یکی از نگرش های صوفیانه و تاثیرگذاری که پیش از صفویه در ایران پا گرفت، طریقت زاهدیه بود که تاثیری انکارناپذیر بر مبانی فکری طریقت صفویه گذاشت. مهمترین گزارشی که حول محور زندگی و شخصیت شیخ زاهد و مناسبات او با شیخ صفی وجود دارد، کتاب صفوه الصفای ابن بزاز است. مولف این اثر به جهت وابستگی به خاندان صفوی ذیل شرح کرامات شیخ صفی ناخواسته به معرفی و عملکرد سیاسی، اجتماعی و حتی اقتصادی طریقت زاهدیه می پردازد. با این که مآخذ عصر صفوی به ویژه مولف صفوه الصفا- ابن بزاز- سعی در پر رنگ نمودن تفکر و مبانی فکری شیخ صفی دارند، اما با نگاهی دقیق و استنباط های موشکافانه از نوشته های ابن بزاز می توان از تاثیر بی چون و چرای مبانی فکری زاهدیه بر شیخ صفی پرده برداشت. از سوی دیگر در مورد روابط شیخ صفی با شیخ زاهد گیلانی می توان گفت هرچند درویش ابن بزاز بر روابط مریدی و مرادی این دو صوفی تاکید دارد، اما با نگاه دقیق به روابط آنها می توان به این نتیجه رسید که شیخ صفی تا اندازه زیادی برای به نتیجه رسیدن اهداف شخصی خویش آگاهانه مریدی شیخ زاهد را برای خود برگزید.
مقاله حاضر تلاش دارد تا با تکیه بر گزارش های ابن بزاز به تحلیل تاثیرپذیری شیخ صفی از طریقت زاهدیه بپردازد.
دوران صفویه از زوایای مختلف و متنوعی قابل بررسی و واکاوی است. یکی از زوایای قابل تأمل، نوع نگرش شاهان صفوی نسبت به مقوله منکرات و نحوه برخورد آنان با مفاسد اجتماعی است. این مقاله سعی بر آن دارد تا با بهره گیری از متون تاریخی و سفرنامه های به جا مانده از آن دوران و با استفاده از روش توصیف و تحلیل؛ عملکرد پادشاهان صفویه در مقابله با رواج منکرات و اعمال مذموم از منظر دین اسلام مورد بررسی قرار دهد. اینکه آیا می توان الگوی واحد برای سلاطین صفوی در قبال مقابله با منکرات طراحی کرد، مهم ترین دغدغه مقاله حاضر است. یافته ها حاکی از آن است که علی رغم توجه شاهان صفوی نسبت به پاکسازی جامعه نمی توان الگوی واحدی در این زمینه برای شاهان صفویه قائل بود. مهم ترین دلایل برای اقدامات متفاوت جانب سلاطین صفوی در خصوص جلوگیری از منکرات، نگرش های شخصی و از همه مهم تر سیاسی شاهان صفوی نسبت به مقوله منکرات بوده است.
چکیده پیوستگی دین و دولت در حکومت صفویه (1135- 907 ق.)، سبب شده است تعامل دو نهاد دینی و سیاسی و چگونگی آن از مسائل مهم پژوهش در دوره صفویه باشد. هر مقطع از دوره صفویه به دلیل تغییرات سیاسی و اجتماعی و چگونگی عملکرد شاهان، این تعامل از ویژگی خاصی برخوردار است. دوره شاه صفی که از نظر سیاسی آغاز دوره افول صفویه است، مساله تعامل دین و سیاست در آن وضع خاصی دارد. در این بررسی با تامل در آثار به جا مانده از علی نقی کمره ای، تبیین این رابطه مد نظر است. کمره ای از عالمان متوسطی است که تجربه مناصب مذهبی را دارد، در عین حال با نگرش انتقادی از شرایط حاکم در کلیت نهاد سیاسی و مذهبی، به ویژه رابطه شاه با عالمان دینی سخن می گوید. محور دیدگاه کمره ای، حکایت از وجود تنش در این رابطه است و همین نکته، یعنی چرایی این تنش و چگونگی آن از خلال آثار کمره ای مبنای این بررسی است.
سادات سیفی حسنی به گواهی شواهد تاریخی پیشینه درازی در تاریخ محلی قزوین دارند. این گروه پس از پیروزی و تأسیس دولت صفوی با پذیرش مذهب رسمی جامعه، تعامل نزدیکی با حکومت جدید برقرار ساختند. این پیوند مذهبی همراه با برخورداری از اقتدار معنوی سیادت، پایگاه اجتماعی آنان را در جامعه ایران به طبقه ای اشرافی و شهروندانی برتر مبدل کرد. اینان در همه حال رابطه ایمانی و وفاداری خود را نسبت به سلاطین صفوی حفظ کردند، و همین شیوه رفتار موجب شد تا موقعیت آن ها در تمامی آن سده ها ثابت و پایدار بماند. حضور نسبتاً فراگیر سیفیان حسنی در تشکیلات دینی و دیوانی صفویان، آن هم در مناصبی همچون وزارت، صدارت و قضاوت، نشان از اعتماد و اطمینانی است که زمامداران صفوی نسبت به توانمندی نخبگان آنان داشته اند. در این پژوهش با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی و همچنین با تکیه بر منابع معتبر تلاش شده تا علاوه بر توجه به تبارشناسی این گروه، تصویر دقیق و مستندی از جایگاه و فعالیت های اجتماعی سادات سیفی در عصر صفوی ارائه شود.