یحظی متلقّو الآداب أثناء تطلعهم علی الأدب بقِیَم أخلاقیة سامیة وعِبَر تاریخیة یحتاج الإنسان لنیلها إلی سنوات بل عصور من التجارب وقد تکون حیاة الشخص ثمنا لما یناله من الخبرات التی تساعده علی سعادته بل علی إسعاد الآخرین أیضا.إن التراجیدیا أو المأساة بالرغم من إثارة الحزن العمیق لدی المشاهد، تأخذه إلی قاعات التفکیر لیتجنب المهالک التی أودت بالبطل التراجیدی إلی الموت أو الهلاک. فمتلقی المسرحیة بعد رجوعه من المسرح یسرّه ما توصل إلیه من قیم کانت روح البطل ثمنا لها.
یلقی هذا المقال نظرة عابرة إلی التراجیدیا ومدلولاتها فی الأدب الدرامی، ثم یتطرق إلی تراجیدیة سیاوش عند الشاعر الإیرانی العملاق الحکیم فردوسی فی ملحمته الشهیرة المعروفة بالشاهنامه، مشیرا إلی شخصیاتها البارزة وما تترکه من أثر علی نفس القارئ. هذا ویقدم المقال غایات فردوسی الأخلاقیة التی تترتب علی هذا الجزء من الشاهنامة.
هدف این مقاله تحلیل جامع تأمّلات مرگ اندیشانه در آثار سنایی است. مرگ، یکی از اندیشه های کلان و مهمّ در آثار سنایی است و او به پدیده مرگ از زاویه ها و چشم اندازهای گوناگون نگریسته و آن را به شیواترین و نغزترین بیان تصویر نموده است. این چشم اندازهای متنوّع را می توان حاصل ساحت های اندیشگی(حکیمانه، زاهدانه و عارفانه) و نیز نوعی نسبی نگری هستی شناسانه سنایی قلمداد کرد که نشان می دهد او در هر سه ساحت وجودی، تجربه و تأمّلات شگرف و نغزی دارد.
طاهر عریان همدانی، معروف به باباطاهر از جمله نوادر زمانه و از عرفای بزرگ اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم هجری است. تاکنون در مورد اندیشه های بلند عرفانی وی از جانب اهل معرفت کار اساسی صورت نگرفته است. شهرت باباطاهر بیشتر به جهت دوبیتی های اوست اما کلمات قصار وی، باوجود داشتن مضامین عالی عرفانی هنوز حتی برای خواص، کنز مخفی است. بدون توجه به این کلمات قصار، به عمق اندیشه، عظمت روح و نیز علّو مرتبه باباطاهر نمی توان پی برد. تأمل در این کلمات، از طرفی موجب آشنایی با تعالیم عرفانی بابا و نیز شناخت مرتبه وی در نردبان معرفت و سلوک، و از طرف دیگر موجب وضوح و تنویر هرچه بیشتر دوبیتی های او خواهد شد. به عقیدة نگارنده، نسبت کلمات قصار باباطاهر به دوبیتی هایش، نسبت گلاب به گل است. به همین جهت، در این مقاله نگاهی اندر هم متنی خواهیم داشت به این دو اثر بابا طاهر و سعی ما بر این خواهد بود تا با کلمات قصار او به استقبال دوبیتی هایش رفته و از خلال این مقابله به توضیح و تفسیر چند اصطلاح و مفهوم عرفانی بپردازیم.
ظهر فی إیران وفی القرن التاسع من الهجرة شاعر بارع وعارف سالک خلّف نتاجات شعریة ونثریة عدیدة لاتزال مرجعا علمیا للمحققین، وطالبی الأدب والتصوف إلی یومنا هذا. ولد عبدالرحمن جامی سنة سبع عشرة وثمانمائه فی مدینة جام فی بیت علم وورع. بدأ دراسته منذ الطفولة عند أبیه ودخل مجالس العلم، وتتلمذ عند کبار الأساتذة، وأخذ منهم العلوم المختلفة کالفقه والفلسفة والحکمة وغیرها.وله أیضا مقدرة شعریة عالیة، رفعته إلی أعلی الدرجات الأدبیة بین شعراء الفرس. وهو بسبب میله إلی التصوف التحق إلی الطائفة النقشبندیه المشهورة حیث کانت تضمّ کبار مشایخ الصوفیة، فالتزم بمبادئها حتی أصبح فیما بعد شیخا من شیوخها، وواعظا من وعّاظها.أما آثاره فمنها الشعر ومنها النثر، وهی تمثل براعة الشاعر الأدبیة، و لاتخلو من نزعاته الصوفیة، ومنها دیوان شعره الذی یشتمل علی القصائد والغزلیات والرباعیات والدوبیت، وهو مملوء بالوعظ والحکمة والحب الخالص لمبدأ الحیاة ومقصدها. عاش جامی إحدی وثمانین سنة وتوفی سنة ثمان وتسعین وثمانمائة فی هرات ودفن فیها. فجاء هذا المقال کی یلقی الضوء علی نتاجات هذا الأدیب الإیرانی البارع.