شیخ عبدالصمد نطنز

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷۳ تعداد دانلود : ۶۷
ﻋﺎم ﺗﺮیﻦ، ﻓﻀﺎی ﻗﺪﺳی، ﻓﻀﺎی ﻃﺒیﻌﺖ ﻣﺨﻠﻮق ﺧﺪاوﻧﺪی اﺳﺖ که ﺑیﺸﺘﺮیﻦ ﻗﺪاﺳﺖ را به وسیله حق بودنش، ارائه ﻣی کﻨﺪ. ﻓﻀﺎی ﻗﺪﺳی، مکانی اﺳﺖ کﻪ در آن، ﺟﻬﺎن ﻣﺎ و ﺟﻬﺎن دیﮕﺮ با یکدیگر مرتبط ﻣیﺷﻮند و با تصور اینکه از آﻏﺎز، ﺗﺼﻮیﺮ ﺳﻪ ﻣﻨﻄﻘه کیﻬﺎﻧی از ذﻫﻦ ﺑﺸﺮ گذشته است، این موضوع تصدیق گشته است کﻪ ﭼﻮن ﺑﻪﻫﻢ پیوسته نیستند، پس ﭘیﻮﺳﺘﮕی ﻣیﺎن آن ها ﻧﺎﻣﻤکﻦ اﺳﺖ، زیرا در وﻫﻠه ﻧﺨﺴﺖ، ﮔﺬار از ﻣﺮﺗﺒﻪ ای ﺑﻪ ﻣﺮﺗﺒه دیﮕﺮ و ﺧﺎﺻﻪ ﮔﺬار از زﻣیﻦ ﺑﻪ آﺳﻤﺎن، ﻓﻘﻂ در ﻓﻀﺎی ﻗﺪﺳی ﻋﺒﺎدﺗﮕﺎه اﻣکﺎن ﭘﺬیﺮ است. ایﻦ اﻣکﺎن ﮔﺬر از ﻣﺮﺗﺒﻪای ﺑﻪ ﻣﺮﺗﺒه دیﮕﺮ را می توان در ﻋﺒﺎدﺗﮕﺎه ﻫﺎیی از ﻗﺒیﻞ آرامگاه ها مشاهده کرد. در این راستا، فرضیه مطرح شده در نیل به هدف پژوهش، این است که با سیر هفت وادی عرفان از طریق عناصر معمارانه در آرامگاه شیخ عبدالصمد نظنز می تواند ابزاری برای تداوم فرهنگی سنت ساخت بناهای قدسی در دوران کنونی باشد. از این رو، در پژوهش حاضر از روش تحقیق پساساختار گرایانه و تفسیری استفاده شده است. نتایج بررسی ها حاکی از آن است که هفت وادی عرفان از نگاه عطار که طلب، عشق، استغنا، توحید، حیرت، فقر و فنا است که به غیر از فرم و هندسه این بنا، در جای جای این آرامگاه این هفت وادی به ارزنده ترین شکل موردتوجه معمار بوده است.اهداف پژوهش:فهم انحاء حضور به هفت وادی عرفان در آرامگاه شیخ عبدالصمد نطنز.بررسی چگونگی ایجاد فضای قدسی براساس عرفان.سؤالات پژوهش:حضور هفت وادی عرفان را چگونه می توان در آرامگاه شیخ عبدالصمد نطنز تبیین کرد؟آموزه های عرفان در تداوم فرهنگی ساخت بناهای قدسی چه نقشی می تواند داشته باشد؟
۴۷.

مؤلفه های فضایی محیط فیزیکی و نحوه اثرگذاری آنها بر یادگیری عمیق (مرور سیستماتیک)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: محیط فیزیکی یادگیری مؤلفه های فضایی یادگیری عمیق درگیری دانش آموز حیطه های عملکردی ذهن

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۸ تعداد دانلود : ۵۴
بیان مسئله: در این پژوهش به منظور بررسی نحوه اثرگذاری محیط فیزیکی بر یادگیری، رویکرد یادگیری عمیق اتخاذ شده است. از منظری شناختی، یادگیری عمیق به دامنه گسترده ای از موضوعات مرتبط با یادگیری از تفکر تا عمل می پردازد؛ ازاین رو، نقش قابل توجهی در میان رویکردهای جدید یادگیری داشته و منجر به پیوند میان مطالعات گوناگون شناختی و علوم اعصاب درباره یادگیری شده است.  هدف پژوهش: این پژوهش با هدف بررسی ارتباط دو حوزه علوم شناختی و طراحی فضا های یادگیری، به شناسایی مؤلفه های فضایی محیط فیزیکی و تحلیل نحوه اثرگذاری آنها بر یادگیری عمیق پرداخته است. به همین منظور پرسش پژوهش عبارت است از: مؤلفه های فضایی اثرگذار بر یادگیری عمیق کدامند و به چه نحوی بر بهبود یادگیری عمیق اثر می گذارند؟ روش پژوهش: در این پژوهش ابتدا به منظور نزدیک شدن به موضوع یادگیری عمیق و استخراج مؤلفه های مرتبط با محیط فیزیکی، با روشی اکتشافی به تحلیل ادبیات موضوع و مبانی نظری پرداخته شد و سپس با روش مرورسیستماتیک مؤلفه های فضایی محیط فیزیکی شناسایی و دسته بندی شدند و با روش گلوله برفی از میان پژوهش های انتخابی تکمیل و معرفی شدند. نتیجه گیری: اثرگذاری مؤلفه های فضایی بر یادگیری عمیق از طریق انواع درگیری و حیطه های عملکردی ذهن قابل بررسی است که بیانگر نحوه اثرگذاری مستقیم از طریق فرایندهای انواع درگیری شناختی، هیجانی و رفتاری و همچنین اثرگذاری غیرمستقیم از طریق حیطه های عملکردی ذهن شامل ادارک، شناخت، هیجان و عمل است. همچنین مؤلفه های فضایی در دو  بُعد عملکردی و کالبدی شناسایی شدند که مؤلفه های عملکردی به دلیل نقششان در فعالیت های یادگیری در پژوهش ها بیشتر کاربرد داشته اند. نحوه اثرگذاری مؤلفه های بُعد عملکردی در ارتباط با انواع درگیری بیشتر بررسی شده و مؤلفه های بُعد کالبدی نیز از نظر اثرگذاری بر حیطه های عملکردی ذهن بیشتر اهمیت داشته اند. 
۴۸.

عاملیت دستگاه تلویزیون در تغییرات خانه های طبقه ی متوسط شهر تهران (1337-1357)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: تلویزیون فرهنگ مادی خانه عاملیت اشیاء

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۵ تعداد دانلود : ۳۳
خانه، به مثابه ی شبکه ای پیچیده از سازه های معماری، اشیاء، مفاهیم، انسان ها و ... همواره در معرض تغییر بوده و هست. هر یک از این عناصر به عنوان کنشگری فعال، نقشی را در تغییر خانه و فضاهای خانگی بازی می کنند. بازشناسی میزان عاملیت و نقش هر یک از این بازیگران در شبکه ی خانه و تغییرات آن، می تواند به فهم بیشتر و بهتر خانه به عنوان نهادی پویا و چند بعدی کمک کند. تلویزیون از جمله بازیگران مهم فضای خانگی است که تغییرات مهمی را در فرم، عملکرد و معنای خانه بوجود آورده است. با وجود اهمیت بسیار محتوای تلویزیون، این پژوهش بر روی نقش فرهنگ مادی تلویزیون و میزان عاملیت آن در تغییرات خانه تمرکز نموده است. برای دستیابی به این منظور، این پژوهش از روش مردم نگاری بهره برده است. داده های مورد نیاز از سه منبع مصاحبه های عمیق نیمه ساختاریافته با ساکنین خانه های طبقه متوسط شهر تهران در بازه زمانی مورد نظر، آلبوم های عکس های خانوادگی و مطالب و تصاویر مجلات عامه پسند، تامین شده و در نهایت با کمک نرم افزار اطلس.تی مورد تحلیل موضوعی قرار گرفته اند. یافته ها نشان می دهند که با وجود مقاومت های شدید ایدئولوژیک و اقتصادی، تلویزیون توانست به سرعت فرآیند خانگی شدن را طی کند. فرآیندی که در آن می بایست چهار دسته ملاحظات فضایی، عملکردی، زیبایی شناختی و فرهنگی- اجتماعی درنظر گرفته می شدند. دستگاه تلویزیون پس از خانگی شدن، علاوه بر تغییر عملکردها و مفاهیم مرتبط با خانه و زندگی خانگی، مثل درون/ بیرون، عمومی/ خصوصی و ... در تغییرات کالبدی فضاهای خانگی، بخصوص در تغییر سازماندهی فضایی، تغییر کانون فضایی و حرکت به سمت پلان باز، دارای عاملیت بوده است.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان