فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۴۱ تا ۱۶۰ مورد از کل ۳۴۶ مورد.
حوزههای تخصصی:
معاد و چگونگی زندگی پس از مرگ از مسائل پیچیده و شگرفی است که ادیان مختلف و مکاتب گوناگون کلامی، فلسفی و عرفانی -هریک به گونه ای- به آن پرداخته، و کوشیده اند تا پرسش های بشر درباره آن را پاسخ گویند. در این میان، عرفا جایگاهی ویژه و مهم دارند، زیرا معاد را با بیان تجارب خویش توصیف می کنند. ازجمله عارفانی که به این مسئله توجه بسیار داشته، ابوالمجد مجدودبن آدم سنایی غزنوی، شاعر و عارف نامی سده پنجم، است. او نهایت زندگی و مرگ -زاده شدن و پس، رخت از عالم کون و فساد بربستن- را معاد و حیات واپسین می داند و بدین سبب، بر گذر از این سرا و حرکت به سوی قرارگاه معاد تأکید می کند.
سنایی در انسان شناسی خود به جوهر قدسی یا همان نفس ناطقه مجرد، در کنار کالبد جسمانی، عقیده دارد و براین اساس، معاد را جسمانی– روحانی ترسیم می کند. او تجرد و بقای نفس ناطقه را همانند حکما و متکلمان و به شیوه استدلالی اثبات نمی کند، و حقیقت و کیفیت معاد را به روش اهل نظر و استدلال صورت بندی نمی نماید؛ اما، به مبانی انسان شناسانه و معادشناسانه حکمی عصر خویش پای بند است و براساس این مبانی، دیدگاه خود را درباره معاد و احوال انسان در حیات واپسین بیان می کند. تأکید بر این نکته از آن رو ضروری می نماید که بدانیم سنایی نه دغدغه های انسان شناسی و معادشناسی اهل نظر را دارد، و نه معادشناسی او یک سر معاد شرعی است؛ بلکه براساس انسان شناسی حکمی عصر خود، معاد شرعی را از آینه سیروسلوک عارفانه و معاد روحانی و عرفانی می نگرد. براین اساس، معاد در آثار سنایی امری نیست که صرفا پس از مرگ جسمانی و در وقت معلوم قیامت روی دهد، بلکه مسیری است که در طی آن انسان، ازنظر جسم و روح، پیوسته تغییر می کند و کامل می گردد. به بیان دیگر، گذر از این مسیر مراحلی دارد که در سلوک عرفانی اسلام در قالب این چهار مرتبه بیان می شود: پاکی از رذایل و تطهیر ظاهر، تهذیب باطن و تزکیه قلب از ملکات ناپسند، روشنایی قلب با نور صفات و ملکات پسندیده و در آخر، فنای نفس و استغراق در ذات و صفات الهی. وی ماهیت دوزخ و بهشت و نیز سعادت و شقاوت انسان را بر همین اساس تبیین و تفسیر می کند.
ازاین رو پس از پاره ای مقدمات، در این پژوهش ابتدا دیدگاه انسان شناسانه و سپس، اندیشه سنایی درباب معاد و فرجام انسانی، به شیوه ای که بیان شد، بررسی می شود.
برزخ (قسمت دوم)(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
کلام اسلامی ۱۳۷۲ شماره ۷
حوزههای تخصصی:
بررسی تجسم و انعکاس اعمال از نگاه معارف عقلی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
تجسم اعمال از نگاه فلسفه وکلام متضمن این حقیقت است که ثواب و عقاب اعمالِ خوب و بد انسان ها چیزی جدا از آن اعمال نیست، زیرا اعمال انسان ها و عواقب آنها با یکدیگر رابطة تکوینی دارند و عذاب های خارج از اعمال در کار نیست. اگر خداوند در برابر گناهی آتش دوزخ وعده داده است، آن آتش چیزی جدا از آن فعل گناه نیست، بلکه حقیقت آن تمثل پیدا کرده است.
پس، هر آنچه که انسان در این جهان انجام می دهد در جهان دیگر به صورت های متناسب با آن جهان نمودار خواهد گشت. یعنی همة پاداش ها، کیفرها، نعمت ها و نقمت ها، شادمانی و سرور، و درد و شکنجه های اخروی همان حقایق اعمال دنیوی انسان ها است که در حیات اخروی خود را نشان می دهند.
ازاین رو، حشر افراد به اشکال مختلف در آخرت چیزی جز ظهور صورت باطنی آنها نیست که از مجموع عقاید، نیات، ملکات، صفات و اعمال دنیوی آنها شکل گرفته است؛ هر خلق و ملکه ای که بر جان انسان چیره شود، به همان صورت در روز رستاخیز محشور خواهد شد: چیره شدن تقوا به صورت فرشته، حیله و نیرنگ و اهریمن بودن و هوسبازی به شکل حیوان، و خشونت و تندخویی به صورت درنده. بنابراین، سرانجام، این روح و جان در آن عالم از لحاظ ملکات متعددی که دارد انواع زیادی خواهد داشت و خداوند در قیامت او را با صورتی که متناسب با آن ملکات است محشور می کند.
بررسی کلامی - فلسفی مساله حشر حیوانات
منبع:
نامه حکمت ۱۳۸۶ شماره ۱۰
حوزههای تخصصی:
برزخ(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
کلام اسلامی ۱۳۷۲ شماره ۵
حوزههای تخصصی:
عذابهای جهنم
حوزههای تخصصی:
بررسی تطبیقی علاقه به حیات دنیوی از منظر قرآن و عهد عتیق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
منظور از حیات دنیوی در قرآن و عهد عتیق، زندگی این جهانی و خاکی است. هدف تحقیق حاضر، پاسخگویی به این دو مسئله است که رابطهٔ دنیا و آخرت در این دو متن چگونه ترسیم شده و نیز رویکرد این دو، نسبت به حیات دنیوی و نحوهٔ تمتع از آن چیست؟ در قرآن، آخرت، باطن و حقیقت دنیاست و رابطهٔ آن ها را میان اعمال اختیاری انسان در دنیا و سعادت و شقاوت او در آخرت می داند. در عهد عتیق، شواهد صریحی دال بر اثبات جهان ماوراء مادّه وجود ندارد و سعادت واقعی انسان در این دنیا رقم خورده و پاداش و جزای انسان نیز مادی و این جهانی است. دل بستگی افراطی به حیات دنیوی و نیز دنیاگریزی در قرآن مطرود بوده و علاقهٔ هدفمند (معتدلانه) نسبت به آن مدنظر است. عهد عتیق، ضمن نکوهش دل بستگی به حیات مادی، با دادن وعدهٔ پاداش و جزای مادی، به طور غیرمستقیم روحیهٔ دنیاگرایی را در مخاطبان خود تقویت می کند. دنیاگریزی مطرود و رعایت اعتدال صرفاً مربوط به شئون زندگی دنیوی انسان بوده و قوانین وضع شده از جانب شریعت، بیشتر در جهت تحقق سعادت غایی بشر در زمین و نیز تأمین حقوق شایسته انسان ها است.
درآمدی به تحلیل ها و رویکردهای اندیشمندان اسلامی در مساله جاودانگی انسان در عذاب اخروی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
منازعه باورمندان به جاودانگی و عدم جاودانگی درعذاب، در استنادهای قرآنی، روائی، دلالتهای واژگانی، و در حوزه رویکرد عقلانی، درخور تامل است، به گونه ای که استنادهای قرآنی و دلالت های واژگانی باورمندان به جاودانگی در برابر مستندات قائلان به عدم جاودانگی از قوت و اعتبار بیشتری برخوردار بوده و روایات نیزناظر به هر دو دیدگاه میباشند، اما اثبات عقلانی تبدیل نوعی انسان دوزخی در آخرت به طبیعت ثانویه ای که جزء قوانین ثابت تکوینی است، همواره با پرسش هائی از جانب مخالفان جاودانگی در عذاب، مواجه گردیده است، نیز تلاش باورمندان به عدم خلود در رد جاودانگی، با استناد به استدلال های عقلانی مورد نظر ایشان، توان پاسخ گوئی به پرسش هائی از قبیل""عدم تناسب جرم و مجازات» را ندارد، زیرا درباره نظر جایگزین خود نیز صادق است. بنا براین نمی-توان از منظر عقلانی، به تبیین موضوع پرداخت. این مقاله بر آن است تا به بازخوانی مستندات قرآنی، روائی و نیز استدلال های عقلانی طرفین- باورمندان به جاودانگی و عدم جاودانگی انسان در عذاب اخروی – بپردازد.
مسئله معاد، قیامت و عالم برزخ (عرفان عملی در اسلام) (قیامت در کجا بر پا می شود)
منبع:
جهاد مرداد ۱۳۶۱ شماره ۳۷
حوزههای تخصصی:
گواهان روز قیامت
حوزههای تخصصی:
مرگ و جاودانگی در اندیشه میرداماد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
میرداماد حجم اندکی از نوشته های خود را به علم النفس اختصاص داده است و از این حجم اندک می توان دیدگاه او را درباره مرگ و جاودانگی استنباط و بازخوانی کرد. در این بازخوانی سه رویکرد فلسفی، عرفانی و دینی را می توان به تصویر کشید. این سه رویکرد در طول یکدیگرند و با هم مراتب اندیشه میرداماد راجع به مرگ و جاودانگی را تفسیر می کنند. بیرونی ترین بعد این اندیشه، رویکرد فلسفی میرداماد است. او این رویکرد را از نفس شناسی ابن سینا اخذ کرده و پایه های فلسفی او را در مفارقت نفس از بدن و جاودانگی پذیرفته است. در رویکرد عرفانی، میرداماد انسان را عالم صغیر و مقصود آفرینش تعبیر کرده و او و جاودانگی اش را در دو سلسله «بدو» و «عود» تبیین کرده است. این دو سلسله، هرچند با کمی اختلاف، همان قوس صعود و نزولی است که به ویژه در عرفان نظری استفاده می شود. در این نظریه، هرچند ریشه های افلاطونی و نوافلاطونی مشهود است، اما میرداماد می کوشد آنها را کاملاً دینی جلوه دهد و به همین دلیل شواهدی از آیات و روایات در تکمیل رویکرد عرفانی خود می آورد. این اقدام آگاهانه او نشان دهنده هماهنگی کامل این دو رویکرد نزد میرداماد است.
فلسفه و کلام پرسش و پاسخ پیرامون معاد در قرآن
حوزههای تخصصی:
تجربه ای از مرگ
حوزههای تخصصی:
گواهان روز قیامت
حوزههای تخصصی: