در دیدگاه علّامه طباطبائی، هر علمی، حضوری یا مسبوق به حضور است. برای بیان یافته حضوری خود، از مفاهیم استفاده میکنیم. یافته حضوری با دو نوع مفهوم حکایت میشود: مفهوم ماهوی و مفهوم وجودی. مفاهیم ماهوی، حاکی از چیستی اشیا هستند و مفاهیم وجودی، حاکی از نحوه هستی آنها. علّامه طباطبائی کوشیده است تا با تکیه بر علم حضوری، چگونگی ساختن مفاهیم ماهوی را بررسی نماید و چنانکه شهرت یافته، واقعنمایی و کاشفیت مطابقی آنها را اثبات کند.
در این نوشتار سعی بر آن است تا با تقریری دیگر از بیانات علّامه طباطبائی، نشان داده شود که حتی با پذیرش علم حضوری، مفاهیم ماهوی از چیزی بیش از «مجموعه اثرات» حکایت میکنند. اثر وجودی دو پایه است، از یکسو، به مؤثر وابسته است و از سوی دیگر، به متأثر. تغییر وجودی مؤثر یا متأثر، نوع اثر و ماهیت منتسب به مؤثر را تغییر میدهد. با شناخت ویژگیهای معرفت اثر ـ مؤثری، اعتقاد به ماهیت اشیا و کاشفیت مطابقی مفاهیم ماهوی، باید مورد بازاندیشی قرار گیرد.
این مقاله در پی آن است تا به پاسخگویی به سؤال «رابطهی دین و توسعه» از منظر شهید مطهری بپردازد.
آنچه مسلم است، در نگرش ایشان، هر نوع دینی با توسعه سازگاری ندارد؛ همچنان که هر معنی و مفهوم، و هر الگو و استراتژی از توسعه نیز با دین همگامی و همراهی نخواهد داشت. به اعتقاد وی، دینی که بین دنیا و عقبی تعارض میبیند، و یا علم و دین و وحی و عقل را منافی یکدیگر میپندارد؛ هرگز راهی به سوی توسعه، و گامی در جهت توسعه نمیتواند بردارد. کما این که توسعهای که انسان را به دین گریزی و خدا فراموشی میخواند، و دستاورد آن به عقب راندن و کنار گذاشتن آموزههای الهی و وحیانی است، با هیچ دینی نمیتواند همراه گردد.
اما اگر توسعه بستری برای رسیدن انسان به کمال انسانیاش باشد و کمال انسانی را، به تعبیر شهید مطهری، در تعادل و توازن انسان بدانیم، هدف و جهت توسعه باید عبارت از ارتقای مستمر یک جامعه یا نظام اجتماعی به سوی یک زندگی بهتر و انسانیتر باشد. بدین ترتیب جهت و هدف توسعه چیزی جز گسترش و تقویت گزینههای انسانی نیست، بر این مبنا چنین توسعهای نه تنها سر ناسازگاری با دین نداشته، بلکه میتوان چنین نتیجه گرفت که چنین توسعهای زمینه برای دستیابی دین به اهدافش را فراهم میکند، زیرا چنین توسعهای در تمامی ابعادش، اعم از سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، سبب بروز و ظهور استعدادهای نهفته در انسان گردیده و راه را برای تحقق استعدادها و قابلیتهای او میسر میسازد. همان چیزی که، به تعبیر شهید مطهری، «قرآن تصریح میکند که نظام هستی و آفرینش، بر عدل و توازن و براساس استحقاقها و قابلیتهاست»، تا بشر بتواند به شکوفایی استعدادهای نهفته در ذات و آفرینش خود بپردازد.
اصالت وجود در تحقق خارجی عبارت است از موجود بودن وجود به خودی خود؛ به گونهای که موجود بودن آن عین حقیقت او باشد، نه وابسته به حالتی دیگر. این بحث، در دو مرحله مطرح گردیده است: یکی اصالت حقیقت لابشرطی وجود و دیگر، اصالت وجودهای خاص. هر یک از این دو ادعا با دلیلهای گوناگون اثبات شده است. اشکالهای اصالت وجود همان ادله اصالت ماهیت است که در این مقاله به آنها پاسخ دادهایم. در این مقاله، پنج نظریة دیگر در مورد موجود اصیل مطرح گردیده است که عبارتند از: 1. اصالت ماهیت و اعتباری بودن وجود؛ 2. اصالت وجود و ماهیت؛ 3. اصالت وجود در واجب؛ 4. اصالت ماهیت در ممکنات؛ 5. اصالت ماهیت به تبع وجود. نظریه اخیر را قیصری مطرح کرده و صدرالمتألهین نیز در برخی آثار خود بدان تمایل نشان داده است. نگارنده نیز کوشیده است این نظریه را با ادلهای تأیید کند. در پایان، آثار اصالت وجود بررسی شده است.