فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۲۱ تا ۲۴۰ مورد از کل ۲٬۱۹۸ مورد.
حوزههای تخصصی:
ابن سینا معتقد است که واجب الوجود در آفرینش عالَم هستی به دنبال غرضی نیست. وی در کتاب اشارات که جزو آخرین تألیفات فلسفی او به شمار می آید بر این مطلب پافشاری می کند که نباید در کارهای واجب الوجود هیچ حُسن یا اولویتی مدنظر باشد؛ زیرا هر فاعلی که برای به دست آوردن حُسن یا اولویتی، فعلی را انجام دهد، ازنظر ذات و صفات کامل نیست، بلکه چنین موجودی ناقص بوده، به دلیل همین نقصان نمی تواند واجب الوجود باشد.
ابن سینا بر آن است که مَلِک و شاهِ حقیقی هیچ نیازی در وجودش نیست، اما همگان به او محتاج اند و فعل او «جودِ» به معنای حقیقی است و در آن هیچ غرض و غایتی نیست؛ زیرا آنجایی که غرض درکار باشد، مسلّماً اولویتی برای فاعلِ آن لحاظ شده است، به بیان دیگر، از آنجا که واجب الوجود غنی بالذّات است، بر اثر غنای ذاتی او هیچ چیزی نمی تواند هدف و غرضِ ذات حق باشد؛ زیرا داشتنِ غرض با غنا و بی نیازی واجب در تضاد است؛ ازاین رو، حتی کارهای نیک جهان را نیز نمی توان به مثابة غرض برای واجب الوجود برشمرد، بلکه منشأ صدورِ عالَمِ هستی عنایتِ الهی است؛ یعنی ظهور نظام کلی جهان آفرینش با همة جزئیات و با اوقات و نظام شایسته آن، در علم أَزَلی واجب الوجود، سببِ افاضه این نظام با همان ترتیب و تفصیلِ معقولِ خود ازسوی ذاتِ حضرت حق می شود، پس با اینکه واجب الوجود فاعلِ مختار است، فاعلیتِ او از نوع فاعلِ بالعنایة می باشد.
سوژه سه ساحتی در فلسفه اسلامی معاصر (دیدگاه مرتضی مطهری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
می توان تعریف یا تفسیر سوژه یا فاعل شناسا را در نظام های مختلف فلسفی که متضمن بحث از آن اند یا باآن مرتبط اند، مورد پرسش و پی جویی قرار داد.با این وصف مساله تحلیل و تفسیر مقایسه ای حقیقتی به نام فاعل شناسا را می تواند یکی از مهم ترین مسایل مربوط به فرا معرفت شناسی(metaepistemology) به شمار آورد. در همین چارچوب،مساله این نوشتار آن است که اگرماهیت سوژه یا فاعل شناسا در فلسفه جدید و در نزد فیلسوفانی مانند کانت تک ساحتی است، درفلسفه اسلامی معاصر، که در مقام مواجهه و گفتگو با چنین فلسفه هایی برآمده است، چند ساحتی است؟در اینجا اختصاصا به آرای یکی از فیلسوفان اسلامی معاصر یعنی مرتضی مطهری در این باب خواهیم پرداخت. با این وصف سوال این است که دیدگاه مطهری، به عنوان یکی از مفسران فلسفه اسلامی و طراحان معرفت شناسی معاصر فلسفه اسلامی در مواجهه با فلسفه جدید و به ویژه کانت، در باب ابعاد و جنبه های سوژه چیست؟ براساس مجموعه آرا واندیشه های مطهری، مبداء شناسایی وفاعل شناسایی از سه وجه معرفتی، هستی شناختی و روان شناختی (فلسفی) برخوردار است. وجه معرفتی وعلمی آن مربوط به طرح نظریه عقلانیت شهودی او مبتنی بر معقولات ثانی و تصدیقات بدیهی است، وجه هستی شناختی را باید در مولفه هایی مانند نظریه وجود ذهنی وتجرد ادراک پی جویی کرد و در نهایت وجه روان شناختی (فلسفی)را در رابطه با مولفه هایی چون علم حضوری، قوای ادراکی و... یافت.
حقیقت فلسفی «صراط» و اثبات «واحدیت» آن از منظر صدرالمتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تفسیر و علوم قرآن علوم قرآنی کلیات مفهوم شناسی
چکیده
هدایت الهی دارای مبدأ (منه)، مقصد (الیه)، وسیله (به) و طریق (صراط) است. پرداختن به موضوع هدایت در آیه شریفه «اِهدِنا الصِّراطَ المُستَقِیم»، بدون تبیین حقیقت «الصراط» که مفعول دوم «اِهدِنا» و متعلّق هدایت است، در واقع پرداختن به بحثی بدون موضوع است که می تواند به نتایجی ابهام آفرین، مانند تعدّد صراط بینجامد. هدف اولیة این تحقیق، تبیین فلسفی حقیقت صراط از منظر ملاصدرا است. ایشان صراط مستقیم را در دنیا، مفهوماً سیر الی الله که حرکت و سیر ارادی و دینی در قالب شرع و صیرورت وجودی انسان در بُعد علمی و عملی با تبعیت از مصادیق صراط است و مصداقاً «قرآن»، «دین» و «پیامبر و ائمه معصومین^» می داند که در آخرت، نمود صراط دنیایی است و به صورت محسوس، روی جهنم کشیده شده است. هدف ثانوی این تحقیق، اثبات واحدیت صراط به تبع منطقی در ضمن تبیین آن با سه دلیل: (۱) وحدت سیاق حکمت خداوند (حکمة الکون) در تکوین و تشریع، (۲) تلازم بین واحدیت ربّ و واحدیت صراط و (۳) سنخیت صراط با علم و حق است. در نتیجه وی وحدت را لازمه منطقی و فلسفی حقیقت صراط دانسته، تعدد صراط را از منظر عقل مردود می شمرد.
مراقبه در چشم انداز ملاصدرا و اِولین آندرهیل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات فلسفه اخلاق
یکی از مسائل مشترکی که در حوزه ی عرفان غربی و اسلامی وجود دارد،سلوک عرفانی عارف، مراقبه، شرایط و لوازم آن است که متأله و عرفان پژوه انگلیسی تبار، خانم اولین آندرهیل نیز به طور تخصصی به تبیین و بررسی آن پرداخته است. ملاصدرای شیرازی نیز از این مهم غفلت نورزیده است. آثار وی مشحون است از مواردی که به طورخاص به مسأله ی مراقبه پرداخته است؛ چنانچه می توان گفت ویژگی خاص عرفان صدرایی مبتنی بر مراقبه است. آندرهیل و ملاصدرا هر دو به شیوه ی خاص خودشان به این مهم پرداخته اند. هر دو با رویکرد مشترک به سه ساحتی بودن نفس انسان، به تقدم و تفوق یکی بر دیگری توجه داشته اند. آندرهیل با مقدم دانستن احساس بر عقل و اراده، مراقبه را مبتنی بر پرورش حس عمیقی می داند که عارف را دم به دم به مراحل عمیق تر آگاهی سوق داده تا به مرحله ی نهایی آن که «نگریستن در ابدیت» و «اتحاد با حقیقت متعالی» است، نایل شود. ملاصدرا نیز با مقدم داشتن معرفت و بینش بر دو ساحت دیگر، به ذومرتبه بودن و تدریجی بودن مراقبه تأکید داشته و غایت مراقبه را تجمیع قوای نفس برای اتحاد با عقل فعال می پندارد. وجه شباهت هایی میان این دو متفکر وجود دارد؛ ازجمله اهمیت به کشف مخلوقات در طبیعت، تمرکز نفس، تدریجی بودن مراقبه، ذکر در مراقبه. همچنین اختلاف دو رأی، در ساحات نفس، توجه به جایگاه عقل نظری نزد ملاصدرا و بی اعتبار دانستن آن نزد آندرهیل و نحوه ی ورود به مراقبه را نیز جزء وجه اختلاف ها می توان عنوان کرد.
واکاوی روش تأویلی ابن رشد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسأله تأویل در منظومه اندیشه ابن رشد جایگاه ویژه ای دارد، این مسأله کلید حل تعارض دین و فلسفه، نشان دهنده نادرستی نسبت کفر به فلاسفه و عامل فهم و تبیین نصوص دینی است. از نظر ابن رشد تأویل گذر از معنای ظاهری و پی بردن به مقصود باطنی متن است. روش تأویلی ابن رشد، براساس مذهب جمع است وی تلاش درجمع میان عقل و وحی و دین و فلسفه دارد. بر این اساس برای تأویل ضوابطی ارائه می دهد و تصریح می کند، فلاسفه که دارای روش برهانی هستند شایسته تأویل متون دینی هستند اما اجازه اشاعه آن را در میان مردم ندارند.
ابن ابی جمهور، مؤسس کلام شیعی اشراقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ابن ابی جمهور احسایی از علمای متضلّع شیعی است که تا اوایل تشکیل دولت صفوی در ایران، در قید حیات بوده است. او را از این حیث که هم در قالب و روش و هم در تلقّی کلامی، تحوّلی بنیادی در کلام شیعه پدید آورد، می توان مؤسّس خواند و از آن جا که این تحوّل با تکیه بر حکمت اشراق و به مدد آن محقق می شود و صبغه آن را می گیرد، وی را باید «مؤسس کلام شیعی اشراقی» دانست. مقاله نشان می دهد که تحول مذکور، از حیث قالب، اساساً از طریق «روش جمع و تطبیق» صورت می گیرد و از حیث تلقّی، با تغییر خویشکاری، سطح وجودی و سطح خطاب علم کلام محقق می شود و در نتیجه آن، دیدگاه های متعارف کلامی در خصوص توحید، نبوت، امامت و معاد، بر اساس مضامین بلند و معانی عمیق اعتقادات شیعی ارتقا می یابد.
بررسى برهان صدیقین صدرالمتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
معیار برهان صدیقین از نگاه صدرالمتألهین این است که از اصل وجود آغاز شود. چیزى غیر از واجب تعالى اصل وجود نیست. بنابراین در این برهان استدلال از ذات به ذات صورت مى گیرد. گرچه ظاهر این تعبیر مصادره به مطلوب است، در واقع چنین نیست؛ زیرا پس از نظر به اصل وجود مى فهمیم که اصل وجود با واجب یکى است و استدلال از ذات به ذات صورت گرفته است؛ نه اینکه از قبل، وجود واجب مفروض باشد تا مستلزم تناقض و مصادره گردد. این استدلال، برهان «لمّ» نیست، چون واجب علت و سببى ندارد تا مشمول ملاک این گونه براهین شود. این در صورتى است که معیار «لمّیت» را علیت خارجى بدانیم. ازاین رو مى توان آن را برهان شبه «لمّ» دانست؛ از این جهت که افاده یقین مى کند. همچنین مى توان از راه تعمیم برهان «لمّى» به علیت هاى تحلیلى، این برهان را نیز «لمّى» دانست و ازآنجاکه علیت تحلیلى نیز علیت حقیقى است، «لمّ» بودن آن نیز حقیقى خواهد بود.
بررسی تطبیقی «ازخودبیگانگی» از دیدگاه مولوی و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
چکیده
بیشتر دیدگاه های حکیم صدرای شیرازی و ملای رومی، با توجه به اشتراکات وسیع فرهنگی، اجتماعی و دینی آنها، شبیه یکدیگر و در نتیجه مکمل هم بوده است و بین آنها تنها اختلاف های اندکی در مبانی فکری وجود دارد. هرچند از نظر پارادایمی، اندیشه های دو متفکر بسیار به هم نزدیک است، صدرالمتألهین در بحث خویش از روش حکمی عرفانی استفاده می نماید و مولوی بیان خود را در قالب روشی عرفانی و به صورت تمثیلی بیان می کند تا برای عموم، قابل فهم تر باشد. یکی از محورهای مهم در اندیشه ایشان، پرداختن به «ازخودبیگانگی» است که البته در عبارات مولوی و ملاصدرا به طور صریح به کار نرفته است؛ اما معادل آن، یعنی «غفلت از خویشتن و خودباختگی» در آثار آنها یافت می شود. در جریان مطالعه تطبیقی افکار این دو، سعی بر آن است تا تصور، ابزارانگار باشد. بر همین اساس، مسئله اصلی پژوهش، در کنار توصیف مواضع خلاف و وفاق، تبیین مواضع نیز بوده است و ازاین رو تعریف و تبیین مسئله ازخودبیگانگی از نظر هر دو اندیشمند و نیز پیامدها، علل بروز و راهکارهای درمان آن به صورت تطبیقی بررسی خواهد شد.
حقانیت ادیان و مسئله نجات از دیدگاه علامه طباطبائى(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با توجه به کثرت ادیان در زمان حاضر و ادعاى پیروان آن مبنى بر حقانیت دین خود و آخرین بودنِ آن، این دو سؤال در طول سالیان متمادى، فیلسوفان دین و الهى دانان را به خود مشغول نموده که اولاً، کدام دین از حقانیت برخوردار است؟ و ثانیا، پیروى از کدام یک از ادیان، نجات و سعادت را به ارمغان خواهد آورد؟ پاسخ به این دو سؤال مهم معمولاً در قالب سه رویکرد مطرح مى شود: انحصارگرایى، پلورالیزم (کثرت گرایى دینى) و شمول گرایى. اما علامه طباطبائى در رویکردى نوین، با مطرح نمودن حقیقت مشترک ادیان آسمانى و وحدت ذاتى ادیان، صورت مسئله و نزاع را تغییر داده و وجود کثرت و تنوع در میان ادیان الهى را از اساس باطل مى داند. در واقع، ایشان پس از تخریب مبناى بحث، به طراحى بناى نوینى پرداخته که در آن فقط یک دین مطرح است که حقیقت نیز همواره با هموست. ایشان همچنین با طرح عنوان «مستضعف» درباره برخى از پیروان ادیان، فضاى جدیدى در مسئله نجات ایجاد مى نماید. این نوشتار به تبیین دیدگاه علامه طباطبائى در خصوص حقانیت ادیان و مسئله نجات پرداخته و با بررسى نظرات ایشان، رویکرد نوین و متفاوتى را در این موضوع ارائه مى نماید.
فعل الهی غیرمداخله گرایانه و نظریه ی علیت نوصدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
واقع گرایان نسبت به قوانین طبیعت و فعل الهی خاص با این مسأله رو به رو هستند که خداوند چگونه در روی دادن رخدادهای طبیعی که از قوانین طبیعت حاصل می شوند، نقش علی دارد. در پاسخ به این مسأله، مدافعان نظریه ی فعل الهی غیرمداخله گرایانه استدلال می کنند که خداوند در پدید آمدن رخدادهای طبیعی نقش علی دارد، اما فاعلیت وی مستلزم نقض قوانین طبیعت نیست. ازسوی دیگر و در الهیات نوصدرایی، درحالی که علل طبیعی نقش اعدادی دارند، خداوند علّت ایجادی است. در این مقاله، استدلال خواهد شد که نظریه ی علی نوصدراییان ضمن توضیح چگونگی نقش علی خداوند در جهان طبیعی، وجود قوانین طبیعت را محترم می شمارد و بنابراین، نظریه ای غیرمداخله گرایانه از فعل الهی است. درنتیجه، اگر نظریه های فیزیک معاصر نظریه ی فعل الهی غیرمداخله گرایانه را تأیید کنند، نظریه ی علی نوصدراییان را نیز تأیید می کنند.
مبانى فلسفه سیاسى استاد مرتضى مطهرى(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی فقه و اصول فقه اندیشه و فقه سیاسی اندیشه سیاسی اسلام فلسفه سیاسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی فقه و اصول فقه اندیشه و فقه سیاسی فقه سیاسی آثار واندیشمندان سیاسی مسلمان
فلسفه سیاسى از بدو ورود به جهان اسلام، همواره مورد توجه اندیشمندان این رشته بوده است. با این حال، فلسفه سیاسى اسلامى با بى مهرى ها و شبهاتى، حتى در حدّ ادعاى امتناع آن، مواجه شده است. از بهترین راه هاى پاسخ به این شبهات، تدوین فلسفه هاى سیاسى فیلسوفانى است که اندیشه آنها داراى این ظرفیت است. براساس اینکه ارتباط بین حکمت نظرى و حکمت عملى از مسائل مهم در فلسفه سیاسى است و یک رابطه تولیدى و مبنایى میان آنها برقرار است، بحث ماهیت و مبانى نقطه آغاز این مهم به شمار مى آید.
پرسش اساسى تحقیق حاضر این است که ماهیت و مبانى فلسفه سیاسى استاد مطهرى چیست؟ و اقتضائات مبانى در این فلسفه سیاسى به چه نحوى است؟ فلسفه سیاسى استاد مطهرى، مجموعه اى از تأملات فلسفى و برخى دیدگاه هاى هنجارى است که در آن به صورتى نظام مند ماهیت، مبانى و مسائل محورى سیاست و نظام سیاسى مطلوب بررسى مى شود. مبانى هستى شناختى در مشروعیت حکومت؛ مبانى انسان شناختى در مسائلى همچون آزادى، عدالت و مشارکت سیاسى؛ و همچنین نقش عقل و وحى در کل فلسفه سیاسى استاد مطهرى قابل پیگیرى است. روش تحقیق در این نوشتار، توصیفى تحلیلى است.
نفس شناسى به منزله مبنایى براى خداشناسى در نظام اندیشه ابن عربى و صدرالمتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام خداشناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تصوف و عرفان اسلامی کلیات شخصیت ها[زندگینامه ها؛ اندیشه ها و..]
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تصوف و عرفان اسلامی کلیات معرفت شناسی عرفان
معرفت نفس از مهم ترین مباحثى است که همواره مورد تأکید فلاسفه و عرفا بوده و به دلیل ربط و پیوندى که با معرفت رب دارد، ضرورتى مضاعف یافته است. اندیشمندان و عارفان مسلمان براى فهم و ارائه تفسیرى دقیق از چگونگى سیر از معرفت نفس به معرفت رب، تلاش فراوان کرده اند. محیى الدین بن عربى و صدرالمتألهین، با دو رویکرد عرفانى و فلسفى، شناخت نفس را بهترین راه رسیدن به حقیقت هستى و شناخت خداوند مى دانند. در این مقاله با سیرى در مبانى نظرى و تحلیل آراى معرفتى این دو حکیم، کوشیده ایم چرایى و کیفیت گذر از نفس شناسى به خداشناسى را از دیدگاه آنان بررسى کنیم، تا علاوه بر یافتن نقاط اشتراک و اختلاف این دو دیدگاه، ربط و نسبت موجود میان این دو رویکرد عرفانى و فلسفى را در این موضوع خاص دریابیم. على رغم اینکه صدرالمتألهین الگوى ابن عربى را در کیفیت سیر از نفس شناسى تا خداشناسى مى پذیرد، اما درصدد برمى آید تا بر مبانى عرفانى محیى الدین برهان اقامه کند و آنها را بر اساس اصول فلسفى خود بازخوانى کند.
نسبت میان حرکت اشتدادی نفس و تعالی روح در اندیشه ملاصدرا و هگل
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید کانت تا ابتدای دوره معاصر نهضت رمانتیسیسم (اواخر قرن 18 - اواسط قرن 19)
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
در این نوشتار تلاش شده است تا مراتب صیرورت نفس در اندیشه ملاصدرا، به عنوان یکی از مهم ترین اندیشمندان اسلامی، و مراحل بسط و تجلی تاریخی روح در منظومة فلسفی هگل را مورد بررسی قرار دهیم. چنانکه میدانیم، ملاصدرا با طرح نظریة حرکت جوهری قصد آن را دارد تا در درجة نخست صیرورت موجود در عالم طبیعت را به ساحت مابعدالطبیعه تعمیم داده و همة موجودات عالم را دارای حرکتی هدفمند، مستمر و اشتدادی به سمت کمال مطلق معرفی کند. ثانیاً، تلاش می کند با استناد بر این نظریه، موضوعاتی چون تجرد نفس، معاد و نظایر آن را به اثبات برساند؛ که ما در این نوشتار تنها از منظر نخست به این مقوله پرداخته ایم. از سوی دیگر، در میان فیلسوفان برجسته غربی، اندیشة دیالکتیکی هگل، که اساساً کلِّ تاریخ را عرصه تجلّی دمادم و اشتدادی روح مطلق، به معنای خاص آن، می داند؛ قرابت نزدیکی با این دیدگاه و رویکرد عرفانی حکمای مسلمان دارد.
از این رو، در این نوشتار ضمن بررسی معنا و مراد ملاصدرا از ""تعالی نفس""، و هگل از ""تجلی روح""، به استفاده جدالی آنها از این دو مقوله در ساحت عین و طبیعت و همچنین ذهن و آگاهی اشاره خواهد شد. در پایان به وجوه افتراق و اشتراک آنها در باب این سیر جدالی و بسترهای فکری- فلسفی تحقق هر یک اشاره خواهیم نمود. با تأکید بر این نکته که کلید گشایش هر دوی این نظام های فلسفی، مقولة حرکت یا صیرورت مستمر دیالکتیکی است که گاه مواقف آن را در ساحت نفس به نظاره می-نشینیم و گاه در ساحت طبیعت.
خلافت الهی، انسان جهانی، ولایت تکوینی (با تکیه بر دیدگاه ملاصدرا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
انسان با پیمودن راه کمال می تواند مظهر اسمای الهی گردد و در نتیجه جانشین خداوند در زمین شود. قرآن کریم در آیات 30 تا 33 سوره بقره، ظرفیت وجودی انسان را برای کسب مقام خلیفه الهی بیان می کند. در این آیات، خداوند خطاب به فرشتگان اعلام می کند که با آفرینش انسان خلیفه ای برای خود بر روی زمین تعیین کرده است و در ادامه به منظور تبیین مقام خلیفه الهی می فرماید، جانشین خدا در روی زمین کسی خواهد بود که علم به اسماء داشته باشد. بنابراین رابطه ای محکم بین علم انسان به اسماء و مقام خلیفه الهی در روی زمین وجود دارد. در بیان معنای اسماء و چگونگی علم به آن، مفسران اقوال متعددی ارائه داده اند. ملاصدرا در تفسیر این آیه معنای تعلیم اسماء به آدم را مظهریت انسان برای اسماء و صفات الهی و جامع حقایق عالم بودن انسان می داند و نشان می دهد که چگونه جهان شمول بودن انسان می تواند او را لایق جانشینی خداوند در زمین و رسیدن به مقام ولایت تکوینی کند.
بررسی نظریه ارجاع اولیات به علم حضوری (نزد ابن سینا و مصباح یزدی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
احراز صدق اولیات ازجمله دغدغه های مهم معرفت شناختی است. ابن سینا این قضایا را بدیهی الصدق می داند (نظریه کلاسیک). از میان متأخران، مصباح یزدی این راه حل را کافی ندانسته و به آن اشکال وارد کرده است. از نظر وی احراز صدق و کلیت حقیقی این قضایا در گروی فرارَوی از مفاهیم و به کار گرفتن علم حضوری است و این گونه می توان اطمینان حاصل کرد که اولیات بافته های ذهن نیستند، بلکه حقایقی عینی و کلی هستند. مقاله پیشِ رو شامل سه بخش است: بخش اول، طرح مسئله تحقیق است؛ بخش دوم، طرح نظریه کلاسیک و نقد مصباح یزدی بر آن است؛ بخش آخر، طرح و بررسی نظریه مصباح یزدی و پاسخ به اشکالات واردشده به این نظریه است. در این قسمت دو بحث عمده وجود دارد: اول اینکه هردو معنای ارجاع اولیات به علم حضوری معانی قابل قبولی هستند؛ بحث دوم اینکه اشکال ابتنای صدق قضیه کلی بر جزئی، ناشی از عدم تفکیک بین حیثیت مابه ینظر و مافیه ینظر مفاهیم است. نتیجه اینکه از نظر ما رگه هایی از دیدگاه مصباح یزدی در آثار ابن سینا وجود دارد.
دلالت براهین ابن سینا در اثبات مجردبودن نفس ناطقه بر مادی نبودن قوه خیال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مجردبودن نفس ناطقه یکی از مباحث بسیار مهم در فلسفه ابن سینا و انسان شناسی او است. ابن سینا براهین متعددی بر اثبات این مطلب اقامه می کند. او با استفاده از وضع و محاذات نداشتن صور معقول، قدرت نامتناهی نفس در ادراک این گونه صور و بی نیازی نفس ناطقه در برخی از ادراکات خویش از آلات جسمانی، این مطلب را اثبات می کند. با وجود این، وی منکر تجرد قوه خیال است و آن را مادی می داند. نگارنده در پژوهش حاضر با بررسی و تحلیل این براهین، با بیان دلالت آنها تجرد قوه خیال را اثبات می کند و می گوید صور خیالی وضع و محاذات ندارند، قوه خیال قدرت نامتناهی در ادراک صور خیالی دارد و در برخی ادراکاتش از آلات بدنی و محسوس بی نیاز است.
خوانشی نو از جایگاه بحث از امکان در نمط پنجم اشارات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی مباحث وجود
ابن سینا در نمط پنجم کتاب اشارات خود طی یک فصل و ضمن یک استدلال، از امکان حوادث بحث به میان می آورد. خوانش شارحین اشارات از این استدلال آن بوده است که ابن سینا در این فصل صرفاً در صدد اثبات آن است که هر حادثی ممکن است و به سبب همین امکان هم مسبوق به ماده است. این خوانش کامل نیست و نمی تواند چرایی این بحث را در نمط پنجم اشارات توجیه کند. خوانش دیگری می گوید ابن سینا می خواهد با این استدلال قدیم بودن عالم را اثبات کند. با آنکه این خوانش به خوانش مختار نزدیک تر است اما باز هم دقیق نیست. بر اساس خوانش مختار، بر مبنای خط سیر کلی مباحث نمط پنجم اشارات نشان داده خواهد شد که بیان این قاعده به تنهایی نمی تواند هدف اصلی و نهایی ابن سینا از این فصل باشد بلکه وی در اینجا در پی آن است تا بر اساس اثبات مسبوقیت حادث به ماده، معقول بودن یک حدوث نخستین را زیر سوال ببرد. اگر هر حادثی مسبوق به ماده است، آنگاه تصور یک حادث نخستین مثل حادث بودن فعل بی واسطه الهی و یا اصل عالم مادی، تصوری پارادوکسیکال است.
حدس از نگاه فخر رازی و ملاصدرا(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن زمستان ۱۳۹۵ شماره ۶۸
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
منطق دانان معتقدند در نوعی از استنتاج، مقدمات لازم برای رسیدن به نتیجه و مطلوب ذکر نشده است؛ ولی در عین حال استنتاج مذکور به کمک حدس که نوعی استعداد براى دریافت بی درنگ حد وسط است، انجام می شود. البته مسئله حدس غیر از کارکرد منطقی در مباحث الهیات نیز مطرح شده است؛ به این ترتیب که حدس در تبیین نوعی ادراک انسانی که از مرتبه ویژه ای نیز برخوردار است، مورد استفاده قرار می گیرد. منطق دانان تنها حدس را جزء مبادی یقینی شمرده اند، ولی به تبیین چگونگی و کیفیت آن نپرداخته اند. به همین منظور در نوشتار حاضر که با استفاده از روش کتابخانه ای و منابع نرم افزاری گردآوری شده، به بررسی آثار فخر رازی و ملاصدرا پرداخته شده و در پی شناخت ماهیت حدس، کیفیت، جایگاه و قلمرو آن در امور حسی و فراحسی هستیم. فخر رازی حدس را به بالاترین مرتبه از عقل بالملکه مربوط دانسته و حدسیات را خارج از حوزه یقینیات می شمرد. ملاصدرا اولین فیلسوفی نیست که در تبیین کیفیت علم نفس قدسی از عنصر «حدس» بهره برده است. پیش از او، ظاهراً ابن سینا از این عامل بهره برده است. با بررسی سخنان ملاصدرا روشن می شود ملاصدرا حدس را پایین ترین مرحله کشف معنوی و تصورات و تصدیقات حدسی را بر خلاف فخررازی بدیهی می داند و معتقد است حدس نوعی افاضه از عقل فعال است؛ در حالی که فخر رازی وجود عقل فعال را نفی کرده، مسئله طباع تام را مطرح می سازد. طباع تام در لسان ملاصدرا روح القدس خوانده می شود.
نمود انسان شناسی اشراقی سهروردی در رساله های آواز پر جبرئیل، عقل سرخ و مونس العشاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
انسان در نظر شهاب الدین سهرودی حقیقتی نورانی است که در عوالم مختلف و از جمله در عالمِ برازخ، ظهورهای گوناگون داردواز این روی، حیثیت و گاه حتی نامِ این حقیقت نورانی در این عوالم یکسان نیست. اما انسان سالک در عالم برازخ، با چشم بستن بر امور محسوس، رو سوی عالم مثال می نهد و در آن جا با طباع تام (یا خویشتنِ ازلیِ) خویش به مثابه راهنما و نیز غایت کمال خویش رو به رو می شود و زین پس همراهی مربی گونه و معرفت بخش او را با خویش- چنان که از آغاز نیز چنین بوده است- ادراک می کند. رساله های تمثیلی– عرفانی شیخ اشراق در چنین زمینه ای، تصویرگر نحوه امکان حیات انسان در عوالم مختلف، نحوه ارتباط نفس (نور اسفهبد) و بدن (صیصیه) و نحوه رهایی از ظلمات برای وصول به انوار و بقا یافتن به مدد نور علم هستند.این پژوهش مستند به اصل آرا، به نمود نگاه حکمی شیخ اشراق در سه رساله تمثیلی- عرفانی ایشان: آواز پر جبرئیل، عقل سرخ و مونس العشاق خواهد پرداخت؛ نگاهی که ناظر است به حقیقت انسان، جایگاه او در عوالم گوناگون، ماهیت نفس انسانی و طباع تام و نحوه دوام آگاهی در وصول به حقیقت غائی.
واقع نمایی و ارزش معرفتی شناختهای ظنّی بر مبنای نظریه اعتباریات علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
باور ظنّی و غیریقینی در فلسفه اسلامی در حکم جهل است و ادله اعتبار «اطمینان» در علم اصول نیز تنها ارزش عملی آن را اثبات می کند. پرسش این است که آیا ادراکات غیریقینی ارزش معرفتی ندارند. در این مقاله با بازسازی نظریه اعتباریات و تقسیم «وجودهای ذهنی» به «وجود ذهنی حقیقی» و «وجود ذهنی اعتباری» نشان می دهیم که برخی از «معانی اعتباری» می توانند از واقعیت حکایت کنند. درصورتی ادراک اعتباری واقعیت را بازنمایی می کند که به ادراکی ذاتی تکیه داشته باشد و میان محکی واقعی و محکی ادعایی «علقه ای نفس الامری» وجود داشته باشد. در غیر این صورت این اعتبار دلبخواهی خواهد بود. این علقه منشأ واقع نمایی معانی اعتباری و منشأ صدق جزئی در شناخت ظنّی است. بر خلاف ادراکات حقیقی، نمی توان این ملاک را به صورت مستقیم «احراز» نمود و در شناخت های ظنّی «معیار» ارزیابی ادراکات غیرحقیقی مبتنی بر «ملاک» واقع نمایی آن ها نیست.